مهار خشونت و اختلالات روانی
صحبت از اختلالات رواني درصد هشداردهندهاي از جمعيت كشور است. بعضيها از 15 تا 17 درصد گزارش كردهاند و برخيها تا 30 درصد هم تخمين ميزنند؛ اگرچه مشخص نيست اين اطلاعات و آمارها درست بوده باشد. با اينكه نميتوان به صحت اين اطلاعات اعتماد كرد اما آستانه تحمل در جامعه ما واقعاً پائين است. در سادهترين شكل يك اختلاف ميان دو فرد، ديالوگ و صحبتها بيش از يك تا 5/1 دقيقه دوام ندارد و اين زمان بسيار اندك مهلت يا موعد يك برخورد فيزيكي است. شايد براي خيلي از مردم كشورهاي جهان، درگيري و مخاصمه بر سر يك «تنه زدن»، چيزي شبيه يك طنز باشد اما در همين تهران خودمان، اين اتفاق اصلاً عجيب نيست.
در كشورهاي توسعه يافته و حتي آسيايي اگر بر سر يك تصادف رانندگي زد و خوردي صورت بگيرد به عنوان يك اتفاق عجيب خبر روزنامهها و رسانهها ميشود اما در همين تهران تاكنون چند حادثه منجر به قتل رخ داده و بدتر آنكه نزاع بر سر برخوردي صورت گرفته كه رخ نداده، به معناي ديگر تصادفي نشده و رانندگان دو خودرو تنها بر سر پارك يا پيچيدن جلوي يكديگر يا سد راه به نزاع پرداختهاند. مقامات نيروي انتظامي هم ميگويند طي يك سال گذشته از ميزان نزاعهاي خياباني كاسته شده اما آمار قتل با سلاح سرد افزايش يافته است. اين آمار اميدواركننده نيست، چراكه تعداد بيشتري از نزاعهاي خياباني منجر به قتل ميشوند.
بنابراين سعي كنيد تنه نزنيد، بحث نكنيد، به خيلي چيزها خيلي توجه نكنيد، اعتراض نكنيد، چرا كه آستانه تحمل پائين آمده و به آمار اختلالات رواني در جامعه افزوده شده است. شايد نخستين واكنش به اعتراض، به جاي مشت و لگد، برق يك چاقو باشد كه در دست نوجواني بيپرواست. ميزند، تعارف ندارد، تأمل نميكند، اصلاً فكر و انديشه ندارد و بيشك دچار اختلال رواني است. متأسفانه روند آسيبهاي اجتماعي تصاعدي است، به طوري كه هر آسيبديده، به چند نفر آسيب ميزند و هر كدام از آسيب ديدهها نيز... خيلي اوقات افراد تحقير شده توسط نوجوانها و جوانهاي آسيبرسان، چنان دچار اختلالات روحي و رواني ميشوند كه آثار و پيامدهاي آن آسيبها به داخل خانوادههايشان منتقل ميشود.
بعضيها هم كينه به دل ميگيرند و به افراد خطرناكي تبديل ميشوند. اين روند هشداردهنده است و خطرناك و جا دارد در دستور كار مطالعات و پژوهشهاي مختلف در محيط اجتماعي قرار گيرد. راهكارها و ساز و كارهاي مقابله با اين روند اجتماعي تبيين شود. به عنوان مثال، نقش فيلمهاي سينمايي و سريالهاي تلويزيوني در شيوع خشونت در جامعه بررسي شود. نقش خانوادههاي از هم پاشيده، بيكاري، اعتياد و روانگردانها در اين روند مطالعه شود. نقش پليس و محاكم قضايي مورد توجه قرار گيرد و در نهايت به نقش نهادهاي تربيتي و پرورشي پرداخته شود. راستي سهم مدرسه چقدر است؟
از گذشتههاي دور يكي از محوريترين نقشها، در تلطيف روح و روان جامعه، بر عهده روحانيت بوده است. البته حالا با ابزارهاي قديمي ايفاي اين نقش دشوار است، اما حضور روحانيون در متن جامعه و ارتباط بيشتر آنان با جوانان، آن هم با استفاده از ابزار و فناوريهاي نوين، تأثير غيرقابل انكاري در حل مشكلات اجتماعي بويژه در امور روحي و رواني خواهد داشت. طي سالهاي اخير روحانيون جواني داشتهايم كه در محيط وب جوانان زيادي را جذب كردهاند، نام آشنا هستند و كارهاي بزرگي هم انجام دادهاند. بنابراين، به نظر ميرسد براي مهار روند خشونت و به تعادل رساندن جامعه، همه نهادهاي اجتماعي ميبايست بسيج شوند و به حركت درآيند كه تعلل در اين راه جبران سخت و دشواري خواهد داشت!