رابطه بازنشستگی و افسردگی1.jpg
براي زوجهايي که پا به دوران ميانسالي گذاشتهاند يک بحران جدي وجود دارد: بازنشستگي! وقتي پاي بازنشستگي به زندگي آقايان باز ميشود چالشهاي جديدي در زندگي به وجود ميآيد که معمولا خانمها توان تحمل آن را ندارند. مردها با بازنشستگي عبوس و بدخلق ميشوند، به شدت احساس بيکفايتي ميکنند و فکر ميکنند کار ديگري ندارند جز آن که منتظر مرگ بنشينند. از نظر زنها، همسر بازنشسته آنها فقط از محل کارش فاصله گرفته اما اين اتفاق براي مردان به معناي بيهويتي و بيهدفي است و همه اينها يک معني ميدهد: همسر بازنشسته شما افسردگي گرفته است!
او گوشهگيرتر شده، از جامعه فاصله ميگيرد و تنهايي را به همه چيز ترجيح ميدهد. خيلي از آنها احساس سربار بودن ميکنند و تمايل دارند از موقعيت فرار کنند. ازدواج بچهها و ترک خانه هم به اين وضعيت دامن ميزند تا مردان افسردگي شديدتري بگيرند. قطعا تحمل کردن اين همه بدخلقي ناگهاني براي شما که خانم خانه هستيد ساده نيست. اما شايد تنها راه کمک کردن به همسرتان اين باشد که او را درک کنيد و سعي کنيد محيط شادي را برايش به وجود بياوريد. براي سفرهاي دو نفره تان برنامهريزي کنيد، فعاليتهاي مشترک خيريه ترتيب دهيد، او را تشويق کنيد که در انجمنهاي محله اي، فرهنگسراها يا مسجد محله مسؤوليتي را بپذيرد، يا يک کتابخانه خانگي راه اندازي کند که جوانترهاي خانواده بتوانند عضو آن شوند. خواهيد ديد که کمک شما به زودي نتيجه ميدهد و همسرتان از دام افسردگي نجات پيدا ميکند.