خشونت و پرخاشگری در جامعهتاکنون فکر کردهايد چه قدر از تفکرات و رفتارهاي ما برخاسته از خشمي پنهاني است که ناخواسته و نا معلوم و همواره و هر روزه در خود احساس ميکنيم؟ چرا عموما براي رسيدن به خواستهاي خود به زور و اصرار و اجبار متوسل ميشويم؟ چگونه است که حتي در ادبيات ديني ما، لازمه اجابت دعا، گريه و التماس است و حتي تاکيد شده اگر اشکتان در نيامد، خود را به حالت گريه نزديک کنيد؟ در ادبيات کلاسيک ما نيز از اين موارد بسيار است، در داستان کودک حلوا فروش مولانا، تا پسر بچه به حد غش کردن گريه و ناله نميکند، به درخواستش توجه نميشود:
تا نگريد کودک حلوا فروش / ديگ بخشايش نميآيد بهجوش
در فرهنگ سنتي ما نيز، فرزندان خانوادههاي پدرسالار بايد آن قدر اشک بريزند و پا بکوبند، تا پدر به خواهش آنان اعتنا کند. مرد خانواده بايد اخمو و ظاهرش ترسناک و خشن باشد، تا ابهت او حفظ شود. اينها همه مظاهر استبدادهاي سنتي است که تار و پود ناخودآگاه جمعي فرهنگ ما را تشکيل داده است. وقتي در جامعهاي زور و پرخاش و اجبار کارگشا شود، ديگر چاقو و زنجير، مشت و لگد، فرياد و ناسزا و تعصبات بيجاو نادرست، کاربرد فراوان مييابد. ديگر انتقام جاي محاکمه و مجازات را ميگيرد و صحنه جان دادن افراد موضوع فيلم و تماشاي رهگذران ميشود. ديگر جامعه ميشود همان صحنه بازي کامپيوتري که هر که تندتر و بيشتر ميزند و قلع و قمع ميکند، امتياز بيشتري ميگيرد و يک مرحله جلوتر ميرود و احساس پيروزي و قدرت هم ميکند. ديگر بني آدم اعضاي چندين پيکر مجزا ميشوند که چو عضوي به درد آورد روزگار، دگر عضوها را بماند قرار!
عصر پرخاشگرياليوت ارونسون، مؤلف کتاب روانشناسي اجتماعي معتقد است: عصر ما «عصر پرخاشگري» است. با اين حساب بايد رفتارهاي پرخاشگرانه در زندگي انسان اين عصر بسيار باشد. آيا چنين است؟ اصولا پرخاشگري يعني چه؟ريشه اين نوع رفتار کجاست؟
روان شناسان، پرخاشگري را رفتاري تعريف کردهاند که به قصد آزار دادن و آسيب رساندن به ديگران از فرد پرخاشگر سر ميزند.
دکتر غنچه راهب ـ استاديار دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي، مددکار اجتماعي و روانشناس تربيتي، با بيان مطلب بالا ميگويد:
ـ ريشه پرخاشگري، احساس خشم است. در واقع پرخاشگري ابراز خشم و مصداق بيروني آن است. نوعي تمايل به شرکت در اعمال آسيبزاي فيزيکي و رواني به منظور کنترل رفتار ديگران است. نگاهي کوتاه به اطراف نشان خواهد داد که پرخاشگري طيف وسيع و گوناگوني از رفتارها را شامل ميشود و ميتواند به شکلهاي مختلفي باشد، از جمله:
ـ به صورت رفتارهاي کلامي باشد. خواه جيغ و داد و ناسزا و خواه متلک و کنايه و ريشخند.
ـ در قالب رفتارهاي فيزيکي و حرکتي باشد، مانند انواع زد و خوردها و دعواهاي تن به تن.
ـ در قالب رفتارهاي خشن جنسي باشد.
ـ در حرکات چهره و صورت بروز کند.
ـ در نوشتههاي کسي ظاهر شود.
ـ در قالب سکوت و محروميت از برخي امتيازها انجام شود.
به هر حال شخص پرخاشگر با هر کدام از اين روشها که رفتار کند، هدفي دارد که ميخواهد با پرخاشگري به آن برسد. اين اهداف متفاوتند و ممکن است:
در جهت تخليه رواني، کسب منافع، کنترل اوضاع و افراد و يا براي جلب توجه ديگران و ابراز وجود باشد.
پرخاشگري ذاتي است يا اکتسابي؟اگر پرخاشگري نوعي خشونت و ابراز خشم است، پس نيروي غريزي و فطري خشم که در نهاد همه افراد وجود دارد، باعث ميشود تا انسان به صورت ذاتي و غير ارادي موجودي پرخاشگر باشد. با اين ديد ميتوان بسياري از رفتارهاي پرخاشگرانه را توجيه کرد و حتي از افراد پرخاشگر دفاع و سلب مسؤوليت کرد. آيا اين نتيجه گيري صحيح است؟
مهدي فلاحي ـ روانشناس و مددکار اجتماعي در پاسخ به اين پرسش ميگويد: از ديد روانشناسي، خشم حالت برانگيختگي و هيجان شديد به هنگام رويارويي با محرکهاي نامناسب محيطي و عکس العمل
نسبت به يک احساس دروني آزاردهنده است، پس همه افراد و در همه سنين آن را تجربه ميکنند. حتي گريه نوزاد ميتواند نشان دهنده خشم او باشد و جانش را نجات دهد.
گاه احساس خشم موجب مقابله يا فرار و نجات ميشود، پس اين احساس به صورت غريزي وجود دارد، اما کنترل آن اختياري و ارادي و اکتسابي است. خشم وقتي خطرناک است که افسارگسيخته و غير قابل کنترل باشد. کنترل خشم يک مهارت است و اکتسابي و آموختني است. بايد ياد بگيريم که چه زماني و کجا و چگونه ابراز خشم کنيم.
دکتر راهب ميگويد: به صورت اثبات شده پرخاشگري را ژنتيکي نميدانند. اما عوامل فيزيولوژيکي و زيستي ميتوانند در ميزان پرخاشگري و خشونت آن مؤثر باشند. مثلا تغييرات هورموني دوران بلوغ يا ترشح بيش از حد برخي آزادکنندههاي شيميايي در بدن، موجب افزايش پرخاشگري ميشوند. همچنين اگر عامل پرخاشگري اختلال شخصيت ضد اجتماعي باشد، ممکن است به صورت وراثتي به فرزندان منتقل شود.
پرخاشگري بيماري نيستعدهاي معتقدند که افراد پرخاشگر عموما بيماريهاي رواني و اختلالات شخصيتي دارند.
از جمله دکتر احمد علي نور بالا ـ استاد دانشگاه علوم پزشکي تهران که در گفتوگو با رسانههاي گروهي گفته است: بيشتر افرادي که از خود رفتار خشونتآميز نشان ميدهند، به بيماريهاي رواني مبتلا هستند يا شخصيتهايي پايدار و سالم ندارند و درجاتي از اختلالات شخصيت در آنها ديده ميشود. اختلال شخصيت ضد اجتماعي، نمونه اين موضوع است. افرادي که شخصيت ضد اجتماعي دارند، قوانين و مقررات و نظم جامعه را به رسميت نميشناسند و به حريم ديگران تجاوز ميکنند.
مهدي فلاحي با اين نظر مخالف است و ميگويد: خطرناک است که پرخاشگري را بيماري بدانيم يا پرخاشگر را بيمار بناميم. چون با اين کار از کساني که ابراز خشم ميکنند، سلب مسؤوليت ميشود تا خشونتهايي شبيه فجايع موسوم به پل مديريت و سعادت آباد را توجيه کنند. حال آن که تاکيد ميکنم که آدمها ميتوانند ياد بگيرند که با اراده و اختيار، خشمشان را کنترل و به اندازه ابراز کنند.
عوامل موثر بر پرخاشگريدکتر راهب در خصوص زمينههاي بروز پرخاشگري و عوامل مؤثر بر آن ميگويد:
يادگيري از مهمترين عواملتاثير گذار بر پرخاشگري است. خانواده اولين نهاد اجتماعي است که فرزندان در آن آموزش ميبينند. کساني که در خانواده خود رفتار پرخاشگرانه ديدهاند يا مورد ابراز خشم پدر و مادر واقع شده اند، در واقع پرخاشگري را آموزش ديدهاند.
نهاد آموزشي بعدي، جامعه است. وقتي تصوير قتل عام يا اعدام در ملا عام يا انتقام گيري شخصي در جامعهاي، تصوير ارزشي و عادي شود، طبيعي است که خشونت و مظاهر آن ترويج شوند و پرخاشگريهاي اجتماعي و خياباني، آشکارا و فراوان شوند. حتي ديدن تصاوير و صحنههاي خشونت بار از رسانههاي تصويري و از جمله تلويزيون يک نوع آموزش خشونت و ترويج پرخاشگري به ويژه براي نوجوانان به حساب ميآيد.
شرايط محيطي نيز از عوامل مؤثر ديگرند. محيطها و فضاهاي استرس زا، زندگي کردن در مکانها و شهرهاي شلوغ، آلودگي هوا، سوء تغذيه، ترافيک، تراکم کاري زياد و احساس عدم امنيت رواني و جسماني، همگي در افزايش خشونت و پرخاشگري افراد مؤثرند.
شرايط سني دوران بلوغ و اختلالات شخصيتي وراثتي نيز همان طور که قبلا اشاره شد، در بروز خشونت در افراد تاثير دارند.
بنابر اين، عوامل زيستي، محيطي و آموزشي هرسه در بروز رفتارهاي پرخاشگرانه تاثير گذارند.
خشونتهاي کلامياز مصاديق ابراز خشم و پرخاشگري در جامعه، پرخاشگريهاي کلامي و توهينهاي لفظي است که متاسفانه اين روزها هم رايج شدهاند هم قبح خود را از دست دادهاند. دکتر نور بالا ضمن اشاره به اين مطلب ميافزايد: با کمال تاسف بايد گفت در روابط اجتماعي، سياسي، خانوادگي و در رسانههاي اجتماعي و تصويري، خشونت کلامي رشد پيدا کرده که آفت بزرگي است و ميتواند مقدمه پرخاشگري باشد.
در واقع پرخاشگري کلامي مانند سيگار کشيدن که مقدمه ساير اعتيادها را فراهم ميسازد، جامعه را براي ساير خشونتها آماده ميکند. بررسيهاي تاريخي نشان ميدهد حتي شکل گيري اوليه جنگها از خشونتهاي کلامي بوده است. زخم زبان زدن، توهين، تمسخر، اهانت و کنايه، نمونههاي بارز خشونتهاي کلامي است که به دنبال خود ساير خشونتها و جرايم را ميآورد. تجاوز به عنف چون همواره وقيح است، وجدان اجتماعي را وادار به واکنش ميکند، اما قبح پرخاشگري و خشونت کلامي از ميان رفته است و همه به آن عادت کرده اند.
در نظرداشته باشيد وجدان اجتماعي و فردي از جامعه الگو ميگيرد و براي همين است که خشونت کلامي در حال نهادينه شدن در ميان تمامي اقشار جامعه است. براي اصلاح چنين روندي، توجه به چند موضوع مهم است:
ـ رعايت ادب بيان و عفت کلام تمامي قشرها و سطوح، از خانواده گرفته تا مدرسه، كه البته رسانهها نقش مهم تري در آموزش مردم دارند.
ـ حرمت گذاري به حريم خصوصي ديگران بايد حفظ شود، اين حرمت گذاري به نوعي رعايت نظم در روابط اجتماعي است.
ـ دروغ سر منشاء همه بديهاست و قبح آن از زنا، شرب خمر و سرقت بيشتر است، در نتيجه اگر جامعه قبحي براي دروغ قايل نشود، بازنده است.
ـ همه افراد جامعه بايد قانون را اجرا کنند و به آن احترام بگذارند و به اصول و چارچوبهايي پايبند باشند. علاوه بر آن، برخي ارزشها در جامعه اصل و برخي فرع است. بايد ضرر و زيان مقررات اجتماعي را در جامعه سنجيد و بعد آنها را به اجرا گذاشت.
درمان پرخاشگريدکتر راهب، درمان پرخاشگري را در سه سطح شناختي، رفتاري و دارويي تشريح ميکند و ميگويد: براي درمان پرخاشگري گام اول شناخت و ريشه يابي علت يا علل پرخاشگري است.
به عبارت ديگر در درمان شناختي، سعي بر آگاه سازي فرد نسبت به افکاري است که منجر به پرخاشگري او ميشود. همچنين فرد نسبت به شرايطي که رفتار پرخاشگرانه را در او ايجاد ميکند، آگاه ميگردد. بنابراين، در درمان شناختي، تغيير شناخت و تغيير فکر فرد و کنترل شرايط از اهميت زيادي برخوردار است.
در درمان رفتاري به فرد آموخته ميشود که در زماني که احساس خشم مينمايد و به دنبال بروز رفتار پرخاشگرانه است، رفتار ديگري را جايگزين کند. به طور مثال ترک موقعيت و پياده روي و حرف زدن در مورد آنچه او را آزار داده و خشمگين کرده است، از خشم او ميکاهد و مانع پرخاشگري ميشود. البته اطرافيان هم بايد بدانند که دامن زدن به خشم فرد پرخاشگر، منجر به افزايش و تقويت خشم او ميشود ؛ در حالي که سکوت و بي تفاوتي در مقابل رفتار پرخاشگرانه، منجر به خاموشي اين رفتار ميشود.
همچنين در درمان رفتاري از آرام سازي يا ريلکسيشن (Relaxation) استفاده ميشود که فرد تمرکز افکار خود را از موضعي که منجر به خشم او شده است، به سوي عضلات بدن ميبرد و سعي بر انبساط يک يک عضلات دارد. درمان دارويي وقتي است که فرد دچار تنشهاي شديد عصبي و يا اضطراب بالاست و بايد با نظر پزشک متخصص انجام شود.
کنترل پرخاشگريکشيش مارتين لوترکينگ، برنده جايزه صلح نوبل 1964 ميلادي که بواسطه مبارزات صلحآميز و بدون خشونت خود در سراسر جهان شهرت يافت ميگويد: وقتي عصباني هستم ميتوانم خوب بنويسم و دعا و موعظه کنم، زيرا در آن هنگام اگر خشم به درستي مهار يا جهت داده نشود، ممکن است بدل به هيجان بسيار مخربي شود. اگر خشم به درون فرد رخنه کند، ممکن است به مشکلات فيزيکي مانند تنش مفرط منجر شود. از طرف ديگر اگر بروز داده شود، غالباً کار را بدتر ميکند. اگر ياد بگيريم خشم خود را كنترل كنيم، احتمال کمتري وجود دارد که دچار اين مشکل شويم.
با اين حساب پرخاشگري نيرويي است که اگر کنترل شده و هدفمند اعمال شود، موجب تحرک و تقويت فرد در رسيدن به خواستها و حفظ حريم شخصي او ميشود. همانگونه که سرکشي و پرخاشگري نوجوانان در دوران بلوغ در واقع نوعي اعلام استقلال ايشان است، نه اعلان جنگ. منتهي کنترل خشم و تشخيص حد و مرزها تنها مهاري است که افساراين نيروي دروني و طبيعي را به دست آدمي ميدهد تا آن را رام خودکرده و به اندازه و مناسب از آن استفاده کند كه اين مهارت نيز تنها از راه آموزش به دست ميآيد. مهدي فلاحي ميگويد:آموزش بهترين راه كنترل پرخاشگري است. ما بايد ياد بگيريم که خودمان را نقد کنيم. من همه مخاطبان عزيز را به خود تحليل گري دعوت ميکنم. اين کار ابزاري است تا افسار ذهن خود را نه فقط درباره آنچه خشمگينمان ميکند، که در همه ابعاد در دست بگيريم. کافي است در سبد نيازهاي اساسي خود يک آيينه تمام نماي خودشناسي هم تعريف کنيم و هر روز خود را مقابل آن قرار دهيم. تحليل کردن را بايد از راه آموزش، مشاوره و مطالعه بياموزيم. هر روز بايد از خودمان بپرسيم که من کيستم و در چه موقعيتي قرار دارم؟ رفتار مناسب اين موقعيت چيست؟به قول دکتر اريک برن، پدر تحليل رفتارهاي متقابل، رفتارم اينجايي و اکنوني است؟ يعني هر کاري که ميکنيم از خود بپرسيم آيا رفتارم با موقعيت زماني و مکاني که در آن هستم، مطابقت و مناسبت دارد؟ اگر چنين است که انجام دهم و اگر نيست، تامل کنم تا بفهمم کجاي کار ميلنگد.
دکتر راهب براي کنترل خشم و عدم پرخاشگري چند نکته ميافزايد و ميگويد: رفتار انسانها را هيجانات و تفکر منطقي آنها هدايت ميکند. احساس خشم که منجر به رفتار پرخاشگرانه ميشود، نوعي هيجان و عاطفه منفي است که انسانها ميبايست از طريق شناخت و خودآگاهي، احساس خشم خود را بشناسند تا شرايط و عواملي که آنها را خشمگين ميکند، تشخيص دهند. اين امر باعث ميشود زماني که خشمگين ميشوند، بر خود تسلط يابند و از بروز رفتارهاي پرخاشگرانه و مشکل ساز پيشگيري کنند. در مصاحبه با بسياري از افرادي که به دليل قتل عمد در زندان هستند، متوجه شديم که عدم توانايي کنترل آنها نسبت به خشمشان باعث شده بود مرتکب قتل شوند و واقعا قصد چنين رفتاري نداشته اند.
در وهله بعدي و پس از شناخت شرايط آزاردهنده، بايد از قرار گرفتن در شرايطي که ممکن است منجر به بروز رفتارهاي پرخاشگرانه شود، دوري کنيم. مگر آن که بتوانيم افکار و احساسات خود را کنترل کنيم.
بنابراين، ميتوان گفت ممکن است بروز رفتار پرخاشگرانه در شرايطي، غير ارادي و ناخودآگاه باشد، اما کنترل رفتار پرخاشگرانه ارادي و امکان پذير است.
چند پيشنهاد به خودمان:وقتي خشم شما آرام آرام شعله ميکشد و از حرارت آن گرم ميشويد، قبل از سوزاندن خود و ديگران يکي از راههاي زير را امتحان کنيد، شايد نتيجهاي جز خاکستر شدن نصيبتان شود:
ـ دليل ديگري را غير از آنچه به ذهن شما ميرسد، در نظر بگيريد. شايد رفتارواعمالي که شما را خشمگين کرده است، جور ديگري به چشمتان بيايند.
ـ محل را ترک کنيد و پياده روي کنيد.
ـ با خود يا ديگران گفتوگو کنيد
تا تخليه رواني شويد.
ـ به صميميت و گذشت هم فکر کنيد.
ـ اگر نيايش و عبادت شما را آرام ميکند، دامان الهي را بگيريد و با او درد دل کنيد که محرم قصهها و مرهم غصههاي هر سينه پر دردي است.
ـ اگر مدام احساس عصبانيت و پرخاشگري ميکنيد، شايد در بدنتان کمبود ويتامين «ب6» داريد. بهتر است در رژيم غذايي خود ماهي، موز، زرده تخم مرغ، جوانه گندم، آجيل يا مکملهاي غذايي بيشتري بگنجانيد.
ـ اگر هيچ کدام از اين موارد آرامتان نميکند، پيش از آن که مشکلي پيش بيايد، با مشاور و روانکاو صحبت کنيد تا مجبور نشويد به جاي مددکار، از وکيل کمک بگيريد!
چند پيشنهاد به ديگران: ـ پدر و مادر، اولين الگوي رفتاري فرزندان هستند. بدانيد که درگيريهاي کلامي و فيزيکي امروز شما، در بددهني و پرخاشگري و
نزاع طلبي فرداي فرزند شما تکرار ميشود. چرا که: خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثريا ميرود ديوار کج.
ـ تلويزيون و ساير رسانهها، در الگوپذيري نوجوانان بسيار مؤثرند. بهتر است مسئولان دلسوز، به جاي نشان دادن مکرر انواع صحنههاي رزمي و پر زد و خورد، کمي هم به موضوعهاي بزمي و پر آرامش بپردازند و الگوهاي صبور و پر حوصله را براي مواجهه با شرايط دشوار نشان دهند.
ـ کساني که بلندگوها، تريبونها و قلمها را در دست دارند از ادبيات جنگ طلبانه و کلام خشونت بار و انتقام جويانه کمتر استفاده کنند. مبادا خوني که با اين تهييجات و تحريکات آرماني و آييني به جوش ميآيد، با خون ريزيهاي قومي و قبيلهاي و محلهاي و خانوادگي تخليه شود و آرام گيرد و عزت و غيرت وآبرو طلبي را با ذلت تعصبات بي جا و خشونتهاي نابجا، پايمال کند. چرا که گفتهاند: الناس علي دين ملوکهم. مردم به همان راهي ميروند که بزرگانشان ميروند!
ـ اگر جامعهاي چنان شود که هر صاحب حقي از اجراي قانون نااميد و مايوس باشد و هر ظالمي از دادخواهي مظلوم در امان، آن وقت مردم سراغ تسويه حسابهاي شخصي ميروندو با هر سلاح تيز و هر کلام تندي به جان هم ميافتند و قباحت تيزي و تندي را در چشم جامعه ميخشکانند. خونبهاي اين ارزش کشي را چه کسي ميدهد؟ قانون گذاري که ضمانت اجرايي قوانينش در پيچ و خم راهروها و لابلاي پروندهها و نفس زدنهاي مردم گم شد، يا جامعهاي که به چشم خشونت سرمه کشيد تا غمزه انتقام و قدرت طلبي با ارزش و پسنديده شود و هيچ وجداني را نلرزاند؟
جعبه متن
وجيهه تيموري