اگر به تاريخ نگاه كنيم مي بينيم كه در برابر نام مردان شاعر ونویسنده شمار زنان بزرگ و فرهیخه چندان زياد نيست و بايد گفت كم است ؛ با وجودی که حضور زن در کنار مرد در تکوین تمدن بشری واقعیتی اجتناب ناپذیر به حساب مي آيد. از آغاز پیدایش جهان ، زنان بارمسئولیت ویژه ای را بردوش داشته اند ،ازجمله بدنیا آوردن فرزند و پرورش آن که بخشی از مسئولیت بی چون و
چرای زن است که ساختار اجتماعی ، تاریخی و فرهنگی را تشکیل می دهد.اما کم لطفی جامعه - به ویژه جامعهء مرد سالار قرن های گذشته – نسبت به زنان هنرمند و خلاق به خصوص زنان شاعر فرصت را از آنها گرفته است . به خاطر روابط اجتماعی خاصی که در جامعه و سرزمین ما حاکم بوده زنان شاعر فرصت و امکانی برای عرضه هنر و ارائه آثار و اشعار خود نداشتند و هميشه مجبور بودند در پشت پرده ها ،در کنج حرم خانه و اندرونی ها و چهار دیواری خانه ها چه خانهء پدری و چه خانه شوهر پنهان بماند؛ جرأت و امکان مناسب برای شکوفایی ذوق و هنرشان را به دست نیاورند . تاریخ و تاریخ ادبیات ما شکلی مردانه داشته و دراین زمینه قلم همیشه دردست مردان بوده است. به همین خاطر هرگز کتابی در زمینه تاریخ يا تاریخ ادبیات نمی بینیم که نویسنده آن یک زن باشد. زنان شاعر و متفکر هميشه مورد بی مهری قرار گرفته اند و اگر گاهی کسی انصاف و مروتی به کاربرده و نامی از زنی شاعر به قلم آورده به عنوان خالی نبودن عریضه و نوعی تفنن و تنوع بوده وهنر و ارزش شعری آن زن مورد توجه قرار نگرفته و به نقد و تحلیل و ارزش گذاری واقعی کشیده نشده است. در طول تاریخ به خاطر دیدگاه خاص جامعهء ایرانی، زن هنرمند و شاعر ناگزیر بوده هنر و شعر خود را ، یا به کلی پنهان نگاه دارد یا فقط توانسته در محافل خصوصی کوچک و درمیان آشنایان و یاران بسیار نزدیک مطرح کند ، ونه مانند مردان در حضور جماعت و جامعه. به همين خاطر زن شاعر همواره در سایهء ابهام و پشت پردهء گمنامی و اختفاء مانده و در حد شأن و ارزش کار هنری خود مطرح نشده است. چه بسا درطول تاریخ ، زنان شاعری داشته ایم که هنر خلاق وارزش و اوج شعرشان کم تر ازمردان نبوده و در بعضی موارد بالاتر نیز بوده است ، ولی به خاطر اوضاع اجتماعی ودیدگاه خاص جامعه نسبت به زنان هنرمند چنان در بوتهء اهمال و فراموشی مانده اند که امروز نه نامی از خودشان ونه اثری ازاشعار شان برجای مانده است . حال آنکه ،این امکان منطقي وجود دارد كه در صورت مطرح شدن شعر وهنر زنان در طول زمان ، امروز دهها و صدها زن شاعر ارزنده و بزرگ با صد ها دفتر و دیوان ازآثار و اشعارشان دراختیار می داشتیم که برگنجینه شعر و ادب ایران می افزودند . با این همه در طول تاریخ بوده اند زنان شاعری که تاریخ ادبیات نتوانسته است از آثار آنها چشم پوشی کند و صفحات خود را ازذکر نام ونشان ونمونه آثار و ذکر اشعار آنها کاملا" خالی نگاه دارد. مورخین شعر و ادب به تفحص دراحوال و آثار و ذکر اشعار آنها پرداخته و صفحاتی ازجنگ ها، مجموعه ها وتذکرهایشان را به این موضوع اختصاص داده اند. جستجو گر دقیق شعر وادب فارسی نام و آثار زنان شاعر را می بیند و باشعر آنها آشنا می شود، اینها همه نشانگر آن است که از زمان های دور و دیر، همان زمانی که زبان فارسی شکل گرفت و سرودن شعر آغاز شد شاعران زن پابه پای مردان به سرودن اشعار و عرضهء آثار خود پرداخته اند ، نهایت آنکه دامنهء فعالیت هنری و شعری آنها محدوتر بوده است .
قرن چهارم هجری شروع شکوفایی شعر و ادبیات فارسی است و شاعرانی چون فردوسی توسی، رودکی سمرقندی، شهید بلخی ، کسایی مروزی و ابوسعید ابوالخیر بزرگانی هستند که درعرصه شعر وادب اين عصر مي درخشند و آثار ماندگاري از خود به یادگار مي گذارند. جالب اينكه درهمان عصر هم زمان با این بزرگان و آغازگران شعر فارسی "رابعه" دختر کعب قزداری نیز به عنوان نخستین زن شاعر فارسی گوی قد بلند مي كند و چهرهء درخشانی ازخود در شعر و شاعری به جا مي گذارد.در این گفت و گو قصد ندارم به ذکر نام نشان یک یک زنان شاعر در طول تاریخ بپردازم فقط به چهره های آشنا اکتفا می کنم از جمله "منیژه" یا ماه خاتون گنجه ای ( مهستی گنجوی) در قرن ششم ، "جهان ملک خاتون" دختر مسعود شاه اینجوی در قرن هشتم ، قره العین ، شمس کسمایی که هم با اوزان عروضی شعر سروده و هم اشعاری به سبک نو از او به جای مانده،حتی قبل ازنیما . همچنین عالمتاج قائم مقامی متخلص به "ژاله" مادر "حسین پژمان بختیاری" شاعر معاصر و "پروین اعتصامی" یکی از بزرگترین شاعران زن که برای نخستین بار به طور جدی نام زن را در عرصه شعر و ادب به ثبت رساند. بعد از او تاریخ ادبیات باور کرد زن هم می تواند شاعری قدرتمند باشد. امروز ديگر نمي توان گزيده شعر معاصر رامنتشر كرد و از پروین دولت آبادی ، سیمین بهبهانی و فروغ فرخزاد نام نبرد ؛به خصوص دو نام آخر كه هرکدام به شایسته ترین شكل راه گشای قافله شعر زنان این مرز و بومند. اگرچه هنوز درآغاز راهند، اما زنان خود را خوب شناخته اند و دریافته اند که چه هستند و در کجای تاریخ ایستاده اند.
زن ـ از آغاز تا امروز ـ پگاه احمدی
شعر ِ زن ِ ایرانی در سه دورهي پیوسته بررسی میشود:
۱. پیش از مشروطه که جز شاعرانی نظیر رابعه قزداری بلخی، مهستی گنجوی و زرین تاج (قرةالعین: مبارز و آزادیخواه ِ مشهوری که به جرم سیاسی ـ مذهبی کشته شد) نقطهی درخشان دیگری در کارنامهی خود ندارد و به نقل از پگاه احمدی شعر زن در این دوره به شدت منفعل، محدود، مقلد و سطحینگر است. نمونهای از شعر قرةالعین:
گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو/ شرح دهم غم تو را نکته به نکته، مو به مو
از پی دیدن رخت همچو صبا فتادهام/ کوچه به کوچه، در به در، خانه به خانه، کو به کو
۲. عصر مشروطه برای شعر زن ایرانی نیز مانند سایر مقولات دیگر سر منشاء تحولات اساسی بود. از نگاه پگاه احمدی آزادیخواهی، نواندیشی، تجددطلبی و هویتخواهی زن ایرانی در این دوره نه تنها موجب تحولات مهمی در عرصهي ادبیات و شعر ایران میشود که سرفصل تازهای در شعر زن ِ ایرانی محسوب میشود. در این دوره و با بیرون آمدن زن از پشت پردهها مضمون شعر او نیز اجتماعیتر شده و از گرایش آنها به بیان صرف شوق به معشوق، غم هجران و شکوه از جور رقیب در شعر که تقلید ناشیانهای از بیان عاشقانهي ادبیات مذکر است، کمتر میشود. از شاخصترین چهرههای شاعر زن این عصر میتوان به پروین اعتصامی اشاره کرد. زنی که اشعارش به نوشتهي پگاه احمدی به دلیل مرد محور بودن زبان و نوع مردانهای از انتخاب و آرایش واژگان، استقلال و هویت شعر «زن» را مخدوش کرده است. نمونهای از شعر پروین (مثنوی لطف حق):
رودها از خود نه طغیان میکنند/ آنچه میگوییم ما آن میکنند
ما به دریا حکم طوفان میدهیم/ ما به سیل و موج فمان میدهیم
پس از شعر پروین، احمدی به تفصیل به بررسی شعر فروغ فرخزاد میپردازد و آن را قربانی و معلول مرزبندی جنسیتی و به عبارتی فروغ را مجری ادبیات زنانه از نگاهی مردانه میداند و معتقد است از این روست که فروغ نیز نتوانسته است صدای مشخص زن را در زبان فارسی به سخن در بیاورد. نمونهای از شعر فروغ (چاپ نشده):
استخوانهایم از تو پنهان نبود/ وقتی که در نهان به وجود میآمدم/ و در اسفل زمین، نقشبندی میشدم/ در دفتر تو همگی اعضای من نوشته شده/ و چشمهای تو ای متعال/ جنین مرا دیده است/ چشمهای تو/ جنین مرا دیده است.
پگاه احمدی اشعار سیمین بهبهانی، طاهره صفارزاده، خاطره حجازی، نازنین نظامشهیدی و ... را از دههي چهل تا شصت و اشعار زنانی نظیر شیوا ارسطویی، گراناز موسی، پگاه احمدی، مریم هوله، فرخنده حاجیزاده و ... را مابین دههی شصت تا هفتاد مورد بازبینی قرار میدهد، از این جهت که به تعبیر او بیان رمانتیک دههی شصتی در شعر دههی هفتاد به نوعی پختگی نزدیک میشود. تا جایی که او در توصیف شعر زن در این دهه مینویسد: در شعر دههی هفتاد، نوعی قداستزدایی از معیارهای بیان زنانه نیز به ویژه در حوزهي شعرهای حسی ـ عاطفی رخ میدهد. نمونهای از شعر گراناز موسوی(خطخطی روی شب):
سیم خاردار جهیزیهی مادرم بود/ در مرز جادهای که به ماه تلخ میرسید/ من بیمهر با تو میخوابم/ عاشقتر اما/ برمیخیزم اینجا روسپیان پاپتی/ برای جفتی کفش و یک دست چینی گلدار/ مصدق را تا انتهای ولیعصر میروند...
۳. از نگاه احمدی عبارت دههی هفتاد پیش از آنکه ناظر به مقطعی زمانی باشد، ناظر به تحولات شاخصیست که در دههی مزبور، در شعر فارسی به وقوع پیوست. و هم از این روست که او در این مقطع زمانی نیز شعر زن را از نگاهی دیگر میکاود و معتقد است شعر زن در این دهه وسیعترین دایره ي واژگانی زبان فارسی را در حوزهی حسیتی متفاوت، تجربه کرده است. از شاعران این دوره میتوان به شمسی پورمحمدی، لیلی گلهداران، روجا چمنکار، مریم مسیح و ... اشاره کرد. نمونهای از شعر مریم مسیح (کاش ممنوع نبودیم ما):
در خرابه های باستیل/ آواز زنی از اهالی ایران/ شنیده میشود/ و من/ روی گلیم ایرانی/ به خواب میروم/ چشم میبندم/ و روی بازماندهي گلهای قالی/ به پارههایش میرقصم/ گوشهایم را میبرم/ و تابلوی ونگوگ را/ روی سردرد کهنهام/ میخ میزنم...