رابرت کخ، پدر علم باکتري شناسي
«رابرت کخ» در سال 1843 در آلمان به دنيا آمد. پدر او مهندس معدن بود و در کشورهاي مختلفي زندگي کرده بود و مادر او نيز يک زن معمولي بود. دوران مدرسه رابرت بسيار سريع گذشت و او در پايان دبيرستان احساس ميکرد که به زيست شناسي و پزشکي و نيز مسافرت رفتن بسيار علاقه مند است و به همين دليل در سال 1862 به دانشگاه رفت تا پزشکي بخواند و در تمامي دوران چهارساله دانشجويي او به شدت تحت تأثير استاد آناتومي اش بود چرا که او اعتقاد داشت بيماريها به دليل موجودات زنده بسيار کوچک و انگل مانندي به وجود ميآيند.
پس از اين که رابرت، دوران دانشگاه به پايان رساند، او باز هم احساس ميکرد که هنوز چيزهاي زيادي بايد بياموزد براي همين راهي برلين شد تا يک دوره شش ماهه آموزش شيمي را پشت سر بگذارد. در سال بعد کخ بههامبورگ رفت تا بتواند به عنوان يک پزشک در بيمارستان عمومي اين شهر مشغول به کار شود. اما باز احساس ميکرد که بايد دست به يک کار ديگري بزند. همين افکار و احساسات باعث شد که در سال 1870 براي کمک به مجروحان جنگي داوطلب شود و به مناطقي که در آنها نبرد بود برود. 2 سال کار در مناطق جنگي او را خيلي خسته کرده بود. بنابراين به زادگاهش بازگشت و تصميم گرفت تا راهي دنيايي شود که مقدمهاي براي کارهاي تحقيقاتي او به شمار ميرفت.
در آن سالها بيماري سياه زخم در بين دامها شيوع فراواني پيدا کرده بود و مزرعه داران از مرگ هر روز حيوانات خود بسيار شاکي بودند. کخ تصميم گرفت تا به روستايي در اطراف زادگاهش برود و يک خانه چهار اتاقه را براي کار تحقيقاتي خود در نظر گرفت و بيهيچ امکانات و تجهيزاتي شروع به پژوهش کرد و در اين ميان او با آزمايشگاههاي علمي و دانشمندان ديگر هيچ ارتباطي نداشت. او با ميکروسکوپي که همسرش به او هديه داده بود، کار خود را آغاز کرد.
قبل از اين دوره دانشمندان موجود ميکروسکوپي را به عنوان «باسيل سياه زخم» شناسايي کرده بودند، ولي هنوز اثبات اين موضوع که اين موجود کوچک دليل اصلي بيماري سياه زخم باشد انجام نشده بود. کخ مقداري از ترشحات طحال حيواني را که سياهزخم داشت به تعدادي موش تزريق کرد و مشاهده کرد که تمامي موشها از سياه زخم مردند به جز موشي که قبلاً از خون حيواناتي که جان سالم به در برده بودند به آنها تزريق شده بود.
اين نتيجه براي کخ کافي نبود و هدف او درک اين نکته بود که آيا عامل توليد بيماري سياه زخم ميتواند در خارج از بدن حيوانات هم رشد کند و زنده بماند يا نه؟ براي اين کار مقداري از ترشحات چشم يک گاو را تهيه کرد و تعدادي باسيل درون آن قرار داد و تلاش کرد همواره محيط کشت را مرطوب نگه دارد. او هر روز به نمونه اش سر ميزد و وضع باسيلها را در شرايط مختلف مورد بررسي قرار ميداد.
با اين ترتيب او توانست ضريب رشد اين موجودات ميکروسکوپي را در شرايط متنوع به دست بياورد و همچنين به اين نتيجه رسيد که چطور باسيلها در شرايط نامساعد مثلاً کمبود اکسيژن دور خودهاگهايي را به وجود بياورد تا بتوانند اين وضع را تحمل کنند سپس با گذشت يک مدت طولاني باز هم در شرايط مطلوب رشد و نمو کرده و باعث به وجود آمدن بيماري ميشوند.
رابرت کخ نتايج تحقيقات خود را براي پروفسوري در دانشگاه محل تحصيلش فرستاد و او با ديدن نتايج کار تحقيقاتي کخ بسيار شگفت زده و متعجّب شد و آن گزارشها را به همکارانش نيز نشان داد و نتيجه اين تحقيقات را در مجلهاي که به سردبيري خودش بود به چاپ رساند.
با اين شهرت او به تحقيقات ديگري نيز ادامه داد و در سال 1882 باسيل بيماري سل و در سال بعد باسيل وبا را شناسايي کرد.
کخ به کشورهاي مختلفي از جمله کشورهاي آفريقايي و هندوستان سفر کرد تا به شناسايي و درمان بيماريهايي مثل طاعون، مالاريا و غيره بپردازد. او در سال 1905 به دليل ساختن واکسن بيماري سل که توبرکولين ناميده ميشد، موفق به دريافت جايزه نوبل در پزشکي و داروسازي شد. رابرت کخ، پدر علم باکتري شناسي، در سال 1910 در سن 63 سالگي از دنيا رفت.