دعا در کلام مشاهیر و اندیشمندان
جبران خليل جبران: ما فرزندان يک آيينيم
برادرم! تو را دوست دارم، هر که ميخواهي باش، خواه در کليسايت نيايش کني، خواه در معبد يا در مسجد. من و تو فرزندان يک آيين هستيم زيرا دين هاي گوناگون، انگشتان دست دوست داشتني «يگانه برتر» هستند، همان دستي که سوي همگان دراز شده و همه آرزومندان دست يافتن به همه چيز را رسايي و بالندگي جان ميبخشد.
مادر ترزا: بگذار روحت آواز بخواند
اي کاش امروزمان پر از صلح و آرامش باشد.
اي کاش به خدا آنچنان باور داشته باشيد که چرايي براي آنچه هستيد به ميان نياوريد. اي کاش پيامدهاي بيکراني را که زاييده دعاکردن است، از خاطر نميبرديد. اي کاش از نعماتي که دريافت ميداريد، استفاده و عشقي که نصيبتان ميشود، به ديگران منتقل کنيد.
بگذاريد اين حضور در مغز استخوانتان جاري شود، به روحتان اجازه دهيد آواز بخواند، پايکوبي و ستايش کند و عشق بورزد.
مهاتما گاندي: بدون دعا ديوانه شده بودم
دعا ، زندگي مرا نجات داده است. من بدون آن مدتها پيش ديوانه شده بودم. من در تجارب زندگي عمومي و خصوصي خود تلخ کاميهاي بسيار سختي داشتهام که مرا دستخوش نااميدي ميساخت. اگر توانستهام بر اين نااميديها چيره شوم، به خاطر دعا هايم بوده است. دعا را مانند حقيقت، بخشي از زندگي خود به شمار نميآورم بلکه فقط به دليل نياز روحي ام آن را به کار ميبستهام، زيرا اغلب خود را در حال و وضعي مييافتم که بدون دعا نميتوانستم شادمان باشم.