I can understand newspapers
ows.41.1_int.jpgows.41.2_int.jpg
سلام
سعی میکنم با اطلاعات کمی که دارم و توضیحات هر تصویر، برخی از کلمات را به فارسی ترجمه کنم
و در صورت نیاز کلمات دیگر و یا جملات مورد استفاده در دیکشنری را قرار دهم.
از دوستان متخصص و سایر علاقمندان خواهش میکنم در تکمیل هر قسمت مشارکت داشته باشند.
با سپاس فراوان
whole : تمام - کامل - همه
entire :تمام - کامل - همه
journalism : روزنامه نگاری
journalist : روزنامه نگار
edit : ویراستن - آماده چاپ و نشر کردن
editor : ویراستار - ویرایشگر - مسئول چاپ و نشر
daily : روزانه
publish : چاپ کردن - چاپ و نشر کردن
several : چندین
headline : سر تیتر
national : ملی
international : بین المللی
current : جاری - کنونی
affair : وقایع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ...
current affairs : وقایع کنونی
section : بخش - قسمت
culture : فرهنگ
cultural : فرهنگی
decline : تنزل - نزول - کاهش
decline : تنزل کردن - کاهش یافتن - کم شدن
the press : مطبوعات و جراید
[/b]
clash : دعوا - زد و خورد - درگیری
clash : دعوا کردن - زد و خورد کردن - درگیر و نزا کردن
fan : طرفدار
footbal fans : طرفداران فوتبال
protest : اعتراض
protest : اعتراض کردن
protester : اعتراض کننده
demonstrate : تظاهرات کردن
demonstration : تظاهرات
demonstrator : تظاهر کننده
slogan : شعار
scare : ترس - بیم - نگرانی و ترس و اظطراب
scare : ترساندن
bomb scare : ترس و نگرانی از بمب
health scare : ترس و نگرانی از سلامتی
food scare : ترس و نگرانی از غذا
threat : تهدید
threaten : تهدید کردن
claim : ادعا
claim : ادعا کردن
promise : قول - وعده
promise : قول دادن - وعده دادن
make a promise : قول دادن
pension : حقوق بازنشستگی - مستمری
pensioner : مستمری بگیر - حقوق بازنشستگی بگیر - بازنشته حقوق بگیر
pledge : قول رسمی دادن - متعهد شدن - ملتزم شدن
pledge : قول - قول رسمی - تعهد - التزام
aid : کمک - حمایت
aid : کمک کردن - حمایت کردن
aid = give help
[/b]
anti-war demonstrators
.The new governor pledged to reduce crime
.Parents make a pledge to take their children to rehearsals
.a pledge of $200 to the public TV station
.Foreign aid from many countries poured into the famine area
.She wanted to take part but she was too ill
.About 400 students took part in the protest
[/b]
take part : شرکت کردن - حضور داشتن
take part in : شرکت کردن در ... - حضور داشتن در ...
threat to : تهدید به ...
[/b]