گاهشماری در ایران باستانگاهشماری در ایران باستان به انواع گاه شماریهایی که در دوران ایران باستان رایج بوده، گفته میشود. گاهشماری ایرانی و سیر تحولی آن بیگمان یکی از پیچیدهترین و بحثانگیزترین مباحث ایرانشناسی در سدهٔ گذشته بودهاست.
گاهشماری قبل از هخامنشیانظاهراً از دیر باز در ایران باستان، زمان تاجگذاری پادشاه، به عنوان آغاز تقویم به حساب میآمد، و سالها، بعد از پادشاهان نامگذاری میشدند. با آغاز پادشاهی هر پادشاه سال را شماره می کردند و ظاهراً برای اشاره به سالی خاصی می گفتند سال چندم از پادشاهی فلان پادشاه. برای مثال، میگفتند: "پنجمین ماه از هفتمین سال حکومت اردشیر". این شیوهٔ گاهشماری تا پایان دورهٔ ساسانیان ادامه داشتهاست. در مورد روزها هم به شمارهٔ آن روز اشاره می کردند. مثلاً در کتیبه بیستون از داریوش یکم چنین آمدهاست «از ماه اَنامَکَه (بی نام) سیزده روز گذشته..»
گاهشماری میتراییدر تاریخ ایران باستان یافتههایی از گاهشماری میترایی در دسترس است که مربوط به قبل از هخامنشیان است.
گاهشماری مغانگمان میرود در ایران باستان در قسمتهای مرکزی و شمال غربی ایران نوعی ترتیب حساب سال ماه به نام گاهشماری مغان رایج بودهاست. این نوع گاهشماری را شاید بتوان سال و ماه مغان نیز نامید. مشخصهٔ این گاهشماری نوروز و مهرگان است که بعدها این دو با گاهشماری اوستایی نو آمیخته و ترکیب شدهاند. گمان میرود که آغاز این گاهشماری از اول فروردین کنونی بودهاست. بعضی از محققان نظر دادهاند که اسامی ماههای تیر، آبان، و شاید آذر هم از این گاهشماری به گاهشماری اوستایی نو و در موقع ترکیب و اختلاط این دو گاهشماری وارد شدهاست. اسم اولین ماه این گاهشماری گمان میرود که مانند گاهشماری ارمنی، گاهشماری سغدی و گاهشماری خوارزمی که اشکال دیگر گاهشماریهای ایرانی بودهاند، ماه نوسرد بودهاست.
گاهشماری اوستایی کهنآثار گاهشماری اوستایی کهن در اوستا دیده میشود و مبنی بر سالی است که به شش فصل غیرمتساوی یعنی ۴۵ روزه و ۶۰ روزه و ۷۵ روزه و ۳۰ روزه و ۸۰ روزه و باز ۷۵ روزه که جمعاً ۳۶۵ روز میشود، تقسیم میشدهاست و آن فصول را به اصطلاح متداول گاه میخواندند و پنج روز آخر هر یک از این فصول را عیدی به اسم گاهنبار میگرفتند. به سبب اهمیت این اعیاد دینی، مواقع آنها در سال به دقت تمام در مواضع نجومی آنها نگاهداشته میشد. گمان می رود که سال و ماه اوستایی قدیم در همان ناحیهای که اوستا و مخصوصاً قسمت قدیم آن گات ها سروده شده و محل ظهور زرتشت بودهاست، در زمان خود زرتشت و یا حتی قبل از آن مستعمل بودهاست. پس از این تقویم سال گاهشماری اوستایی نو در بین ایرانیان اتخاذ و رایج شد.
هخامنشیانگاهشماری پارسی قدیمگاهشماری پارسی قدیم به گاهشماریای گفته میشود که در زمان هخامنشیان در قسمتهای جنوب غربی ایران رایج بودهاست. آثار این گاه شماری در کتیبه بیستون باقی ماندهاست و اسامی فارسی هفت ماه و اسم عیلامی یک ماه (جمعاً هشت ماه) در آن کتیبه ذکر شده و بعدها اسامی باقی ماهها نیز به تلفظ عیلامی آنها از الواح گلی تخت جمشید مربوط به اوایل هخامنشیان از داریوش یکم تا اردشیر یکم پیدا شدهاست. ظاهراً شکی نیست که این گاهشماری مطابق با گاهشماری بابلی بوده و شاید هم مستقیماً و یا به توسط گاهشماری عیلامی از همان گاهشماری بابلی اقتباس شدهاست. این سال قمری شمسی بوده و ماه اول آن که اسم آن ادوکنش است مطابق نیسان ماه بابلی است و ماه دوازدهم ویخن (ظاهراً به معنی بی یخ) معادل ماه ادارو بابلی (اذار) بودهاست. این گاهشماری محتمل است که تا اواخر پادشاهی هخامنشیان در دوائر درباری و محافل رسمی جاری بوده و مداومت داشتهاست. اگر چه دلایل قطعی برای اثبات این مطلب موجود نمیباشد. چون آریاهای هندوایرانی مدتهای درازی باهم بودند، همسانی و همانندی در گاهشماری آنها نیز به چشم میخورد و بین گاهشماری اوستایی قدیم و گاهشماری هندی موارد مشابه بسیاری دیدهمیشود.
گاهشماری اوستایی نوگاهشماری اوستایی نو شمسی است و از ۳۶۵ روز تشکیل میشود. هر سال دوازده ماه دارد و هر ماه درست سی روز. این سی روز دارای سی نام مشخص و ویژه میباشد که هر روز به نامی خوانده میشود. نامها از آنِ امشاسپندان و ایزدان است اما پنج روز باقی میماند. این پنج روز پس از آخرین روز از ماه اسفند یعنی روز سیصد و شصتم قرار دارد که پنجه، پنجهٔ دزدیده، خمسهٔ مسترقه یا اندرگاه، اندرگاهان خوانده میشود و هر روزی را نامی ویژه است. این پنج نام از پنج بخش گاتها یا سرودهای زرتشت برگزیده شدهاست. همچنین دوازده ماه اوستایی نیز دارای دوازده نام است منتخب از نامهای امشاسپندان و ایزدان که با دوازده نام از سی اسم روزها مشترک است. در این گاهشماری هفته که از مهمترین قسمتهای گاهشماری بابلی بود، وجود نداشت.
زمان رواج گاهشماری اوستایی نوگاهشماری ایرانی و سیر تحولی آن بیگمان یکی از پیچیدهترین و بحثانگیزترین مباحث ایرانشناسی در سدهٔ گذشته بوده است. تاریخ رواج گاهشماری اوستایی نو مشخص نیست. به اعتقاد برخی از دانشمندان این تقویم به ابتکار پارسیان و در اواخر دورهٔ هخامنشی به وجود آمدهاست.
در مورد زمان رواج این نوع تقویم بین محققان اختلاف نظر وجود دارد و نظریهٔ رواج این تقویم در دوران هخامنشی مورد توافق برخی دیگر از دانشمندان قرار نگرفتهاست و آنها چنین استدلال میکنند که اگر این تقویم در این دوره تنظیم شدهباشد، باید نامها صورت فارسی باستان ترجمه شوند، در حالیکه نامهای شهریور و مهر صورت فارسی باستان ندارند و برخی از نامها مانند فروردین و اردیبهشت و خرداد صرفاً زرتشتی هستند. این گروه از دانشمندان معتقدند که این تقویم ابتدا در ایران شرقی مورد قبول قرار گرفته و اجرا میشده و سپس در دورهٔ اشکانیان و بطور تقریبی در قرن اول میلادی در ایران غربی نفوذ کردهاست.
زرین کوب دربارهٔ این گاهشماری نوشتهاست، احتمال دارد هخامنشیها بعد از آشنائی با گاهشماری مصری چون درصدد اصلاح و هماهنگ کردن تقویم امپراتوری بودهاند، تقویم معمول خود را که بیشتر رنگ بابلی داشتهاست، کنار نهادهاند و در عین آنکه اصول محاسبهٔ خود را از مصر اخذ کردهاند، نام ماهها را از ولایات شرقی که تقویمشان زرتشتی بودهاست، گرفتهاند. این کار با روح تسامح اداری و با سیاست مدارا و سازش هخامنشیان توافق دارد البته این وامگیری بهیچوجه مستلزم گرایش به آیین رایچ در ولایات شرقی ایران که زرتشتی بودهاند، را نشان نمیدهد، منتهی گاهشماری آن ولایات چون رنگ دینی داشت، بیشتر میتوانست با سلیقه و روح ایرانیان شرقی و غربی که به هر حال خدایان واحدی را میپرستیدند، سازگار باشد.
نام روزهای ماه23.png
24.png
در گاهشماری اوستایی نو هفته به صورتی که متداول با تقویم امروز ماست وجود ندارد ولی ماه به چهار گروه تقسیم میگردید.
گروه نخستین: هفت روز است. نام اول هر ماه، به نام خداوند و لقب او دی منتسب میشود. از روز دوم تا هفتم به ترتیب نام شش امشاسپند یا مهین ایزدان زرتشتی است که به ترتیب عبارتند از: بهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ، خرداد و امرداد.
گروه دوم: هفت روز است و مجموعهای از عنصرهای ایرانی بسیار کهن و پدیدههای طبیعت را در بردارد که بنا به گفتهٔ هرودوت موضوع پرستش مردم پارس بودهاند. این مجموعه در دین مزدیسنا هم یافت میشوند.
گروه سوم هشت روز است و مجموعهٔ ایزدان پرستشگاه مهر را باز میدهد که دین زرتشتی آنها را پذیرفتهبود.
گروه چهارم هشت روز دارد و با انجمن دینی زرتشت آغاز میشود و دارای پارهای از مفاهیم این انجمن است.
به عقیده برخی دیگر از محققان این گروه بیشتر بر ایزد بانوان اختصاص یافتهاست. دین ایزد بانوی موکل بر انتخاب درست دین، ارد ایزد بانوی دارایی و برکت، اشتاد ایزد بانوی راستی و عدالت و زامیاد ایزد بانوی زمین است.
تمامی چهار گروه با نام آفریدگار پایان مییابد. در پایان گروه چهارم بجای نام آفریدگار روشنایی بیپایان آمده که در واقع باز اشاره به آفریدگار در یک معنای گستردهتر دارد.
سلوکیانظاهراً پس از تصرف ایران به دست اسکندر مقدونی و پایان کار هخامنشیان گاهشماری مقدونیایی در ایران به کار رفت ولی چنان که از شواهد بر میآید گاهشماریهای قدیم ایران هم منسوخ نشدهبود. سلوکیان که جانشینان اسکندر بودند نخست گاهشماری بابلی را البته با نامهای مقدونی به کار بردند و پس از آنان اشکانیان هم از این شیوه پیروی کردند. با این حال از برخی اسناد به جا مانده از آن دوره می توان دریافت که گاهشماری اوستایی نو هم به کار میرفتهاست.
ساسانیاندر زمان ساسانیان دو نوع سال معمول بود.
سال عرفی یا شمسی ناقصه یا سال سیار یا همان گاهشماری اوستایی نو که بر پایهٔ آن هر سال درست ۳۶۵ روز حساب میشد بدون حساب کردن یک چهارم روز در سال و هر چهار سال یک روز که در آن کبیسه نمیگرفتند و بنابراین نوروز در این نوع گاهشماری هر ۱۲۰ سال یک ماه جلو میرفت.
دیگری سال ثابت یا گاهشماری بهیزکی بود که در آن کبیسه، هر ۱۲۰ سال گرفته و حساب میشد و نوروز و سال شمسی در هر دور ۱۲۰ سال در جای خود قرار گرفته و ثابت میماند و هیچ گاه آغاز سال بیش از یک ماه جلو نمیافتاد و یا چند روزی عقب نمیماند و اغلب حتی الامکان میکوشیدند که آغاز سال را در محل نجومی خود نگاه دارند.
گاهشماری بهیزکیگاهشماری بهیزکی یا گاهشماری ویهیژکیک یکی از انواع گاهشماریهای ایران باستان بود. درگاهشماری اوستایی نو سال سیار ایرانی درست ۳۶۵ روز حساب میشد و هر سال یک چهارم روز یعنی شش ساعت اضافه را محسوب نمیکردند. بدین ترتیب ایرانیان پس از ۱۲۰ سال (در برخی منابع هر ۱۱۶ یا ۱۲۸ سال ذکر شده) یک ماه سیزدهم را به سال میافزودند که در واقع تکرار یکی از ماههای سال بود. این یک ماه کبیسه در نوشتههای قدیم بهیزک بزرگ و چنین سالی را که یک ماه اضافه داشت وهگیک مینامیدند و این نوع گاه شماری گاهشماری بهیزکی یا گاهشماری ویهیژکیک نامیده میشد. این سالی است که منجمان اسلامی سال ناقصه نامیدند. در مثل در ۱۲۰ سال نخست، دو ماه فروردین و در ۱۲۰ دوم، دو ماه اردیبهشت تا آخر برقرار میکردند. روزهای این ماه هم همان نام روزهای عادی را داشتند. موقع اخذ مالیاتها و کاشت کشتزارها و درو و محصولبرداری بر اساس این سال ثابت بود.
دلایل ایجاد گاهشماری بهیزکیاین که چرا به جای کبیسهٔ چهار ساله و افزودن یک روز پس از ۱۲۰ سال با افزودن یک ماه کبیسه میگرفتند نزد ایرانیان توجیه دینی داشت. به موجب کتاب دینکرد کبیسه گرفتن کمتر از یک ماه جایز نیست هم چنین زیاده از ۵ ماه نیز روا نمیباشد. ابوریحان بیرونی می گوید که ایرانیان میگفتند کبیسه بر ماه واقع میشود نه بر روز زیرا زیاد شدن شمار روزها را نیک نمیدانستند. بیرونی علت دیگری هم برای این کار میآورد وی نوشتهاست که ایرانیان برای هر روز آیینهای خاصی داشتند از جمله ذکر نام ایزدی که روز به نام اوست و پادشاهان ساسانی نیز برای هر روز یک نوع گل و شراب و نغمه داشتند و از این رو افزوده شدن بر تعداد روزها ترتیب را برهم میزد. برخی نویسندگان دلایل دیگری هم آوردهاند از جمله اینکه چون ایرانیان برای روزها سعد و نحس قایل بودند نمیخواستند با جابهجا شدن، روزهای سعد به روزهای نحس منتقل شوند و نوروز در اولین روز ماه نباشد.
گاهشماری یزدگردیگاهشماری یزدگردی یا سال یزدگردی یا تاریخ یزدگردی زرتشتیان مبدأ تاریخ خود را سال جلوس یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، در سال ۶۳۲ میلادی یا وفات او در سال ۶۵۲ میلادی، قرار داده و آنرا تاریخ یزدگردی می خوانند.
یزدگرد سوم پسر شاهزاده شهریار نوهٔ خسرو پرویز در سال ۶۳۲ میلادی به پادشاهی برگزیده شد. ایرانیان را عادت بر این بود که تاریخ را از سال جلوس هر پادشاهی به حساب میآوردند چون بعد از یزدگرد، ایران پادشاهی نیافت، زرتشتیان همان سال ۶۳۲ را، مبدأ تاریخ خود قرار دادند و هنوز هم بطور مداوم نزد زرتشتیان ایران و هند جریان دارد.
تاریخی که مبنی بر وفات یزدگرد سوم بوده، چندی رواج داشته و بتدریج متروک شدهاست. در قرون اولیه هجری در بعضی نواحی ایران هر دو نوع تاریخ یزدگردی یعنی هم آنکه مبنی بر تاریخ جلوس بوده و هم آنکه مبنی بر تاریخ وفات یزدگرد بوده، معمول بودهاست. گاهی حتی در یک زمان و یک ناحیه به موازات همدیگر، در سکههای یافت شده، این دو تاریخ دیده میشود. در سکههای امرای طبرستان (اسپهبدان) و همچنین حکام اسلامی طبرستان، تا حدود سال ۱۶۳ هجری، ضرب سکه، با تاریخ وفات یزدگرد، مستعمل بودهاست.