بررسي رفتارهاي غيراخلاقي و سببشناسي، شيوع و چگونگي رويارويي با آنها افزايش رفتارهاي غيراخلاقي بين ورزشكاران در همه جاي جهان (كه ايران هم از آن در امان نبوده است)، ضرورت بررسي اين رفتارها و سببشناسي، شيوع و چگونگي رويارويي با آنها را ضروري ميكند. در آغاز به چند نكته كليدي بايد اشاره كرد:...
[/b]
اول اينکه، هدف از ترويج ورزش چيست؟ آيا گسترش سلامت جسم و روان بين عموم مردم و روحيه همكاري و همبستگي است يا قهرمانپروري يا كسب درآمد از ورزش و تماشاي آن به عنوان نوعي حرفه و صنعت پولساز؟ دوم اينکه، اگر قهرمانپروري و قهرمانسازي از اهداف ورزش است، آيا منظور پرورش قهرماناني است كه سرمشق اخلاق و پهلواني باشند يا هدف اصلي كسب مدال در صحنههاي بينالمللي است؟ و بالاخره اينکه، با توجه به آنكه ورزش قهرماني و ورزش حرفهاي منجر به ظهور نسل نويني از ورزشكاران ميشود كه نام و آوازه و ثروت آنها باعث جلب توجه و سرمشق گرفتن كودكان و نوجوانان خواهد شد، تاثير فرهنگي و اجتماعي و آموزشي اين موضوع اهميت مملكتي پيدا ميكند.
گرچه معمولا اين ذهنيت بين عموم مردم رواج دارد كه عقل سالم در بدن سالم است و ورزشكاران از نظر رفتاري، رواني و اجتماعي افراد سرآمد و شايستهاي هستند اما واقعيت آن است كه هميشه هم چنين نيست. دلايلي كه باعث ميشود فردي به ورزش قهرماني تمايل پيدا كند، هميشه هم انگيزههاي مثبت و ميل به تزكيه جسم و نفس يا اعتلاي نام ميهن نيست.
شاخصه هاي قهرمان نماييگرچه بديهي است كه اين روزها عده زيادي با انگيزههاي مالي به ورزش قهرماني تمايل يافتهاند و آن را وسيلهاي براي كسب ثروت، شهرت و حتي ورود به عالم سياست ميدانند كه البته نميتوان به آنان ايراد گرفت كه چرا اينگونه ميانديشند (با توجه به اينكه الگوهاي متعددي در سطح جامعه آنها را به اين امر تشويق ميكند)، اما عده ديگري كه كمتعداد هم نيستند، براي جبران احساس خودکم?بيني و ضعف دروني، به صورت ناخودآگاه به ورزش قهرماني روي آوردهاند تا با قويكردن عضلات بر احساس ضعف رواني غلبه كنند كه البته چون احساس ضعف آنان دروني و ناخودآگاه است، موفق به غلبه بر آن نميشوند و باز هم ميكوشند به صورتهاي ديگر احساس قدرت كنند. بنابراين ورزش براي اين افراد ابزاري ميشود تا احساس قدرت كنند يا با شكستدادن و تحقير ديگران از احساس حقارت خود بكاهند. در اين گروه، خشم نهفتهاي كه نسبت به ديگران دارند با رفتارهاي توهينآميز، كلام زشت، رفتارهاي غيرعادي و پرخاشگرانه در صورت پيروزي نسبت به حريف بارز ميشود. در آنها رفتارهايي نظير تقلب، دوپينگ و دروغپردازي براي قهرمانشدن شايع است. آنها براي رسيدن به موفقيت، سلامت جسمي خود را هم با دوپينگ از بين ميبرند. عده ديگري هم از ورزش قهرماني براي رسيدن به امكانات مالي استفاده ميكنند و گرچه نميتوان آنان را براي اين طرز فكر مقصر دانست، اما نظر به الگوبرداري از آنان بهوسيله كودكان و نوجوانان، شاهد رشد اينگونه ديدگاهها در نسل جوان خواهيم شد. زماني كه براي قهرماني به اين ورزشكاران اتومبيلي داده ميشود، دفعه بعد تا اتومبيل گرانتري نگيرند به مسابقه نخواهند رفت. ايجاد انگيزههاي مادي براي ورزشكاران گرچه در كوتاهمدت ممكن است باعث كوشش آنان براي پيروزي شود اما در درازمدت انگيزه دروني هر ورزشكاري را براي پيروزي تضعيف ميكند و اين نكته نبايد از چشم مسوولان ورزش كشور پنهان بماند.
نمونه اي از اسطوره سازي رسانه هاگاهي اسطورهسازي از ورزشكاران حرفهاي كه در آنها رفتارهاي نامناسب هم وجود دارد اينگونه رفتارها را بين كودكان و نوجوانان ترويج ميدهد. در اين مورد «مارادونا» كه عدهاي او را به اسطوره فوتبال تبديل كردهاند، نمونهاي قابلذكر است. برخي از رفتارهاي او كه جنبه شايع و مكرر دارد، از اين قرار است؛ پرخاشگري و ايراد ضرب و جرح (از جمله فحاشي و حمله به خبرنگاران و يكبار تصادف عمدي با يك خبرنگار)، سوءمصرف و اعتياد به موادمخدر و محرك، قاچاق موادمخدر و محرك (و دستگيري به دليل اين موضوع)، پرداختنكردن ماليات (و دستگيري به اين علت)، دزدي از فروشگاه، تقلب و فريب (از جمله واردكردن توپ با دست به دروازه حريف و به روي خود نياوردن موضوع)، ناتواني در حفظ شغل ثابت، بيتوجهي به امنيت خود و خانوادهاش از طريق بيتوجهي به مسووليتهاي خانوادگي و انجام رفتارهاي خطرناك.
با توجه به اين موارد ميتوان گفت مارادونا كه او را در حد يك بت بالا بردهاند، فردي است با اختلال شخصيت ضداجتماعي؛ يعني همان وضعيتي كه در تبهكاران و مجرمان شايع است. زماني كه چنين فردي مدام مورد توجه و تشويق رسانهها و جامعه ورزشي قرار ميگيرد، بديهي است كه رفتارهاي ناشايست او نيز مورد تقليد كودكان و نوجوانان آسيبپذير واقع شود.
تاثير نمونه هاي وطني بر بداخلاقيوقتي در كشور ما موارد متعددي از پرخاشگريها و بداخلاقيها در فوتباليستها ملاحظه ميشود، جاي تعجب ندارد كه تماشاگران هم چه هنگام ديدن بازي و چه پس از آن در كلام و در رفتار ابراز پرخاشگري يا اقدام به تخريب اموال و اشياء عمومي كنند. نكته تاسفبار ديگر ناآگاهي از نقش ارزندهاي است كه قهرمانان ورزشي ميتوانند به عنوان نمونههاي اخلاق براي جوانان داشته باشند. در سالهاي اخير موارد متعددي از فريب دختران جوان حتي نوجوان و سادهدل بهوسيله فوتباليستها در رسانهها منتشر شده است. گويا اين فوتباليستها متوجه نبودهاند كه ابراز علاقه نوجوانان به آنها به خاطر شخص خودشان نيست؛ بلكه به علت هاله شهرت و افتخاري است كه توسط رسانهها در اطراف آنها ايجاد شده است. اين ورزشکاران روابط شخصي با اين دختران جوان و نوجوان برقرار ميكنند كه يكي از موارد دلخراش آن، پرونده شهلا (خديجه) جاهد بود كه باعث آشفتگي و نگراني در چند سال اخير در سطح جامعه شد.
دستگيري فوتباليستها در مكانهاي بدنام كه هرازچندگاه يكبار اخباري از آن منتشر ميشود، وجه ديگري از نگراني جامعه را درباره سوءرفتار برخي از اين قهرمانان فوتبالي نشان ميدهد. البته اين موضوع منحصر به ايران نيست و مثلا چندماه پيش موضوع سوءاستفاده چند نفر از اعضاي تيم ملي فوتبال فرانسه از دختران نابالغ به دادگاه كشيد.
استفاده از موادمخدر و محرك در برخي محيطهاي ورزشي و به صورتي نگرانكننده مصرف هورمونها و آنابوليكها در ورزشهايي نظير بدنسازي، وزنهبرداري و عوارض جسمي و رواني ناشي از آنها موضوع مهم ديگري است. درگيري قهرمانان بدنسازي در اعمال پرخاشگرانه و ضداجتماعي در حدي است كه هرچندوقت يكبار خبري از اين موارد در سطح جامعه پخش ميشود. البته در اينجا پديده «نوك كوه يخ» بايد طرف توجه باشد، يعني بخش عمده موارد از چشم عموم پنهان ميماند. به خصوص انگيزه روي بردن افراد به بدنسازي، بسياري اوقات جنبه آسيبشناختي دارد و نشاندهنده مشكلات و تعارضهاي حلناشده نوجواني است كه ميپندارد با توسل به عضلات برجسته ميتواند اين تعارضات را حل كند. بسياري از اين افراد دچار مشكلات روانپزشكي و نيازمند درمان هستند. در كل بايد انديشيد آيا سياست قهرمانپروري هدف ويژهاي دارد يا برحسب تصادف و احتمالات، بودجههاي گزاف صرف ميشود كه چند نفر در صحنههاي جهاني به مدالهايي دسترسي پيدا كنند؛ حال آنكه اين بودجه ميتوانست در راههاي مناسبتري براي پيشرفت ورزش عمومي صرف شود.