*پروین اعتصامی*

نویسنده Amir Shahbazzadeh, بعد از ظهر 16:13:51 - 06/22/11

« زندگی نامه نیما یوشیج | رودکی - ابو عبدااله جعفر بن محمد (261 - 329 هجری قمری) »

0 اعضا و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

Amir Shahbazzadeh

در باره پروين اعتصامی
پروین اعتصامی، شاعره نامدار معاصر ایران از گویندگان قدر اول زبان فارسی است که با تواناترین گویندگان مرد ، برابری کرده و به گواهی اساتید و سخن شناسان معاصر گوي سبقت را از آنان ربوده است.
در جامعه ما با همه اهتمام و نظام فکری اسلام به تعلیم و تربیت عموم و لازم شمردن پرورش فکری و تقویت استعدادهای زن و مرد، باز برای جنس زن به علت نظام مرد سالاری امکان تحصیل و پرورش تواناییهای ذوق کم بوده و روی همین اصل تعداد گویندگان و علماء زن ایران در برابر خیل عظیم مردان که در این راه گام نهاده اند؛ ناچیز می نماید و پروین در این حد خود منحصر به فرد است.
رمز توفیق این ارزشمند زن فرهنگ و ادب فارسی، علاوه بر استعداد ذاتی؛ معجزه تربیت و توجه پدر نامور اوست که علیرغم محرومیت زن ایرانی از امکانات تحصیل و فقدان مدارس دخترانه، خود به تربیت او همت گماشت و دختر با استعداد و با سرمایه معنوی خود را به مقامی که در خورد او بود رسانید.

پدر پروين


پدر پروین میرزا یوسف اعتصامی (اعتصام الملک) پسر میرزا ایراهیم خان مستوفی ملقب به اعتصام الملک از اهالی آشتیان بود که در جوانی به سمت استیفای آذربایجان به تبریز رفت و تا پایان عمر در همان شهر زیست.
یوسف اعتصام الملک در 1291 هـ.ق در تبریز به دنیا آمد. ادب عرب و فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم و زبانهای ترکی و فرانسه را در تبریز آموخت و در لغت عرب احاطه کامل یافت. هنوز بیست سال از عمرش نرفته بود که کتاب (قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب) را که رساله ای بود در شرح یکصد مقام از مقامات محمود بن عمر الزمخشری در نصایح و حکم و مواعظ و مکارم اخلاق به زبان عربی نوشت که بزودی            جزء کتابهای درسی مصریان قرار گرفت. چندی بعد کتاب (ثورة الهند یا المراة الصابره) او نیز مورد تحسین ادبای ساحل نیل قرار گرفت .
کتاب(تربیت نسوان او که ترجمه تحریر المراة) قاسم امین مصری بود به سال 1318 هـ.ق انتشار یافت که در آن روزگار تعصب عام و بیخبری عموم از اهمیت پرورش بانوان در جامعه ایرانی رخ می نمود.
اعتصام الملک از پیشقدمان راستین تجدد ادبی در ایران و به حق از پیشوایان تحول نثر فارسی است. چه او با ترجمه شاهکارهای نویسندگان بزرگ جهان، در پرورش استعدادهای جوانان، نقش بسزا داشت. او علاوه بر ترجمه بیش از 17 جلد کتاب در بهار 1328 هـ.ق مجموعه ادبی نفیس و پرارزشی بنام (بهار) منتشر کرد که طی انتشار 24 شماره در دو نوبت توانست مطالب سودمند علمی- ادبی- اخلاقی- تاریخی- اقتصادی و فنون متنوع را به روشی نیکو و روشی مطلوب عرضه کند.

زندگينامه



رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی از شاعران بسیار نامی معاصر در روز 25 اسفند سال 1285 شمسی در تبریز تولد یافت و از ابتدا زیر نظر پدر دانشمند و سخندان خود که با انتشار کتاب تربیت نسوان اعتقاد و آگاهی خود را به لزوم تربیت دختران نشان داده بود، به رشد پرداخت.
در کودکی با پدر به تهران آمد. ادبیات فارسی و ادبیات عرب را نزد وی قرار گرفت و از محضر ارباب فضل و دانش که در خانه پدرش گرد می آمدند بهره ها یافت و همواره آنان را از قریحه سرشار و استعداد خارق العاده خویش دچار حیرت می ساخت. در هشت سالگی به شعر گفتن پرداخت و مخصوصاً با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف که پدرش از کتب خارجی (فرنگی- ترکی و عربی) ترجمه می کرد طبع آزمائی می نمود و به پرورش ذوق می پرداخت.
در تیر ماه سال 1303 شمسی برابر با ماه 1924 میلادی دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را که به سرپرستی خانم میس شولر در ایران اداره می شد با موفقیت به پایان برد و در جشن فراغت از تحصیل خطابه ای با عنوان" زن و تاریخ" ایراد کرد.
او در این خطابه از ظلم مرد به شریک زندگی خویش که سهیم غم و شادی اوست سخن می گفت .خانم میس شولر، رئیس مدرسه امریکایی دختران خاطرات خود را از تحصیل و تدریس پروین در آن مدرسه چنین بیان می کند.

"پروین، اگر چه در همان اوان تحصیل در مدرسه آمریکایی نیز معلومات فراوان داشت، اما تواضع ذاتیش به حدی بود که به فرا گرفتن مطلب و موضوع تازه ای که در دسترس خود می یافت شوق وافر اظهار می نمود."
خانم سرور مهکامه محصص از دوستان نزدیک پروین که گویا بیش از دوازده سال با هم مراوده و مکاتبه داشتند او را پاک طینت، پاک عقیده، پاک دامن، خوشخو، خوشرفتار، در مقام دوستی متواضع و در طریق حقیقت و محبت پایدار توصیف می کند.
پروین در تمام سفرهایی که با پدرش در داخل و خارج ایران می نمود شرکت می کرد و با سیر و سیاحت به گسترش دید و اطلاعات و کسب تجارب تازه می پرداخت.
این شاعر آزاده، پیشنهاد ورود به دربار را با بلند نظری نپذیرفت و مدال وزارت معارف ایران را رد کرد.
پروین در نوزده تیر ماه 1313 با پسر عموی خود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت.

شوهر پروين اعتصامي



شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانه ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است. همگامی این دو طبع مخالف نمی توانست دیری بپاید و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از کابین طلاق گرفت.
با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود.

بعد از آن واقعه تأثیرانگیز پروین مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی تهران سمت کتابداری داشت و به کار سرودن اشعار ناب خود نیز ادامه می داد. تا اینکه دست اجل او را در 34 سالگی از جامعه ادبی گرفت در حالی که بعد از آن سالها می توانست عالی ترین پدیده های ذوقی و فکری انسانی را به ادبیات پارسی ارمغان نماید. بهرحال در شب 16 فروردین سال 1320 خورشیدی به بیماری حصبه در تهران زندگی را بدرود گفت و پیکر او را به قم بردند و در جوار قبر پدر دانشمندش در مقبره خانوادگی بخاک سپردند.
در تهران و ولایات، ادبا و شعرا از زن و مرد اشعار و مقالاتی در جراید نشر و مجالس یادبودی برای او برپا کردند.
در سال 1314 چاپ اول دیوان پروین اعتصامی، شاعره توانای ایران، به همت پدر ادیب و گرانمایه اش انتشار یافت و دنیای فارسی زبان از ظهور بلبل داستانسرای دیگری در گلزار پر طراوت و صفای ادب فارسی آگاهی یافت و از غنچه معطر ذوق و طبع او محفوظ شد.

پروین برای سنگ مزار خود نیز قطعه اندوهباری سروده که هم اکنون بر لوح نماینده مرقدش حک شده است.

ويژگي سخن



او در قصایدش پیرو سبک متقدمین بویژه ناصرخسرو است و اشعارش بیشتر شامل مضامین اخلاقی و عرفانی می باشد. پروین موضوعات حکمتی و اخلاقی را با چنان زبان ساده و شیوایی بیان می دارد که خواننده را از هر طبقه تحت تاثیر قرار می دهد. او در قدرت کلام و چیره دستی بر صنایع و آداب سخنوری همپایه ی گویندگان نامدار قرار داشته و در این میان به مناظره توجه خاص دارد و این شیوهء را که شیوهء شاعران شمال و غرب ایران بود احیاء می نماید. پروین تحت تاثیر سعدی و حافظ بوده و اشعارش ترکیبی است از دو سبک خراسانی و سبک عراقی .
چاپ اول دیوان که آراسته به دیباچه پر مغز شاعر و استاد سخن شناس ملک الشعرای بهار و حاوی نتیجه بررسی و تحقیق او در تعیین ارزش ادبی و ویژگیهای سخن پروین بود شامل بیش از یکصد و پنجاه قصیده و مثنوی در زمان شاعر و با قطعه ای در مقدمه از خود او تنظیم شده بود. پروین با اعتقاد راسخ به تأثیر پدر بزرگوارش در پرورش طبعش، دیوان خود را به او تقدیم می کند .


***

نمونه اثر



این قطعه را برای سنگ مزار خود سروده است

اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب چروین است
گر چه جز تلخی ز ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسید مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند
چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آنکس که در این محنت گاه
خاطری را سبب تسکین است



قریحه سرشار و استعداد خارق العاده پروین در شعر همواره موجب حیرت فضلا و دانشمندانی بود که با پدرش معاشرت داشتند، به همین جهت برخی بر این گمان بودند که آن اشعار از او نیست.
پروین اعتصامی بی تردید بزرگترین شاعر زن ایرانی است که در طول تاریخ ادبیات پارسی ظهور نموده است. اشعار وی پیش از آنکه بصورت دیوان منتشر شود در مجلد دوم مجله بهار که به قلم پدرش مرحوم یوسف اعتصام الملک انتشار می یافت چاپ می شد(1300تا1302 خورشیدی) دیوان اشعار پروین اعتصامی که شامل 6500 بیت از قصیده و مثنوی و قطعه است تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است.
مقدمه دیوان به قلم شادروان استاد محمد تقی ملک الشعرای بهار است که پیرامون سبک اشعار پروین و ویژگیهای اشعار او نوشته است.

سخن آخر



عمر پروین بسیار کوتاه بود، کمتر زنی از میان سخنگویان اقبالی همچون پروین داشت که در دورانی این چنین کوتاه شهرتی فراگیر داشته باشد. پنجاه سال و اندی است که از درگذشت این شاعره بنام می گذرد و همگان اشعار پروین را می خوانند و وی را ستایش می کنند و بسیاری از ابیات آن بصورت ضرب المثل به زبان خاص و عام جاری گشته است.
شعر پروین شیوا، ساده و دلنشین است. مضمونهای متنوع پروین مانندباغ پرگیاهی است که به راستی روح را نوازش می دهد. اخلاق و همه تعابیر و مفاهیم زیبا و عادلانه آن چون ستاره ای تابناک بر دیوان پروین می درخشد چنانکه استاد بهار در مورد اشعار وی می فرمایند در پروین در قصاید خود پس از بیانات حکیمانه و عارفانه روح انسان را به سوی سعی و عمل امید، حیات، اغتنام وقت، کسب کمال، همت، اقدام نیکبختی و فضیلت سوق می دهد.
سرانجام آنکه او دیوان خوبی و پاکی است





زندگينامه



صد سالگی پروين اعتصامی، شاعر طرفدار محرومان سینا سعدی

پروين اعتصامی
شعر پروین به نحوی شگفت انگیز در جامعه ایرانی و بین توده ها نفوذ کرده است
پروین اعتصامی شاعری است که بیشتر ایرانیان ابیاتی از او به خاطر دارند.
شعرهای او نه تنها در محافل و مجالس بلکه همچنین بر منابر، در مراسم سوگواری، به هنگام وعظ و پند و اندرز یا به هنگام تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان همواره شنیده می شود.
ایرانیانی که به مدرسه رفته اند همه در نوجوانی با اشعار او آشنا شده و سالهایی با او مأنوس بوده اند اما امروز که شصت و پنج سال از مرگش می گذرد و شعر ایران در این فاصله متحول شده، وقتی به دیوانش نگاه می کنیم، کمتر با شعر ناب برخورد می کنیم.

با وجود این، جایگاه پروین در عرصه شاعری حفظ شده است و شاید هیچ شاعر معاصر کلاسیک دیگری نباشد که شعرش اینهمه میان توده های مردم جا افتاده باشد.
پروین شاعری اخلاقی و اجتماعی است و سخن او که در قالب مناظره بین حیوانات و پرندگان، دانه های خوردنی مانند عدس و ماش یا حتی اشیای ناچیزی چون نخ و سوزن می گذرد، زبان حال مردمان و محرومان به شیوه ای قدمایی است و همان طور که نویسنده کتاب از صبا تا نیما یادآور شده "او از خواهشهای نفس خود و از دلبری و دلربایی زنانه سخن نمی گوید، از مکاتب فلسفی آگاه نیست و قصد تبلیغ و ترویج مرام و مسلک خاصی را ندارد، بلکه ... از شعر و هنر خود تنها چشم اصلاحات اخلاقی و اجتماعی دارد".
پروین با آنکه در جوانی از دست رفت و بیشتر از سی و پنج سال نزیست، تا زمان خود و تا پیش از ظهور فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی، بزرگترین شاعر زن ایرانی به حساب می آمد.پرويز ناتل خانلری او را "بزرگترین سخنوری" می دانست که "از جنس زن در تاریخ ادبیات ایران ظهور" کرده است و در عین حال یادآور می شد که "قصاید او که به استقبال فصحای قرون چهارم و پنجم سروده شده هیچگونه تجدد و تنوعی از لحاظ معانی و بیان نشان نمی دهد".
به جرأت می توان گفت که در شعر پروین نه تنها تجدد و تنوع معانی بلکه نشانی از افکار تجددخواهانه که دهها سال پیش از تولد در ایران آغاز شده بود یافت نمی شود. اهمیت او در استعداد شکوفايی بود که بسیار زود بروز کرد و موجب اعجاب دیگران شد اما زمانه فرصت نداد که این استعداد و توانایی از نظر درک جهان و رسیدن به جهان بینی ای امروزی به درجه کمال برسد.
بیشتر کسانی که درباره او مقاله نوشته اند مانند محمد قزوینی و غلامحسین یوسفی از اعجاب خود درباره توانایی پروین نوشته اند.
اگر پروین می ماند همه آنچه امروز دیوانش را تشکیل می دهد سیاه مشقی بیش نبود، در واقع پروین مجال رشد پیدا نکرد
ولی الله دروديان
همین شگفتزدگی بود که پاره ای از معاصران را نسبت به او دچار شک و تردید کرد و در کتابی به نام "تهمت شاعری" چهره نمود و سبب شد که اشعار او را نه به خودش بلکه به پدرش یوسف اعتصام الملک نسبت دهند.
درباره پروین از سعید نفیسی و محسن هشترودی و عبدالحسین زرین کوب تا موسوی گرمارودی در روزگار ما به داوری نشسته اند و هرچه زمان بیشتر گذشته است به قضاوتهای دقیقتری رسیده اند.
سیمین بهبهانی شاعر بزرگ معاصر بدرستی می نویسد پروین با آنکه معاصر نیما بود از هرگونه تحول نیمایی برکنار ماند و تنها حرکات تازه در شعر او همان "ای گربه"، "ای مرغک"، "یاد یاران"، و "نغمه صبح" است که از لحاظ قالب متأثر از قالبهای قدیم. اروپایی و بعضی از چارپاره های نیما هستند و از لحاظ محتوا نیز نفسی تازه در آن دمیده شده است".
علی موسوی گرمارودی در جزوه ای که روزنامه همشهری این روزها به مناسبت صدمین زادروز پروین منتشر کرده، پروین را "آخرین سلاله زنان شاعره ای" دانسته که "هم از جهت نگرش و هم از جهت زبان و بیان و محتوا، به سبک کهن شعر سروده اند".
به عقیده او "شعر پروین از نهضت تقریباً همزمان نیما حتی تأثیر نامرئی نپذیرفته" و "تنها حرکتی که در جهت تازگی کار خویش انجام می دهد سرودن چند مسمط در فرمی است که دهخدا در مرثیه جهانگیرخان صوراسرافیل با نام "یاد آر ز شمع مرده یاد آر" سروده بود، این مسمط از جهت قالب بندی تازه بود و پس از او از سوی بسیاری شاعران هم عصر وی تقلید شد".
دیوان پروین پر است از مضامین و موضوعاتی که امروز بیشتر به کار نوشتن مقاله می آید تا سرودن شعر اما ولی الله درودیان نویسنده شاعری با چشمهای آرام که عمری با دیوان پروین مأنوس بوده و همین امسال هم در کتاب سرچشمه های مضامین شعر امروز ایران رگ و ریشه های چند شعر معروف پروین را نشان داده است، می گوید پروین متعلق به روزگاری است که هر آدمی حرفی داشت به زبان شعر می گفت، حتی حرفهای خیلی عادی را به صورت شعر می گفتند.
او به حرف دهخدا استناد می کند که در جایی گفته است من از اینکه زمانی شعر می گفتم خنده ام می گیرد.
ظاهراً نویسنده لغتنامه به این نتیجه رسیده بود که خیلی از حرفها را به جای اینکه به زور و زحمت، نظم یا شعر کنند، بهتراست به نثر بنویسند.
به عقیده ولی الله درودیان، ملتها برای گذار از مرحله ای به مرحله دیگر باید دورانهایی را طی کنند و از نظر او پروین در همین دوران گذار می زیسته است.

در بیست سی سال اخیر به غیر از مقالات متعدد، چند کتاب درباره پروین منتشر شده است که یکی از آنها علیه پروین و بقیه در ثنا و ستایش او نوشته شده اند
پروین اعتصامی در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ خورشيدی، دقیقاً هفت ماه و دو روز پس از صدور فرمان مشروطه در تبریز متولد شد و فرزند دوران مشروطه است اما در دیوانش درباره مشروطه یا آزادی به طور مستقیم به مطلبی بر نمی خوریم، اساساً در این واديها سیر نمی کرد و در افکار دیگری غرق بود، دنیای او از دنیای متون و آدمهایی بیرون می آمد که احتمالاً پیش از روزگار مشروطه سیر می کردند.
شاید با قید احتیاط و از دید انتقادی بتوان گفت که پروین با زمان خود خیلی معاصر نبوده است، اما ولی الله درودیان عقیده دارد که چنین نیست.
اولاً مقداری خشم و خروش دوره انقلاب مشروطه را در دیوان او می توان یافت.
ثانیاً زمانی که او به شاعری قیام کرد دیگر چیز زیادی از مشروطه نمانده بود؛ پانزده ساله بود که کودتای ۱۲۹۹ پیش آمد، پروین در ۱۳۱۴ دفتر اشعار خود را به چاپ سپرد که در آن زمان بیست و چند سال داشته، طبیعی است که خیلی از این موضوعات سر درنیاورد.

پروين اعتصامي و حقوق نسوان .




....

Amir Shahbazzadeh


شهـــریار
مقدمه
پروين اعتصامي(1285- 1320 خورشيدي)شاعر بلند آوازهي دوران معاصر ما، مشهورتر از آن است که نيازي به معرفي داشته باشد. چه شعر او پس از مرگش به کتابهاي درسي قرائت فارسي در ايران را ه يافت و در نتيجه، دست کم تا انقلاب اسلامي ايران در سال 1357، دانشآموزان دبستانها و دبيرستانها شعرهاي او را در کلاس ميخوانند و برخي از اشعارش را نيز از بر ميکردند. بديهيست چنين توفيقي به ندرت نصيب شاعران معاصر ما گرديدهاست.

آيا شگفت آور نيست که در زمان حاضر، پس از دوازده قرن که شعر فارسي در انحصار مردان بودهاست، ناگهان دو تن از زنان، با فاصلهي سه دهه در شعر فارسي درخشيدن بگيرند؛ يکي با پيروي کامل از شعر کهن فارسي ( از نظر قالب و لفظ و محتوا و با تکيه بر سنتها و مضمونهاي اخلاقي و اجتماعي مورد قبول قدما) و ديگري، در شعر نو و با شکستن سنتهاي شعر فارسي از نظر قالب و لفظ و محتوا و از همه مهمتر در بيان احساسات زنانه در شعر.
نخستين اين زنان، «پروين اعتصامي» بود و ديگري «فروغ فرخزاد». دريغا که هر دو شاعر چيرهدست در جواني و به ترتيب در سنين34 و 32 درگذشتند.
موضوع مورد بحث در اين مقاله، «پروين اعتصامي» است. نه شرح احوال او و نه ارزيابي اشعارش که تا کنون بارها مقالههايي دربارهي او نوشتهشدهاست.
علت نگارش مقالهي حاضر را بايد در مقالهاي جست که در تابستان 1368، با عنوان«چند نکته در بارهي پروين اعتصامي» در «ويژهنامهي پروين اعتصامي»، در ايرانشناسي نوشتم.
در آن مقالهي کوتاه پنج موضوع کلي را به اختصار در بارهي «پروين» و شعرش مورد بحث قرار دادهام، که يکي از آنها اعتقاد او به «آزادي نسوان» بود و قصيدهاي که در اين باب، با عنوان «گنج عفت» سروده و اقدام «رضاشاه» را در کشف حجاب مورد تأييد قرار داده بود.
ديگر طرح اين موضوع که چون از زندگاني «پروين اعتصامي» بسيار کم ميدانيم، از همهي کساني که مستقيم يا غير مستقيم با «پروين»، در خانه، مدرسه، محل کار و در رفتو آمدها سر و کار داشتهاند، تقاضا شدهبود اطلاعات خود را در بارهي وي، از زمان کودکي تا مرگ، ولو بسيار محدود، براي چاپ به مجلهي «ايرانشناسي» بفرستند تا براي اطلاع محققان چاپ کنيم.
همچنين از آن زمان تا کنون کوشيدهام از کساني که احتمالا با «يوسف اعتصامي»،(اعتصامالملک)، پدر «پروين»، و يا خود «پروين» آشنا بودهاند، اطلاعاتي کسب کنم. بدين منظور در سالهاي گذشته به افراد مختلف يا نامه نوشته يا تلفني در گوشه و کنار دنيا به مذاکره پرداخته و حاصل آنها را در پروندهاي نگهداري کردهام.
حاصل اطلاعاتي را که در اين مدت دراز به دست آوردهام، ضمن بررسي ديوان «پروين اعتصامي» در چند قسمت به اطلاع خوانندگان ميرسانم:
نخست از قصيدهي «گنج عفت» او سخن خواهم گفت و از سه بيتي که برادر «پروين» از سال 1323 به بعد از اين قصيده، حذف کرده و نيز از ديگر تغييراتي که او در ديوان پروين دادهاست.
سپس به اين موضوع مهم خواهم پرداخت که چگونه در 60 سال اخير، افرادي در نوشتههاي خود از «پروين اعتصامي»، شخصيتي سياسي و ضد «رضاشاه» ارائه دادهاند.
علاوه براينها، مرگ او را نيز از نظر دور نداشتهام. در پايان، چهل و يک نامهاي را که «پروين» به يکي از نزديکترين دوستانش نوشته – و فتوکپي آنها در اختيار بنده است- مورد بررسي قرار داده و متن همهي آنها را بي کم و کاست در بخش «برگزيدهها»ي اين شماره (مجلهي ايرانشناسي، سال سيزدهم، شمارهي 1 بهار 1380) به چاپ رسانيدهام.
با آن که نوشتهاند «پروين» دختري کمرو و خجالتي بودهاست، او به «آزادي نسوان» از دل و جان اعتقاد داشته و سالها پيش از آن که به فرمان «رضاشاه» در 17 ديماه 1314، کشف حجاب در ايران عملي گردد، او در خردادماه 1303 خورشيدي در خطابهاي با عنوان «زن و تاريخ» در روز جشن فارغالتحصيلي خود در مدرسهي «اُناثيهي آمريکايي تهران»، از ستمي که در طي قرون و اعصار، در شرق و غرب به زنان روا داشتهاند، سخن گفت و در ضمن تصريح نمود که:
سرانجام زن پس از قرنها درماندگي، حق فکري و ادبي خود را به دست آورد و به مرکز حقيقي خود نزديک شد... در اين عصر، مفهوم عالي «زن» و «مادر» معلوم شد و معني روحبخش اين دو کلمه که موسس بقا و ارتقاء انسان است، پديدار گشت. اين که بيان کرديم راجع به اروپا بود. آنجا که مدنيت و صنعت، رايت فيروزي افراشته و اصلاح حقيقي بر اساس فهم و درک تکيه کرده... آنجا که دختران و پسران، بيتفاوت جنسيت، از تربيتهاي بدني و عقلي و ادبي بهرهمند ميشوند... آري آنچه گفتيم در اين مملکتهاي خوشبخت وقوع يافت. عالم نسوان نيز در اثر همت و اقدام، به مدارج ترقي صعود نمود. اما در مشرق که مطلع شرايع و مصدر مدنيت علام بود... کار بر اين نهج نميگذشت.
اخيراً کاروان نيکبختي از اين منزل کوچ کرد و معمار تمدن از عمارت اين مرز و بوم، روي برتافت.... درطي اين ايام، روزگار زنان مشرق زمين، همهجا تاريک و اندوهخيز، همهجا آکنده به رنج و مشقت، همهجا پر از اسارت و مذلت بود... مدتهاست که آسايي از خواب گران يأس و حرمان برخاسته ميخواهد، آب رفته را به جوي بازآرد. اگرچه براي معالجهي اين مرض اجتماعي بسيار سخنها گفته و کتابها نوشتهاند، اما داروي بيماري مزمن شرق، منحصر به تربيت و تعليم است. تربيت و تعليم حقيقي که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گستردهي معرفت مستفيد نمايد.
ايران، وطن عزيز ما که مفاخر و مآثر عظيمهي آن زينتافزاي تاريخ جهان است، ايران که تمدن قديميش اروپاي امروز را رهين منت و مديون نعمت خويش دارد، ايران با عظمت و قوتي که قرنها بر اقطار و ابحار عالم حکمروا بود، از مصائب و شدايد شرق، سهم وافر برده، اکنون به دنبال گمشدهي خود ميدود و به ديدار شاهد نيکبختي ميشتابد... اميدواريم به همت دانشمندان و متفکرين، روح فضيلت در ملت ايجاد شود و با تربيت نسوان اصلاحات مهمهي اجتماعي در ايران فراهم گردد. در اين صورت، بناي تربيت حقيقي استوار خواهد شد و فرشتهي اقبال در فضاي مملکت سيروس و داريوش، بالگشايي خواهد کرد.
پروین اعتصامی در همین جلسه، شعر «نهال آرزو» را که برای جشن فارغ التحصیلی کلاس خود سروده بود، خواند. شعری که همان دختر شرمگین و آرام و کمرو در آن، فریاد برآورده که«از چه نسوان از حقوق خویشتن بیبهرهاند:


نهــــــــــال آرزو

اي نهـــــــــال آرزو، خـــــوش زي کـــــه بار آوردهاي
غنچــــــه بيباد صبا، گــــــل بي بهــــــــار آوردهاي
باغبــــــانان تــــــو را امسال، سال خــــــرمي ست
زين همــــايون ميوه، کز هــــــــر شاخسار آوردهاي
شـــاخ و برگت نيکنـــامي، بيخ و بارت سعي و علم
اين هنـــــــرها، جملـــــــه از آمــــــــــوزگار آوردهاي
خــــرم آن کـــــاو وقت حاصل ارمغاني از تـــــو بــرد
برگ دولت، زاد هستي تــــــــوش کــــــــار آوردهاي

***
غنچهاي زين شاخه، ما را زيب دست و دامن است
همتي اي خواهـــران، تا فــــرصت کوشـيـدن است
پستي نسوان ايــــران، جمـــــله از بيدانشيست
مــــــرد يا زن، بــرتـــــــري و رتبت از دانستن است
زين چـراغ معرفت کامــــروز اندر دست مـــــــاست
شاهـــــراه سعي اقليـــــم سعادت، روشن است
بـــــه کـه هـــــــر دختــــــــر بداند قدر علم آموختن
تا نگويد کس پســر هوشيار و دختـــــر کودن است

***
زن ز تحصيل هنـــــــــر شد شهره در هـر کشوري
بــــرنکرد از ما کسي زين خوابِ بيـــــــداري سري
از چــــه نسوان از حقوق خويشتن بي بهـــــــرهاند
نام اين قـــوم از چـــه، دور افتاده از هــــر دفتـــري
دامـــن مــــــادر، نخست آموزگـــــار کــــودک است
طفـــــل دانشور، کجــــــا پـــرورده نادان مــــــادري
با چنين درمــــــاندگي، از مـــــاه و پروين بگـــذريم
گــــر که مــــا را باشد از فضل و ادب بال و پــــري



ناگفته نماند که سرودن شعر «نهال آرزو» در آن سالها، آنچنان با جوّ حاکم بر جامعهي ايران ناسازگار بودهاست که «اعتصامالملک»، پدر «پروين»، در سال 1314 و پيش از کشف حجاب، از آوردن اين شعر در چاپ اول ديوان «پروين» خودداري کردهاست تا غوغاي آخوندها و عوام را عليه خود و دخترش بر نيانگيزد.
بديهي است دختري که در مدرسهي آمريکايي تهران تحصيل کرده و با فرهنگ و اوضاع اجتماعي اروپا و آمريکا آشناست، وقتي در 17 دي 1314 خبر کشف حجاب و آزادي زنان را ميشنود، آن را از سر اعتقاد تأييد ميکند و بدين مناسبت قصيدهاي در 26 بيت با عنوان «گنج عفت» ميسرايد و اقدام «رضاشاه» را در سه بيت پايان آن - به صورت بسيار معقولي- مورد ستايش قرار ميدهد:
خسروا، دست تـــواناي تو آسان کــرد کــــــــار
ور نه در اين کـــــار سخت، اميــــــد آساني نبود
شه نميشد گر در اين گمگشته کشتي ناخداي
ســـــاحلي پيـــدا از اين درياي طوفاني نبــــــود...
اين قصيده را از آغاز تا پايان به دقت بخوانيم تا سپس دليل اهميت اين موضوع ، که نويسنده از کار ديوان «پروين» از سال 1368 تا به امروز غافل نبوده، روشن گردد.

زن در ايران، پيش از اين گويي که ايراني نبود
پيشهاش جز تيرهرروزي و پريشــــــاني نبود
زندگي و مــرگش اندر کنج عزلت ميگذشت
زن چه بود آن روزها، گــــر زان که زنداني نبود
کس چو زن، انـــدر سياهي قرنها منـــزل نکرد
کس چو زن، در معبــــد سالوس قــرباني نبود
در عدالتخانـــهي انصاف، زن شاهـــد نداشت
در دبستان فضيــــلت، زن دبستـــــــاني نبود
دادخواهيهــــاي زن ميمانــد عمري بيجواب
آشکارا بـــــــود اين بيـــــداد، پنهـــــــاني نبود
بس کسان را جامه و چوب شباني بود، ليک
در نهـــادِ جمله گـــرگي بود، چــوپاني نبود
از بــــــراي زن به ميــــــدا ن فــــراخِ زنــــدگي
سرنوشت و قسمتي، جز تنگ ميــداني نبود
نـــــور دانش را زچشم زن نهـــان ميداشتند
اين نـــدانستن ز پستي و گرانجـــــــاني نبود
زن کجــا بافنــده ميشــد بينخ و دوک هنــر
خــــرمن و حاصل نبـــود آنجا که دهقاني نبود
ميـــوههاي دکّـــهي دانش فراوان بــــود ، ليک
بهـــــر زن هــــرگز نصيبي زين فـــــراواني نبود
در قفس ميآرميد و در قفس ميداد جان
در گلستان، نام از اين مـــــرغ گلستاني نبود
بهـــــر زن، تقليـــد تيه فتنه و چاه بلاست



زيرک آن زن کاو رهش اين راه ظلماني نبود
آب و رنـــگ از علم ميبايست شــــرط برتري
بــا زمـــــرّد ياره و لعل بـــــــدخشاني نبود
جلوهيصدپرنيان ، چونيک قبايساده نيست
عزت از شايستگي بود، از هوســــــراني نبود
ارزش پوشنده، کفش و جامـــــه را ارزنده کرد
قــــدر و پستي، با گـــراني و بـــــه ارزاني نبود.

ســــادگي و پاکي و پرهيز، يک يک گــــوهرند
گــــــوهر تابنـــــده، تنهـــــا گوهـــــر کاني نبود
از زر و زيور چه سود آنجا که نادان است زن
زيـــــور و زر، پــــردهپـــــوشِ عيب ناداني نبود
عيبها را جامهي پرهيز پوشاندهست و بس
جامــهي عجب و هـــ وا، بهتر ز عرياني نبود
زن سبکساری نبیند تا گـرانسنگ است و پاک
پــاک را آسیبی از آلـوده دامـــانی نبود
زن چو گنجور استو عفت،گنج و حرصو آز،دزد
وای اگــر آگـــــه از آیین نگهبــــانی نبود
اهــرمن بر سفرهی تقو ی نمیشد میهمــــان
زان که میدانست کان جا، جای مهمانی نبود
پا بــه راه راست بایــــد داشت، کاندر راه کج
تـــوشهای و رهنمـودی، جــــز پشیمانی نبود
چشم و دل ر ا پـــرده میبایست، امـا از عفاف
چــادر پــــوسیـده، بنیاد مسلمانی نبود
خسروا، دست تـــوانای تــــو، آسان کــــرد کار
ورنـــــه در این کـــار سخت امیــد آسانی نبود
شهنمیشد گردر این گمگشته کشتیناخدای
ســاحلی پیــدا از این دریــای طوفانی نبود
بایـــد این انـــوار را پروین بـــــه چشم عقل دید
مهــــر رخشان را نشایــد گفت نــورانی نبود


گرد آوری :گروه پیشگامان متا

Tags:

Share via facebook Share via linkedin Share via telegram Share via twitter Share via whatsapp