اگزیستانسیالیسم (هایدگر) *Existentialism (Heidegger)*

نویسنده Zohreh Gholami, بعد از ظهر 17:23:16 - 07/04/11

« تاثير نيچه بر انديشه و ادبيات "Nietzsche's influence on thought and literature" | هایدگر *Heidegger* »

0 اعضا و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

Zohreh Gholami

اگزیستانسیالیسم (هایدگر) *Existentialism (Heidegger)*

هر چندگاه، معمولاً در نتیجه مجموع شرایط اجتماعی یا تاریخی خاصی، فلسفه‌ای جدی با قدری تأخیر در عالم روشن فکری باب روز می‌شود. چنین چیزی بین دو جنگ جهانی و بیشتر در نتیجه انقلاب روسیه در مورد مارکسیسم اتفاق افتاد، و در مورد فلسفه اصالت وجود [یا اگزیستانسیالیسم] پس از جنگ جهانی دوم. رواج اگزیستانسیالیسم در اروپا [به استثنای انگلستان] در حقیقت عمدتاً واکنشی در برابر تجربه اشغالگري نازی‌ها بود. وقتی که می‌گویم فلسفه‌ای باب روز می‌شود، مقصودم نه تنها رواج آن در میان دانشگاهیان، بلکه نزد انواع و اقسام نویسندگان ـ از رمان نویسان و نمایشنامه‌ نویسان و شاعران تا روزنامه‌نگاران است ـ به نحوی که آن فلسفه سراسر جو فرهنگی زمان و مکان را اشباع کند.

مثلاً در پاریس در ایام پس از جنگ (جنگ‌ جهانی دوم)، دائماً از همه طرف، و نه تنها در محاوره در بعضی از هنرها و در میان روزنامه‌نگاران جدی، بلکه حتی بین روزنامه‌نگاران مردم‌پسند و حتی در برنامه‌های تفریحی در کاباره‌ها و باشگاه‌های شبانه، سخن اگزیستانسیالیسم بود، شناخته‌ترین نامی که آن روز‌ها با این واقعه روشن فکری و اجتماعی پیوند خورده بود و هنوز این پیوند را حفظ کرده، نام ژان پل سارتر بود و هنوز هم هست. اما اگزیستانسیالیسم قرن بیستم در واقع در آلمان آغاز شد، نه در فرانسه، و شروع آن پس از جنگ جهانی اول بود، نه جنگ‌ جهانی دوم. از حیث فکری هم، مهم ترین چهره در این جنبش، هایدگر بود نه سارتر. در میان اگزیستانسیالیسم پژوهان جدی تقریباً اتفاق نظر وجود دارد که هایدگر نه تنها تقدم زمانی به سارتر داد، بلکه از او متفکر عمیق‌تر و مبتکر‌تر و نو‌آورتری است.


1- بر طبق فلسفه اگزيستانسياليسم، وجود بر دو گونه است: وجود حضوري و وجود حصولي (existence). في المثل سنگ داراي وجود حضوري است (يعني هستي آن در درون ذات آنست) و خارج از حيطه عمل ذهن صاحب شعور، وجود حصولي ندارد (يعني هستي ديگري را نمي‌تواند بيرون از ذات خود "حاصل" كند). پس وجود حصولي "حالت" نيست "عمل" است، گذشتن از مرحله "امكان" به مرحله "واقعيت" است، و يا، به قول هايدگر، "سر برآوردن در حقيقت هستي" است. و اين معني در ريشه كلمه exister هم مستتر است: وجود حصولي يعني عمل كسي كه از آنچه "هست" حركت مي‌كند (ex) تا در حد آنچه پيش از آن "ممكن" بود "مستقر شود" sistere

2- به قول هايدگر: "اين جمله كه انسان وجود (حصولي) دارد" جواب به اين سؤال نيست كه آيا انسان هست يا نيست، بلكه جواب به اين سؤال است كه ماهيت انسان چيست." بنابراين "وجود (حصولي) داشتن" به لفظ ديگر همان "در موقعيت بودن" (etre an situation) است، يعني روابط مشخص متقابلي با جهان و با ديگر موجودات ذيشعور برقرار كردن.


Share via facebook Share via linkedin Share via telegram Share via twitter Share via whatsapp