کمک یار متا
واژه نامه اینترنتی متا
کمک یار و کمک رسان مطالب مفید، آموزشی، مقاله و پروژه های دانشجویی به ترتیب حروف الفبای فارسی. واژه نامه اینترنتی متا با هدف بالا بردن سطح دانش و علم فعالیت می نماید.
Term | شرح |
---|---|
مدیر ارشد اجرایی Chief Executive Officer | مدیر ارشد اجرایی (CEO) بالاترین رتبه اجرایی در یک شرکت است. مسئولیت های اصلی یک مدیر عامل شامل تصمیم گیری های اصلی شرکت، هدایت نیروی کار و منابع یک شرکت به سمت اهداف استراتژیک و عمل به عنوان نقطه اصلی ارتباط بین هیئت مدیره و عملیات شرکت است. مدیر اجرایی در بسیاری از موارد به عنوان چهره عمومی شرکت عمل می کند.
کلیک ها - 106 Synonyms -
مدیر ارشد اجرایی,Chief Executive Officer,CEO |
مدیر ارشد فناوری Chief Technology Officer | مدیر ارشد فناوری (CTO) مسئول اجرایی نیازهای فناورانه سازمان و همچنین تحقیق و توسعه آن (R&D) است. این فرد که به عنوان یک مدیر ارشد فنی نیز شناخته می شود، نیازهای کوتاه مدت و بلند مدت یک سازمان را بررسی می کند و از سرمایه برای انجام سرمایه گذاری های طراحی شده برای کمک به سازمان برای رسیدن به اهداف خود استفاده می کند.
کلیک ها - 52 Synonyms -
مدیر ارشد فناوری,Chief Technology Officer,CTO |
مدیر ارشد مالی Chief Financial Officer | اصطلاح مدیر ارشد مالی (CFO) به یک مدیر اجرایی ارشد اطلاق می شود که مسئولیت مدیریت اقدامات مالی یک شرکت را بر عهده دارد. وظایف مدیر مالی شامل ردیابی جریان نقدی و برنامه ریزی مالی و همچنین تجزیه و تحلیل نقاط قوت و ضعف مالی شرکت و پیشنهاد اقدامات اصلاحی است.
کلیک ها - 41 Synonyms -
مدیر ارشد مالی,Chief Financial Officer,cfo |
مدیر شعبه Branch Manager | اصطلاح "مدیر شعبه" به مدیری اطلاق می شود که مسئولیت یک مکان یا شعبه خاص یک بانک یا سایر شرکت های خدمات مالی را بر عهده دارد.
کلیک ها - 53 Synonyms -
مدیر شعبه,Branch Manager |
مدیر عملیاتی Chief Operating Officer | مدیر عملیاتی (COO) یک مدیر اجرایی ارشد است که وظیفه نظارت بر عملکردهای اداری و عملیاتی روزانه یک کسب و کار را بر عهده دارد. COO معمولاً مستقیماً به مدیر ارشد اجرایی (CEO) گزارش می دهد و در زنجیره فرماندهی دومین نفر محسوب می شود.
کلیک ها - 28 Synonyms -
مدیر عملیاتی,Chief Operating Officer,COO |
مدیر پروژه Project Manager | مدیر پروژه: عضو تیم توسعه که بر پروژه نظارت دارد.
کلیک ها - 168 Synonyms -
مدیر پروژه,Project Manager |
مدیریت ارتباط با مشتری Customer Relationship Management | CRM مخفف مدیریت ارتباط با مشتری است و به اصول، شیوه ها و دستورالعمل هایی اشاره دارد که یک سازمان در تعامل با مشتریان خود از آنها پیروی می کند. از دیدگاه سازمان، کل این رابطه شامل تعاملات مستقیم با مشتریان، مانند فروش و فرآیندهای مرتبط با خدمات، پیشبینی و تحلیل روندها و رفتارهای مشتری است. در نهایت، CRM در خدمت افزایش تجربه کلی مشتری است.
کلیک ها - 30 Synonyms -
مدیریت ارتباط با مشتری,Customer Relationship Management,CRM |