نگاهی به وضعیت تأسف بار نظام آموزشی کشور

نویسنده Zohreh Gholami, قبل از ظهر 09:39:34 - 12/20/11

« آسيب شناسي خشونت در جامعه و هنجار شکني و بزهکاري | مقایسه ایران با سایر کشورها از نظر وضعیت شادی و امید در افراد »

0 اعضا و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

Zohreh Gholami

نگاهی به وضعیت تأسف بار نظام آموزشی کشور

ما دوازده سال از سنين نخستين هركس را به دوره دبستان و دبيرستان اختصاص داده‌ايم، اما در اين مدت ـ كه بهترين سنين يادگيري است ـ به آنان چه مي‌آموزيم؟ كودكي كه در شش يا هفت سالگي وارد دبستان مي‌شود و در هجده سالگي با مدرك ديپلم از دبيرستان بيرون مي‌آيد، چه مي‌داند؟ چه قدر سواد دارد؟ چه تخصصي پيدا كرده است؟ چه جايگاهي در اجتماع دارد؟ براي چه شغلي آموزش ديده است؟ از فلسفه زندگي چه مي‌داند؟ چند درصد از درس‌هايي را كه خوانده و در آن قبول شده است، به ياد دارد و براي آينده‌اش مفيد است؟ من تصور مي‌كنم كه فقط خواندن و نوشتن را ـ و آن هم نه به طور كامل ـ آموخته است.

زيرا اگر از يك جوان ديپلمه بخواهيم كه فقط پنج سطر درباره مطلبي، به انتخاب خود، بنويسد، دچار مشكل خواهد شد و اگر چيزكي هم بنويسد، به طور يقين خالي از اشتباه‌هاي دستوري نخواهد بود. در حالي كه هر سال درس‌هاي املا و انشا و دستورزبان را دو سه بار امتحان داده و موفق شده است. غالب ايشان حتي نمي‌توانند يك درخواست كار بنويسند و اين روزها هم كه با وجود تلفن و اينترنت و اس‌ام‌اس، اصلاً‌ نامه‌نگاري فراموش شده است و همه از «نوشتن» فراري هستند.

وقتي براي يك جوان ديپلمه، نوشتن پنج سطر صحيح به زبان مادريش دشوار باشد، آيا مي‌توان انتظار داشت كه مثلاً پس از دريافت مدرك ديپلم بتواند به زبان انگليسي ـ درحد مكالمه ساده ـ صحبت كند؟! در تمام دوره دبيرستان صدها ساعت وقت و هزينه صرف مي‌شود تا دانش‌آموز يك زبان خارجي ـ و بيشتر انگليسي ـ ياد بگيرد، اما پس از پايان دبيرستان هيچ نمي‌داند و عجيب است كه اين رويه همچنان ادامه دارد و اوقات همچنان تلف مي‌شود، و خنده‌دارتر ـ يا تأسف‌انگيزتر ـ اين است كه دانش‌آموز را وادار مي‌كنند كه گرامر انگليسي را هم جزء‌ به جزء بياموزد، در حالي كه دستور زبان خودش را نمي‌داند! و بسيار شگفت‌‌انگيز است كه چگونه تا به حال كسي در اين مورد فكري نكرده است! به اين ترتيب يا بايد تدريس اين زبان را حذف كرد، يا بايد به نحوي تدريس شود كه دانش‌آموز پس از اتمام دوره دبيرستان بتواند به اين زبان حرف بزند. وگرنه آموختن زبان به شيوه فعلي نه به درد دنيا مي‌خورد و نه آخرت.

بدتر از اين، تدريس عربي (نه زبان عربي) با قواعد دشواري مثل ابدال و اعلال و لفيف و مهموز و اجوف و جارومجرور است. كسي منكر ضرورت تلفيق اين زبان با زبان خودمان نيست، اما چيزي را بايد بياموزيم كه كارآيي داشته باشد.

معلمي كه همه اين قواعد را به شاگردان مي‌آموزد، خودش چهار كلمه عربي نمي‌تواند صحبت كند! در درس‌هاي ديگر هم تقريباً وضع به همين منوال است و اين موضوع كه دانش‌آموز به صورت تئوري بداند كه اگر مثلاً اين مايع را روي آن يكي بريزد قرمز مي‌شود، يا گاز خرمايي رنگ متصاعد مي‌گردد، در زندگيش كمترين تاثيري ندارد. مگر اين كه بخواهد در رشته خاصي ادامه تحصيل دهد و متخصص شود كه بحثي جداگانه است.

از ميان خوانندگان اين متن، چند نفر مي‌توانند درباره «ثلاثي مجرد»‌ و «ثلاثي مزيد» صحبت كنند و مثال بزنند؟! توجه داشته باشيد كه من با تدريس دانش‌ها مخالفت نمي‌كنم. من مي‌گويم در بهترين سنين زندگي چيزي بياموزيم كه در زندگي واقعي كاربرد داشته باشد؛ جوان ديپلمه‌اي كه نمي‌داند «بانك» چيست، نمي‌داند «گمرك» چيست،‌ نمي‌داند «ديوان محاسبات» يعني چه، تعريفي از «محيط زيست» ندارد و وظايف خود را در خانواده و اجتماع نمي‌داند، چه سودي دارد اگر «بن ماضي» و «بن مضارع» و «مسند» و «مسنداليه» را بشناسد؟!

نكته تأسف‌آوري را من بارها آزموده‌ام و شما هم مي‌توانيد آزمايش كنيد. از ده نفر جوان ديپلمه، حتي ليسانسيه،‌ معناي اسمش را بپرسيد. بسياري از ايشان معناي اسم خود را نمي‌دانند. اصلاً هيچ‌گاه اين مورد به ذهنشان نرسيده است. يك فارغ‌التحصيل تاريخ يا جغرافي غالباً كوچكترين اطلاعي از گذشته شهر زادگاه خود ندارد. يكي از همين تحصيلكرده‌ها،‌ در حالي كه داشت در بهترين و گران‌ترين هتل پايتخت شام مي‌خورد، به عنوان اظهار فضل براي چندين نفر تعريف مي‌كرد كه فردوسي در شاهنامه از نادرشاه خيلي تعريف كرده است.

در راديو و تلويزيون كه بايد چند گام از دانشگاه‌هاي ما جلوتر باشند، گاه با مجرياني مواجه مي‌شويم كه چهار بيت شعر را نمي‌توانند به درستي بخوانند.

نكاتي كه اشاره كردم، مسائل سري نيستند. و بيشتر شما تقريبا هر روز با آنها روبه‌رو مي‌شويد و بايد با صراحت بگويم كه در تمامي اين موارد، كوتاهي از مسئولان است. وقتي بيشتر كانال‌هاي تلويزيوني ما هر روز فوتبال نشان مي‌‌دهند و درباره فوتبال ساعت‌ها ميزگرد تشكيل مي‌دهند، طبيعي است كه اين بازي ـ و نه ورزش ـ مورد توجه نوجوانان و جوانان و حتي سالخوردگان، قرار مي‌گيرد و نام فوتباليست‌ها در ذهنشان مي‌ماند.

مطبوعات ما هم دست كمي از راديو و تلويزيون ندارند. نگاهي سرسري به روي جلد مجلات بيندازيد؛ يا تصوير هنرپيشه‌هاي غالباً دست چندم را چاپ كرده‌اند، يا عكس ورزشكارها را. در هفته، يا در ماه، چند مجله مي‌بينيد كه روي جلدشان تصويري از دانشمندان و شعرا و نويسندگان و ساير هنرمندان چاپ كرده باشند؟ اگر هم چاپ كنند، كسي مجله را نمي‌خرد! بنابراين، مشكل ريشه‌اي و زمان‌دار است. ما خشت اول را كج گذاشته‌ايم. براي تربيت درست يك نسل هم سازمان‌ها بايد دست در دست هم بگذارند.

وزارتخانه‌اي كه نام «آموزش و پرورش» دارد، نبايد فقط ـ يا بيشتر ـ به آموزش بپردازد، آن هم آموزش با شيوه‌اي كه ذكر شد، و از پرورش غفلت كند.

اين وزارتخانه هرگز نبايد به معلمان و كتاب‌هاي موجود بسنده كند و حتماً بايد از كارشناسان ادارات ديگر نيز كمك بگيرد. مثلاً گاهي يك وكيل يا قاضي بيايد و بچه‌ها را با سيستم دادگستري و دادسراها آشنا كند و درباره قانون حرف بزند.

يا مثلاً‌ كارشناسي دعوت شود و درباره «شيلات» صحبت كند. همچنين درباره فلسفه، علل تقسيمات كشوري،گمرك، بانك، تعاوني، فرودگاه و هواپيماها، بيمه، درباره نيروي انتظامي، مجلس، كشاورزي، چگونگي چاپ اسكناس، صادرات و واردات، درباره ستاره‌ها و كهكشان‌ها، هواشناسي، پست و مخابرات، ميراث فرهنگي، سازمان بهزيستي، اعتياد، درباره روابط خانوادگي و مسائل زناشويي و غيره. بدين ترتيب جوان هجده، نوزده ساله‌اي كه با عنوان «ديپلمه» از دبيرستان فارغ‌التحصيل مي‌شود، فقط يك «مجله‌خوان» بي‌اطلاع از همه چيز و هاج و واج نخواهد بود. بلكه

اطلاعاتي درباره زندگي يا ادامه تحصيل خواهد داشت. علاوه بر اين‌ها، من معتقدم در كنار دروس تئوري بايد دو درس فني هم به صورت جدي و عملي و مستمر تدريس شود. هر فرد ديپلمه پس از فراغت از تحصيل بايد يكي دو فن مانند مكانيك، برق، كامپيوتر، دكوراسيون، نجاري، آهنگري، لوله‌كشي، تعميرات لوازم برقي و غيره آموخته باشد. ما مي‌توانيم هر روز در مدارس نيم ساعت تا يك ساعت نرمش و ورزش در نظر بگيريم كه بسيار اهميت دارد. اين كار نه براي مسابقات ورزشي است. ما بايد ابتدا به سلامت جسم كودكان و نوجوانان و جوانان بينديشيم. ما براي آينده اين كشور به جوانان سالم نيازمنديم. البته در كنار ورزش‌هاي روزانه از مراقبت‌هاي بهداشتي نيز نبايد غافل شويم. بايد با دقت مراقب شيطاني به نام «اعتياد» باشيم. توجه به مسأله اعتياد، صدها هزار مرتبه از آموزش «ضرب، ضربا، ضربوا» و اين كه «زيد، عمرو را زد!» يا «عمرو، زيد را زد!» مهم‌تر است. اين موضوع شوخي‌بردار نيست و كمترين اهمالي در اين باره اشتباهي بزرگ است.

باز هم مي‌گويم كه نوجوانان و جوانان امروز، نگهدارنده و اداره‌كننده فرداي كشورند. اين مشكلي است كه بايد به شدت به آن توجه كرد كه البته فقط به عهده نهاد آموزشي كشور نيست. همه سازمان‌ها بايد دست به دست هم بدهندو آن را جدي و حياتي تلقي كنند. والدين را نيز بايد با انواع مواد مخدر و آثار و نتايج آن آشنا كرد تا از كوچك‌ترين حالات و حركات فرزندانشان در آغاز مصرف مواد مخدر، به موضوع پي ببرند و در صدد چاره برآيند و در صورت نياز، به مراكز ويژه و مشاوراني ورزيده دسترسي داشته باشند. بايد به سرعت بجنبيم. از يك سو بايد مانع توزيع موادمخدر شويم و از ديگر سو مراقب جوانان باشيم. يكي از راه‌هاي پيشگيري، ايجاد سرگرمي‌هاي گوناگون براي دانش‌آموزان و سوق دادن آنها به سمت ورزش و انواع هنرها است.

اين مشكل با صحبت و نصيحت و خلاصه به صورت تئوري حل شدني نيست. بايد عمل كرد. بايد تا سر حد امكان، به هر طريق، از بيكاري و سرگرداني آنان پيشگيري كرد. مساله بسيار مهمي كه تاكنون تقريباً از آن غفلت شده است. علاوه بر اين، دانش‌آموزان بايد از نظر رواني نيز زير نظر باشند.

اشكالي ندارد اگر مثلاً با حضور روانشناسان ورزيده، سالي يك بار وضع رواني آنها بررسي شود. مگر نه اين كه پيشگيري عاقلانه‌تر و بسيار ارزان‌تر از درمان است؟

آنچه كه از همه اين موارد آسان‌تر، امّا لازم است و هرچه زودتر بايد به آن پرداخت، آموزش «فن بيان» است.

اغلب جوانان ما نه فقط پس از دريافت مدرك ديپلم و حتي بالاتر، ده سطر با جمله‌بندي درست نمي‌توانند بنويسند، بلكه از نظر گفتار و آهنگ صدا نيز غالباً دچار ناتواني‌هايي هستند كه زبان و بيان را به قهقرا برده است.

اين مشكل با مقاله و كتاب و برنامه‌هاي راديو و تلويزيون برطرف نمي‌شود و بايد از كودكي عملاً آموزش داده شود. هرچند كه وسايل ارتباط جمعي هم هرگز به اين موضوع مهم نمي‌پردازند و اين مشكلي است كه حتي بعضي از مجريان برنامه‌هاي راديو و تلويزيون هم به آن دچارند و موضوع ساده‌اي نيست و بايد حتماً به آن پرداخت.

همه شما جواناني را مي‌شناسيد كه پس از فراغت از دانشگاه هنوز دريا را نديده‌اند. شهرهاي مهم را نديده‌اند. يك كشتي مسافرتي را نديده‌اند. در هيچ جنگلي قدم نزده‌اند. از نقاط ديدني شهر خود بي‌اطلاعند. شنا نمي‌دانند. رانندگي بلد نيستند. از طول و عرض جغرافيايي فقط نامي شنيده‌اند. جنوب غربي و شمال شرقي شهر خود را نمي‌توانند نشان بدهند.

هيچ اطلاعي از چگونگي پيدايي شب و روز و فصول مختلف سال ندارند. با نابساماني‌ها و افتخارات گذشته كشورشان آشنا نيستند و براي آينده برنامه و هدف خاصي ندارند. كليد برق اتاق خود را نمي‌توانند عوض كنند! طرز كار يك كارخانه را نديده‌اند. يك بار كشتي، يا قطار، يا هواپيما سوار نشده‌اند و حتي نشستن و برخاستن يك هواپيما را از نزديك نديده‌اند. به يك هتل پنج ستاره قدم نگذاشته‌اند. نمي‌دانند خيار درخت دارد يا بوته. بايد آنها را به سفر ببريم. بايد از همه آثار كشور بازديد كنند. بايد شنا و رانندگي بياموزند. بايد از كشتي‌ها و هواپيماها و فرودگاه‌ها و ايستگاه‌هاي راديويي و تلويزيوني و تأسيسات مطبوعاتي و كارخانه‌هاي مختلف، و حتي از زندانها، يتيم‌خانه‌ها و مراكز بهزيستي و دارالمجانين ديدن كنند.

فراموش نكنيم كه بايد مملكت را به اينان بسپاريم. پس بايد بر آموخته‌ها و اندوخته‌هاي اين جوانان بيفزاييم. نبايد اجازه بدهيم كه محصّلان فقط براي گرفتن نمره قبولي درس بخوانند و در جلسه امتحان فقط آنچه را خوانده‌اند پس بدهند.

شما از يك مهندس ساختمان كه تازه فارغ‌التحصيل شده است، بپرسيد كه آيا تاكنون يك متر ديوار با دست خود ساخته؟ صد كيلو ماسه و سيمان را با بيل مخلوط كرده؟ يك متر بام را آسفالت كرده است ؟ او احتمالاً با مراجعه به جزوه‌هايش مي‌گويد كه براي سقفي با اين طول و عرض چه نوع تيرآهني بايد مصرف كرد، اما هرگز در مردادماه، زير آفتاب سوزان، در طبقه چهارم يك ساختمان ، تيرآهني را جوش نداده است.

از يك فارغ‌التحصيل هتلداري سؤال بفرماييد كه چند روز در رستوران يك هتل غذا سرو كرده است؟ چند بار كف يك هتل را تميز كرده است؟ چند بار تختخواب مسافران را مرتب كرده است؟ از يك مهندس جوان كشاورزي آپارتمان‌نشين بپرسيد كه آيا در عمر خود، يك نخود كاشته است؟ يك بار گوشه‌اي از يك مزرعه را بيل زده است؟ يك بار يك درخت را هرس كرده، يا اصلاً يك درخت كاشته است؟ يك دانشجوي حقوق قضايي تا وقتي فارغ‌التحصيل مي‌شود، چند بار در دادگاه‌هاي واقعي حاضر شده، يا چند دادگاه عملي تمريني را پشت سر گذاشته است؟! عجيب است كه مدارس و دانشكده‌هاي مابه اين صورت است و عجيب‌تر اين كه كسي تا به حال به اين فكر نيفتاده، يا لااقل دلش براي اين جوانان نسوخته است.

تا وقتي نحوه تدريس و گذران تعطيلات به اين صورت است، وضع به همين منوال خواهد بود و مدرك به دست‌هايي خواهيم داشت كه با اتكا به مدركشان به هر كاري تن نمي‌دهند و چنين است كه گروه كثيري ظاهراً تحصيل كرده، اما بي‌كار، (يا بي‌مهارت) در كشور پراكنده‌اند.


جعبه متن
حسن شيدا

Zohreh Gholami

نگاهی به وضعیت نابسامان آموزش زبان انگلیسی در مدارس

همه ما در دوران تحصيل در مدرسه، شش سال زبان انگليسي خوانده ايم، اما اگر از ما بخواهند چند جمله به اين زبان صحبت‌كنيم، يا چند خط بنويسيم، از عهده آن برنمي‌آييم.

آن چه از زبان انگليسي دوران تحصيل در ذهن‌هاي ما باقي مانده، يكي دو قاعده دستوري اين زبان است كه يادگيري آن به تنهايي، نه به نوشتن كمكي مي‌كند و نه به مكالمه ما. در آموزش هر زباني چهار مهارت اهميت دارد و آن شنيدن، نوشتن، صحبت كردن و خواندن است. در اين ميان، «شنيدن» و «صحبت كردن» مهم‌ترين مهارت‌هاي يادگيري زبان هستند، اما چند درصد از ما وقتي فيلمي به زبان انگليسي تماشا مي‌كنيم، يك جمله از آن را مي‌فهميم؟ كساني هم كه زبان شان كمي بهتر از بقيه است، در تلفظ درست واژه‌ها دچار مشكل هستند.

كساني هم كه بر زبان دوم تسلط دارند، بدون شك آن را بيرون از مدرسه آموخته‌اند. در حالي كه زبان انگليسي، زبان بين المللي است و ندانستن آن در روزگار امروز، به نوعي بي سوادي محسوب مي‌شود، در مدارس كشور ما توجه ويژه‌اي به آن صورت نمي‌گيرد.

البته در برخي از مدرسه‌هاي غير انتفاعي روي اين موضوع بهتر از مدارس دولتي كار مي‌شود، اما آموزش در اين مدارس نيز در سطحي نيست كه دانش آموز در پايان تحصيل خود، مسلط به زبان شود، يا دست كم در صحبت كردن و درست شنيدن مشكلي نداشته باشد.‏

بسياري از والدين مجبورند براي جبران اين خلأ آموزشي در مدارس، با پرداخت شهريه‌هاي بالا فرزندانشان را راهي آموزشگاه‌هاي زبان کنند. در حالي كه اگر سيستم آموزش در مدارس از زيرساخت علمي سالمي برخوردار باشد، نيازي به رشد قارچ گونه اين گونه مؤسسات و آموزشگاه‌ها كه درصد زيادي از آنها با اهداف تجاري و انتفاعي فعاليت مي‌كنند، نخواهد بود.‏

ترديدي نيست كه علت اصلي نتيجه بخش نبودن آموزش زبان در مدارس كشور، روشن نبودن هدف آموزش آن است. روشن نيست كه هدف برنامه ريزان براي درس زبان انگليسي و نيز زبان عربي در كشور ما تمام شدن كتاب در پايان سال تحصيلي است، تقويت مهارت دستور زبان است، يا موارد ديگر. و اين موضوع ( روشن نبودن اهداف ) بر تأليف كتاب‌هاي زبان پايه‌هاي مختلف، انتخاب معلمان زبان و شيوه تدريس آنان تأثير مي‌گذارد.

بعضي از معلمان زبان در تدريس توانمند نيستند؛ در تلفظ واژه‌ها مشكل دارند، متن را به درستي نمي‌توانند از رو بخوانند، بيش از حد بر موضوع «قواعد» دستور زبان تمركز مي‌كنند و در پاسخگويي به برخي پرسش‌هاي دانش آموزان در مي‌مانند.

نتيجه اين نابساماني‌ها بر آموزش دانش آموزان نيز تأثير مي‌گذارد و او به جاي ياد گرفتن زبان دوم، فقط قواعد آن را حفظ مي‌كند كه آن هم در طول تابستان از يادش مي‌رود. چون قواعد كاربردي در زندگي روزمرّه اش ندارد.

در ضمن، خشك بودن كلاس درس و اختصاص كل زمان كلاس به قواعد دستوري، علاقه بسياري از دانش آموزان را به يادگيري زبان كاهش مي‌دهد و اين خود، آسيبي جدي است كه مورد غفلت قرار گرفته است.‏

حميدرضا حاجي‌بابايي، وزير آموزش و پروش به تازگي از تغيير اساسي در محتوا و همچنين شيوه آموزش كتاب‌هاي درسي عربي و انگليسي مدارس كشور خبر داده و گفته است كه اين وزارتخانه، نگاهي جدي به دو زبان خارجي ياد شده در مدارس خواهد داشت.‏حاجي بابايي اعلام كرد كه براساس سند تحول بنيادين آموزش و پرورش ( كه چند روز پيش رونمايي و توسط رئيس‌جمهوري ابلاغ شد ) محتوا و روش‌هاي تدريس و نيز نوع نگاه به معلم، دانش‌آموز و مدرسه تغيير خواهد كرد.‏

با توجه به نوعي پويايي كه در چند سال اخير در وزارت آموزش و پرورش به وجود آمده است، اين اميد هست كه رويكرد برنامه ريزان آموزش زبان در مدارس كشور به گونه‌اي تغيير كند كه هر دانش آموز در پايان تحصيلات خود مسلط به مهارت‌هاي چهارگانه زبان باشد و براي تقويت زبان خود، نيازمند آموزشگاه‌هاي خصوصي نشود. به اين ترتيب در دانشگاه نيز دچار مشكلات مضاعف ناشي از ندانستن زبان نخواهد شد.‏

اگرچه معلمان زبان موجود، برخاسته از نظام آموزشي ناكامل موجود هستند و دانسته‌هاي آنان متأثر از ساختار نظام آموزشي است، اما اگر در سند تحول آموزش و پرورش، نگاه جدي به تغيير زيرساخت‌هاي آموزش زبان شده باشد، در درازمدت داراي معلماني با سطح دانش بسيار بالاتر از حالا خواهيم شد و در گزينش آنان بيشتر از اكنون دقت و تعمق خواهيم كرد.‏


جعبه متن
پروانه بندپي

Zohreh Gholami

آسيب‌شناسي آموزش زبان‌ انگليسي در مدارس کشور

تمامي افرادي كه ديپلم خود را دريافت كرده اند، دست‌كم نمره شش سال آموزش زبان انگليسي را در كارنامه‌هاي خود دارند، اما اين كارنامه‌ها حكم كوله‌باري سبك از دانسته‌هاي زبان انگليسي دانش‌آموزان ايراني را دارند؛ كوله‌باري كه دانش‌آموزان به اتكاي آن نمي‌توانند حتي يك نامه كوتاه به زبان بين‌المللي انگليسي بنويسند و توانايي مكالمه‌اي مختصر در حد يك گفت‌وگوي روزمره را هم ندارند.

شش سال آموزش زبان انگليسي در بيشتر مدرسه‌هاي ايراني به اعتقاد بسياري از كارشناسان آموزش و پرورش و زبان‌شناسي فقط صرف وقت و اتلاف زمان محسوب مي‌شود. آن هم در شرايطي كه برخي از دانش‌آموزان پس از فارغ‌التحصيل شدن يا حتي در زمان تحصيل و به موازات برنامه‌هاي آموزشي مدرسه، به يادگيري زبان انگليسي در آموزشگاه‌هاي آزاد مي‌پردازند و به تدريج نيز بر تعداد متقاضيان حضور در اين آموزشگاه‌ها افزوده مي‌شود.

بر همين اساس كارشناسان، ضعف دانش‌آموزان ايراني در يادگيري زبان را فقط به فضاي آموزش رسمي مرتبط مي‌دانند و از دانش‌آموزان به عنوان افرادي علاقه‌مند به يادگيري زبان انگليسي نام مي‌برند كه مشكلات متعددي چون ناكارآمد بودن محتواي كتاب‌هاي درسي زبان انگليسي و كم‌بودن ساعت‌هاي تدريس، از انگيزه آنها در يادگيري اين زبان كاسته است. ‏


آموزش غيركارشناسانه
پس از مخالفت با اجراي طرحي مبني بر تدريس آزمايشي زبان انگليسي در مدرسه‌هاي ابتدايي كه در زمان وزارت مرتضي حاجي به صورت پيشنهادي مطرح شده بود، آموزش اين زبان همچنان با روند هميشگي از سال اول راهنمايي آغاز مي‌‌شود و اين در حالي است كه بسياري از صاحب‌نظران و كارشناسان عرصه تعليم و تربيت، اين دوره را زمان مناسبي براي آغاز آموزش يك زبان خارجي به دانش‌آموزان نمي‌دانند. البته با افزوده شدن سال ششم به دوره ابتدايي، در سال تحصيلي آينده پايه اول راهنمايي نخواهيم داشت، اما منظور اين است كه آموزش زبان در دوره ابتدايي جدي گرفته نمي‌شود و متأسفانه در برنامه‌هاي شش سال دوم تحصيلي دانش آموزان گنجانده شده است. ‏بسياري از كارشناسان حوزه تعليم و تربيت نسبت به آغاز تدريس زبان انگليسي در شش سال دوم تحصيلي، ديدگاهي منتقدانه دارند و آن را غيركارشناسانه و بدون بار علمي مي‌دانند.

كارشناسان معتقدند آموزش زبان انگليسي هرچه از سنين پايين شروع شود، نتيجه بخش‌تر است. آنان تدريس زبان انگليسي را حتي پيش از دبستان مفيد ارزيابي مي‌كنند.اين كارشناسان بر اين باورند كه براساس يكي از نظريه‌هاي زبان‌شناسي، اوج يادگيري بين 11 تا 14 سالگي است. بعد از 14 سالگي در مغز پديده‌اي به نام يكسان‌سازي اتفاق مي‌افتد و قدرت يادگيري كمتر مي‌شود. (البته اين نظريه به اين معنا نيست كه پيش و پس از اين دوران، آموزش و يادگيري انجام نمي‌گيرد. ) به همين دليل پيش از انقلاب حتي در آمادگي‌ها و مدارس ابتدايي هم زبان انگليسي به بچه‌ها آموزش داده مي‌شد.


ترکيبي از مباحث غيرضروري
نگاه برنامه‌ريزان دفتر تاليف كتاب‌هاي درسي نسبت به آموزش زبان، يك مقوله كاربردي نيست. همين فقدان نگاه كاربردي، مهم‌ترين مشكل بر سر راه يادگيري زبان انگليسي توسط دانش‌آموزان است. متأسفانه كتاب‌هاي درسي زبان انگليسي در ايران براساس مهارت‌هاي خواندن و ترجمه تاليف شده‌اند. در حالي كه حتي اگر بحث بر سر تقويت اين دو مهارت باشد، ما در اين دو مقوله هم موفق نبوده‌ايم و فقط معجوني از نكات غيرضروري و گرامرهاي غيركاربردي را در كتاب‌هاي درسي زبان انگليسي گنجانده‌ايم.‏

به اعتقاد كارشناسان، در تمام دنيا، هدف اصلي آموزش زبان‌هاي خارجي، برقراري ارتباط است. بر همين اساس هدف از يادگيري زبان انگليسي هم بايد افزايش مهارت مكالمه باشد كه اين مساله در آموزش و پرورش ايران ناديده گرفته مي‌شود. در ميان مهارت‌هايي چون خواندن، نوشتن، صحبت‌كردن و شنيدن، اولويت با شنيدن است. اگرچه اين چهار مهارت در يادگيري يك زبان خارجي بايد با هم و هم‌تراز تقويت شوند، اما آنچه كه مهم‌تر از ساير مهارت‌ها است، اولويت‌دادن به شنيدن است.دانش‌آموزان ما متاسفانه وسايل كمك‌آموزشي لازم در اين زمينه را در اختيار ندارند و امكان شنيدن زبان انگليسي، چه از طريق ضبط‌ صوت و چه در آزمايشگاه‌هاي زبان براي آنها وجود ندارد.

كم ‌بودن ساعت تدريس زبان انگليسي، يكي ديگر از مواردي است كه كارشناسان، آن را مورد انتقاد قرار مي‌دهند و سه ساعت در هفته را براي آموزش اين زبان كافي نمي‌دانند. در حالي كه به گفته آنها، شرايط غيراستاندارد آموزش هم، مشكلات ناشي از اين كمبود وقت را تشديد مي‌كند.

دانش‌آموزان به زبان انگليسي علاقه دارند، اما چون ابزارهاي اوليه يادگيري براي آنها فراهم نشده است، آنان با اين تصور زبان انگليسي را ياد مي‌گيرند كه مجموعه‌اي از فرمول‌هاي گرامري و وا‍ژه‌هاي دشوار است. در حالي كه فراگيري زبان انگليسي با درس‌هايي مثل رياضي و فيزيك، تفاوت بسيار زيادي دارد.‏

تدريس زبان انگليسي بدون در نظر گرفتن طبيعت آن و به شيوه فرمولي و دستوري به اعتقاد كارشناسان آموزش و پرورش براي دستيابي به اهداف آموزش روش مناسبي نيست. زيرا فرمول‌ها و دستورهاي متداول در درس‌هاي علمي همچون فيزيك، شيمي و رياضي در درس زبان كارآيي ندارند و دانش‌آموزان را فقط در پاسخگويي به سوالات چهار گزينه‌اي توانمند مي‌كنند.


مشكل معلمان
پايين بودن سطح علمي مدرسان زبان انگليسي در مدارس سال‌ها است كه از سوي كارشناسان مورد انتقاد قرار مي‌گيرد. بسياري بر اين باورند كه خود دبيران اين رشته هنوز بر مهارت‌هاي يادگيري زبان انگليسي تسلط كافي ندارند و به همين دليل از عهده تقويت اين مهارت‌ها در دانش‌آموزان برنمي‌آيند.

بيشتر معلمان زبان در كشور توانايي مكالمه به زبان انگليسي و عربي را ندارند. بنابراين طبيعي است كه همه تلاش خود را صرف آموزش قواعد خشك و خسته‌كننده و فراموش شونده كنند. بسياري از آنها در فهم معناي جملات به زبان انگليسي مشكل دارند و نمي‌توانند به خوبي ترجمه كنند. به همين دليل ممكن نيست مهارت‌هايي را كه خود ندارند، به دانش‌آموزان انتقال دهند. متأسفانه استخدام معلم زبان انگليسي در آموزش و پرورش كشور ما فقط براساس مدرك اين رشته صورت مي‌گيرد و نظارتي بر كارآيي معلمان اين رشته توسط آموزش و پرورش وجود ندارد.

پژوهشگران مي‌افزايد: «البته اگر معلم سواد هم داشته باشد انگيزه‌اي براي آموزش ندارد چون درگير همان مشكلاتي است كه ساير معلمان با آن دست به گريبانند. علاوه بر اينكه مي‌داند نتيجه كارش چه مثبت باشد و چه منفي، نه تشويق خواهد شد و نه توبيخ.»


زبان انگليسي، مهارت تلقي نمي‌شود
نگاه برنامه‌ريزان در آموزش و پرورش به يادگيري زبان انگليسي به‌گونه‌اي است كه آن را يك مقوله غيرفعال ارزيابي مي‌كنند. درحالي كه كارشناسان زبان انگليسي آن را مقوله‌اي فعال مي‌دانند كه بايد به صورت يك مهارت پايه به دانش‌آموزان آموزش داده شود.

از سوي ديگر زبان انگليسي كه آشنا نبودن با آن در دنيا بي‌سوادي محسوب مي‌شود، در آموزش و پرورش ايران هنوز به عنوان يك مهارت پايه تلقي نمي‌شود و اين تفكر آموزشي به تمامي جامعه تسري يافته است. بنا بر تأكيد كارشناسان، وظيفه آموزش عمومي اين است كه در دانش‌آموزان مهارت‌هاي پايه ايجاد كند.‏


واگذاري به بخش خصوصي
آموزش زبان انگليسي در بسياري از مدارس غيرانتفاعي به صورت غيررسمي در دوره ابتدايي نيز ارائه مي‌شود. در حالي كه به گفته كارشناسان، نظر مسئولان آموزش و پرورش به اين مساله مثبت نيست. با وجود اين برخي از مدارس غيرانتفاعي حتي نمره زبان انگليسي را در كارنامه دانش‌آ‌موزان ابتدايي هم لحاظ مي‌كنند تا به نوعي مشوق يادگيري اين زبان در دانش‌آموزان باشند.‏

امروز مدرسه‌هاي غيرانتفاعي خيلي راحت با مجموعه افراد مجرب در زمينه آموزش زبان انگليسي قرارداد همكاري مي‌بندند و اين گروه براي دانش‌آموزان برنامه‌ريزي مي‌كنند. به اين ترتيب مي‌توان حضور بخش خصوصي را در آموزش زبان انگليسي مفيد تلقي كرد. چون بخش خصوصي هميشه براي اثبات خودش و به اين دليل كه هزينه مي‌كند و مي‌خواهد بازدهي داشته باشد، بهتر از بخش دولتي كار مي‌كند.‏به باور كارشناسان، واگذاري تدريس زبان انگليسي به موسسه‌هاي خصوصي و نظارت دولت بر عملكرد آنها راهكاري براي ارتقاي سطح يادگيري دانش‌آموزان در اين زمينه است.

كارشناسان، ناكارآمد بودن سيستم آموزش رسمي را در يادگيري زبان انگليسي خلاصه نمي‌كنند و بازدهي آموزش زبان عربي را نيز در مدارس ضعيف مي‌دانند. با آن كه تاكيد بر يادگيري زبان عربي در سيستم آموزش رسمي ايران بيشتر است، اما به اعتقاد كارشناسان سرنوشت آموزش اين زبان نيز مشابه سرنوشت آموزش زبان انگليسي است و دانش‌آموزان ايراني در هر دو مقوله با مشكلاتي در ترجمه، صحبت و درك متن رو به رو هستند. بر همين اساس ارزيابي صاحب‌نظران آموزش و پرورش بر نادرست بودن شيوه‌هاي تاليف و تدريس همه زبان‌هاي خارجي در سيستم آموزش رسمي متمركز شده و انتقادات متعدد دراين زمينه، گوياي ناديده گرفتن زبان‌هاي خارجي به عنوان مهارت‌هاي پايه آموزشي از سوي نهاد آموزش و پرورش است؛ نهادي كه خروجي آن در آموزش زبان انگليسي يا هر زبان خارجي ديگر آن قدر ضعيف است كه حتي براي نوشتن يك نامه رسمي و كوتاه هم كفايت نمي‌كند.


جعبه متن
زهرا باقري شاد

Zohreh Gholami

تغيير ساختار نظام آموزشي و تداوم تصميمات شتابزده

در سال‌هاي اخير، وزارت آموزش و پرورش يکي از رکوردداران تغييرات کوتاه و ساختاري در ميان ساير وزارتخانه‌ها بوده است. اين در حالي است که اين وزارتخانه با بيش از 50 ميليون مخاطب مستقيم و غيرمستقيم، يکي از بزرگ‌ترين وزارتخانه‌هاي کشور است که هر گونه تغييري در آن، دامنه گسترده‌اي دارد. البته مشكل آموزش و پرورش در ايران مربوط به ديروز و امروز نيست. به گفته بسياري از کارشناسان، اين وزارتخانه بزرگ، هيچ گاه داراي برنامه و نقشه راه هدفمند، يکپارچه و آينده نگر نبوده و در طول حيات خود بيشتر دستخوش سليقه‌هاي مديران وقت بوده است.

آخرين تحولي که نويد آن آذر ماه سال جاري از سوي وزير آموزش و پرورش داده شد و در سال تحصيلي 92ـ91 شاهد اجراي آن خواهيم بود، تغيير ساختار نظام آموزشي کشور است. بر اساس اين طرح، دوره ابتدايي به شش سال افزايش خواهد يافت و دوره راهنمايي و دبيرستان نيز سه سال خواهد بود. لزوم چنين تغييري، پيامدهاي آن و ظرفيت‌هاي موردنياز از جمله موضوع‌هايي است که از سوي کارشناسان، دست اندرکاران نظام آموزش، دانش‌آموزان و خانواده‌ها مورد بحث است.


بازگشت به 40 سال پيش
ساختار نظام آموزشي در حالي از سال تحصيلي آينده به دوره‌هاي 6، 3 و 3 ساله تغيير مي‌كند و كلاس ششم ابتدايي به دوره ابتدايي اضافه مي‌شود كه برخي معتقدند اين تغيير ساختار، ريشه در بيش از 40 سال پيش دارد و به روزهايي برمي گردد كه دوره 12 ساله آموزش عمومي، شامل شش سال ابتدايي و شش سال متوسطه بوده است. اما از سال 1346، اين نظام به پنج سال ابتدايي، سه سال راهنمايي و چهار سال متوسطه تغيير شكل داد.

از اوايل دهه 1370 نيز دوره چهار ساله مقطع متوسطه به سه سال كاهش و يك‌سال پيش دانشگاهي به آن اضافه شد. اين روزها با گذشت 20 سال البته شنيده مي‌شود، مقطع پيش دانشگاهي، اشتباهي تاريخي در نظام متوسطه بوده كه هيچ گاه به كارايي مورد نظر طراحان اين دوره نرسيده است.

در امتداد اين تحولات از سال تحصيلي 92ـ 91 هم ششم ابتدايي به نظام آموزش باز مي‌گردد تا كلكسيون تحولات ساختار مدارس تكميل شود، اين در حالي است که بسياري منتقدان اين روزها از نبود ظرفيت براي شش ساله شدن دوره ابتدايي نگران اند، اما از آنجا كه برخي مسئولان نظام آموزش معتقدند، همواره در برابر هر تغييري مقاومت وجود دارد، بر اجراي اين طرح در سال آينده اصرار مي‌کنند.


چگونگي اجراي طرح
تغيير نظام آموزش فعلي به نظام جديد، يعني شش سال دوره ابتدايي، سه سال راهنمايي و سه سال متوسطه يکي از موضوع‌هايي است که دو سال پيش در هفته پژوهش از سوي وزير آموزش و پرورش مطرح شد. موضوعي که همواره بين نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و دکتر حميد رضا حاجي بابايي مورد بحث و چالش بوده است. اما وزير آموزش و پرورش، هشتم آذر امسال به‌طور قاطع و مشخص اعلام کرد که از سال تحصيلي 92ـ91 اين نظام آموزشي اجرا مي‌شود.

وزير آموزش و پرورش با بيان اين که نظام آموزشي جديد 6، 3، 3 از سال تحصيلي آينده در مدارس کشور اجرا مي‌شود، مي‌گويد: در اولين مرحله طي سال تحصيلي 92ـ91 دانش‌آموزان پايه پنجم ابتدايي به کلاس ششم ابتدايي مي‌روند و پايه اول راهنمايي نخواهيم داشت.

حميدرضا حاجي بابايي در پاسخ به سؤال که آيا دوره پيش دانشگاهي نيز طي سال تحصيلي آينده حذف خواهد شد توضيح مي‌دهد: خير، در مورد شش ساله دوم، پنج سال طول مي‌کشد تا جابه‌جايي‌ها در آن صورت گيرد، به اين شکل يک سال پايه اول راهنمايي نداريم، سال بعد پايه دوم و سال بعد از آن پايه سوم و به ترتيب در سال‌هاي بعد، پايه‌هاي تحصيلي بعدي را نداريم تا اين که پيش دانشگاهي حذف شود.


انتقاد به تصميم شتابزده
اعلام تغيير در ساختار نظام آموزش کشور واکنش‌هاي فراواني به دنبال داشته است، طوري که علي عباسپور تهراني، رئيس کميسيون آموزش و تحقيقات مجلس شوراي اسلامي با بيان اين که آموزش و پرورش مجاز به تغيير نظام آموزشي براي سال آينده نيست، مي‌گويد: اين يک اقدام خودسرانه است، چون به تصويب مجلس شوراي اسلامي و شوراي عالي انقلاب نرسيده است.

علي عباسپور تهراني، مي‌افزايد: وزير آموزش و پرورش مرتب در رسانه‌ها از اجراي نظام 6، 3، 3 از ابتداي مهرماه سال آينده سخن مي‌گويد، در حالي که در سند تحول آموزش و پرورش که به تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي رسيده، به هيچ وجه نظام 6، 3، 3 به تصويب نرسيده است، آنچه که در شوراي عالي انقلاب فرهنگي تصويب شده، کليات اين طرح است که بر اساس آن، آموزش و پرورش موظف شده است ظرف دو ماه راهکارها و آيين نامه اجرايي تغيير نظام آموزش و پرورش را تهيه کند و به شوراي انقلاب فرهنگي ارائه دهد.

وي با تاکيد بر اين که عجله وزارت آموزش و پرورش براي اجراي نظام 6، 3، 3 به هيچ وجه براي ما قابل توجيه نيست، مي‌افزايد: در حالي كه تدوين کتاب‌هاي پايه ششم ابتدايي هنوز به تصويب شوراي عالي آموزش و پرورش نرسيده است،

چه طور وزارت آموزش و پرورش مي‌خواهد از ابتداي مهرماه سال آينده فضاي لازم و کتب آموزشي را براي اين پايه جديد فراهم کند؟ تعجيل‌هاي وزارت آموزش و پرورش و اقدامات بدون پشتوانه عميق کارشناسي اين وزارتخانه باعث شده است ما نگران آموزش و پرورش فرزندان‌مان باشيم.

رئيس کميسيون آموزش و تحقيقات مجلس معتقد است: تاکيد وزير آموزش و پرورش بر اجراي نظام 3،3،6 بدون تصويب جزئيات آن در شوراي عالي انقلاب فرهنگي، حرکتي عجولانه، خودسرانه و بدون مطالعه است و مورد تاييد ما نيست و به ضرر نظام آموزشي کشور خواهد بود. براي اجراي اين سيستم جديد بايد نظامي طراحي شود که از اول دبستان تا پايان مقطع دبيرستان را اصلاح کند تا پيوستگي لازم را داشته باشد، زيرا در صورتي که تنها دوره ششم ابتدايي را به ساختار نظام آموزش و پرورش اضافه کنيم، اصلاح نظام آموزشي صورت نخواهد گرفت.

عباسپور همچنين معتقد است: شتاب وزارت آموزش و پرورش در تغيير نظام آموزش و پرورش از نظر ما شعاري و تبليغاتي است و هرگونه تغيير در نظام آموزش و پرورش بايد به تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي برسد، اين اقدام وزير آموزش و پرورش خلاف قانون است و کميسيون اجازه چنين تخلفي را به وزارت آموزش و پرورش نمي‌دهد.

رئيس کميسيون آموزش و تحقيقات مجلس در ادامه سخنانش به ساير تصميمات شتابزده وزارت آموزش و پرورش اشاره مي‌کند و مي‌گويد: اقدام اين وزارتخانه در تعطيلي پنجشنبه دبستان‌ها، دبيرستان‌ها و مقطع راهنمايي نيز طرحي کاملا غيرکارشناسي است. وزارت آموزش و پرورش پيش از اجراي اين طرح پيامدهاي فرهنگي و آموزشي آن را بررسي نکرده بود، بعد هم اعلام مي‌کند تا پايان آذرماه اين طرح را ارزيابي مي‌کنيم. در صورتي که اگر وزارت آموزش و پرورش، پنجشنبه‌ها را فرصتي براي تفکر و شکوفايي خلاقيت‌هاي دانش‌آموزان بداند، اين طرح خوب است، اما اين وزارتخانه هيچ برنامه ريزي براي روزهاي پنجشنبه دانش‌آموزان ندارد.


اصرار بر اجرا
حاجي بابايي با وجود تمامي مخالفت‌ها با تغيير نظام آموزشي كشور مي‌گويد: اجراي اين طرح را از سال آينده شروع مي‌کنيم، البته نمي‌توانيم اعلام کنيم که اين طرح يکباره اجرا شود، اما به مرور زمان اين کار اجرا مي‌شود،هم چنين دوره ابتدايي از لحاظ محتوا به طور يکپارچه، شش ساله خواهد بود. وي مي‌افزايد: مقطع ابتدايي به دوره سه ساله تقسيم مي‌شود و طبق اين طرح يک معلم سه سال اول دوره ابتدايي را تدريس مي‌کند.

در پاسخ به سخنان رئيس کميسيون آموزش و پرورش، حجت‌الاسلام بهرام محمديان معاون پژوهشي وزير آموزش و پرورش نيز مي‌گويد: اين طرح به تصويب رسيده است و نيازي به تصويب مجلس ندارد.

در جديدترين اظهار نظر، نورالله حيدري، ديگر عضو کميسيون آموزش و تحقيقات مجلس نيز مي‌گويد: اعضاي کميسيون هم چنان در مورد نظام 3،3،6 در آموزش و پرورش ترديد دارند و مطمئن نيستند که سياست درستي است و چشم‌انداز خوبي براي تحول در ساختار نظام آموزشي كشور ايجاد مي‌کند.

وي مي‌افزايد: اگرچه سند تحول بنيادين از نظر کيفيت نظري و محتوايي خوب است، اما اجراي آن بيشتر مورد نظر است و احساس مي‌شود آموزش و پرورش اين همه که روي اين موضوع مانور مي‌دهد، هنوز آمادگي لازم را در خود ايجاد نکرده است، بنابراين ممکن است يکسري توقعات در سطح جامعه پديد آورد که عاجز از تحقق آنها باشد و در نهايت اين بيماري مزمن درون نظام تعليم و تربيت کشور همين‌طور مزمن باقي بماند.


نگراني‌هاي موجود
مريم، ب ـ مادر يک دانش‌آموز که در كلاس پنجم دبستان مشغول به تحصيل است، از تغيير نظام آموزشي گله‌مند است و مي‌گويد: در سال‌هاي اخير بسياري از تصميمات در حوزه آموزش و پرورش به صورت ناگهاني گرفته و در اواسط سال تحصيلي مطرح شده و بر برنامه‌ريزي‌هاي مدرسه و خانواده‌ها اثر منفي گذاشته است.

او در اين باره توضيح مي‌دهد: از آغاز سال تحصيلي جاري، دخترم را در کلاس‌هاي آمادگي مدارس تيزهوشان ثبت‌نام کرديم و تا الآن يک ميليون تومان هم هزينه پرداخته‌ام، اما پس از گذشت سه ماه از شروع سال تحصيلي يک دفعه اعلام مي‌شود که مقطع ابتدايي از سال تحصيلي بعد، شش ساله مي‌شود و آزمون مدارس تيزهوشان براي سال تحصيلي 92ـ91 برگزار نخواهد شد.

وي با بيان اين که با توجه به اختلافات مجلس و وزارت آموزش و پرورش نمي‌توان به اجرا شدن اين طرح نيز مطمئن بود، مي‌افزايد: اين تصميمات عجولانه و کوتاه مدت بر سرنوشت بسياري از دانش‌آموزان اثر منفي مي‌گذارد. متاسفانه اغلب تصميمات مهم در وزارت آموزش و پرورش نه به صورت کارشناسي و علمي، بلکه به صورت سليقه‌اي گرفته مي‌شود. حال سؤال اين است که حتي اگر اين طرح، سال بعد اجرا شود، اما اگر وزير عوض شود، چه اتفاقي براي اين طرح خواهد افتاد و تکليف اين همه دانش آموز چه خواهد شد؟

علي راستين، معلم مقطع ابتدايي نيز مي‌گويد: دست اندرکاران آموزش به خوبي مي‌دانند که هر تغييري در نظام آموزش چه پيامدهايي دارد. اين تغييرات به راحتي افزايش تعداد سال‌هاي مقطع ابتدايي نيست، بلکه دامنه آن وسيع است. به عنوان مثال راه‌ا‌ندازي يک مقطع، نيازمند تاليف کتاب‌هاي جديد در همه مقاطع، آموزش معلمان و آماده‌سازي دانش‌آموزان است. وقتي در آذرماه سال‌جاري از اجراي اين طرح خبر داده مي‌شود، يعني 9 ماه براي همه اين تغييرات زمان باقي مانده است، آيا به نظر تصميم‌گيران، اين مدت زمان براي تحولي به اين بزرگي، کافي به نظر مي‌رسد؟

او ادامه مي‌دهد: اجراي طرح‌هاي اين چنيني که در سطح ملي اجرا مي‌شود و چند ميليون دانش‌آموز و خانواده‌ها را تحت تاثير قرار مي‌دهد، ابتدا بايد به صورت آزمايشي اجرا شود و پس از بررسي معايب و محاسن آن، در سطح ملي به اجرا درآيد.

پدر يک دانش آموز نيز معتقد است: ايجاد تغيير در مقاطع تحصيلي، مشکل نظام آموزشي ايران نيست، چه فرق مي‌کند يک مقطع را کلاس ششم بناميم يا اول راهنمايي؟ بهتر است وزارت آموزش و پرورش به فکر مشکلاتي باشد که حل آنها منجر به افزايش سطح دانش و خلاقيت دانش‌آموزان مي‌شود. اين طرح‌ها جز آن که موجب سردرگمي دانش آموزان، خانواده‌ها و مسئولان مدارس ‌شود، فايده‌اي ندارد.

وي مي‌افزايد: بهتر است به جاي اين نوآوري‌ها برنامه‌اي براي همه مدارس تنظيم شود تا معلمان طبق آن، تدريس کنند و امتحان بگيرند.

مدير يکي از مدارس راهنمايي هم مي‌گويد: همه تلاش وزارت آموزش و پرورش بايد ارتقاي کمي و کيفي آموزش در مدارس باشد. با طرح‌هايي مانند تغيير نظام آموزشي، تغيير نوبت همه مدارس ابتدايي به صبح، اعلام تعطيلي‌هاي بي‌حساب و کتاب و مانند آنها، آموزش و پرورش را که سال‌هاي گذشته از کم‌خبرترين وزارتخانه‌ها بوده است،در اين چند سال به يکي از پرخبر‌ترين و چالش برانگيزترين وزارتخانه تبديل كرده است.

يک شهروند هم معتقد است: حضور يک نوجوان 12ـ11 ساله كه در آستانه ورود به سن بلوغ است و خواست‌ها، تمايلات و نوع نگاهش به پيرامون خود خاص است، در كنار يک دانش‌آموز 8ـ7 ساله که به تازگي تحصيل خود را آغاز کرده است، منطقي نيست. شايد اين طرح براي پايتخت نشين‌هايي كه به انواع مدارس دسترسي دارند، چندان مشکل ساز نباشد، اما در مناطق پرجمعيت با آمار700ـ600 دانش‌آموز در يک مدرسه، بدون شک مشکلات بسياري پيش خواهد آورد.

يکي از دانش‌آموزان سال‌هاي دور نيز مي‌گويد: زماني که ما بچه بوديم، نظام آموزشي شامل شش سال ابتدايي وشش سال دبيرستان بود،آن زمان گفتند، نظام آموزشي قديم «به روز» نيست وما ازنظر آموزشي از دنيا عقب هستيم. حال پس از 40 سال به يک باره به اين نتيجه رسيده‌اند که آن نظام که آن موقع قديمي تلقي مي‌شد، بهتر از نظامي است که در اين چند دهه در مدارس کشور اجرا مي‌شده است، كه اين يعني بازگشت به 40 سال قبل!


جعبه متن
فريده عباسي


Share via facebook Share via linkedin Share via telegram Share via twitter Share via whatsapp

https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
نگاهی به شعر جوان

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات شعر و ادبیات, Poem & Literature Articles

0 ارسال
2074 مشاهده
آخرین ارسال: قبل از ظهر 09:41:34 - 01/11/12
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
نگاهی کوتاه به آمار

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات آمار, Statistics Articles

1 ارسال
1975 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 18:46:46 - 08/28/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/clip.png
نگاهی بر سيره قرآنى امام حسين(علیه السلام)

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات فرهنگ و معارف

1 ارسال
1483 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 12:14:33 - 07/05/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
وضعیت بدن هنگام خوابیدن!

نویسنده guld118 در زیبایی , تناسب اندام , تندرستی

0 ارسال
523 مشاهده
آخرین ارسال: قبل از ظهر 00:30:22 - 01/30/18
توسط
guld118
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
وضعیت اکسیژن در هسته خارجی زمین

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات زمین شناسی, Geology Articles

0 ارسال
9141 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 17:44:40 - 11/30/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
آزمونی برای سنجش وضعیت سلامت لثه

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات دندان پزشکی

0 ارسال
2310 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 17:08:08 - 12/17/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
بررسی وضعیت روانی بیماران مبتلا به HIV

نویسنده Hooman Ghayouri در پزشکی

0 ارسال
1242 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 22:49:28 - 08/06/11
توسط
Hooman Ghayouri