ضرورت تداوم داستان كوتاه در ادبيات معاصر فارسي

نویسنده Zohreh Gholami, قبل از ظهر 09:46:11 - 12/29/11

« نگاهی به شعر جوان | تكرار «بسامد» واژگان عربي موجود در زبان فارسی »

0 اعضا و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

Zohreh Gholami

ضرورت تداوم داستان كوتاه در ادبيات معاصر فارسي
بخش اول

چكيده
در نوشته زير، سير داستان‌نويسي ايران، به ويژه داستان كوتاه در دوران معاصر، به كوتاهي بررسي گرديده، سپس علل و عوامل شكل‌گيري داستان كوتاه فارسي و پيشگامان و نويسندگان اثرگذار اين گونه ادبي در دوره اخير ادبيات ايران، و به ويژه بازتاب آن در ادبيات معاصر فارسي، بررسي شده است.

داستان كوتاه در ادبيات فارسي داراي جايگاهي ارزشمند است و چنين برمي‌آيد كه داستان كوتاه نه تنها گونه‌اي ادبي و هنري است، بلكه مظهر زيبايي، تفاهم، تأمل، تدبّر و انسان‌دوستي است، كه به صورت گونه ادبي جهان‌شمول جلوه‌گر مي‌شود و حتي گاهي در مقابل ضدفرهنگ‌ها و ناهنجاري‌هاي اجتماعي قرار مي‌گيرد.

داستان كوتاه فارسي بر اثر عوامل و انگيزه‌هاي گوناگوني، مانند دگرگوني‌هاي اجتماعي، نوآوري روزافزون وسايل ارتباط جمعي زندگي، رواج ارزش‌ها و انديشه‌هاي فكري، فرهنگي و اخلاقي تازه در جامعه ايران، آشنايي با ادبيات مغرب‌زمين و بروز جنگ جهاني دوم، سبب توجه نويسندگان ايراني و رويكرد آنان به سمت و سوي داستان كوتاه، به عنوان يك گونه ادبي جديد و پويا در ادب معاصر فارسي و فرهنگ عاميانه ايران گرديد.

در اين مقاله كه پيشتر در «كتاب ماه ادبيات» (ش46) به چاپ رسيده، شناخت و شكل‌گيري داستان كوتاه و علل پيدايش و ضرورت تداوم آن در ادبيات معاصر فارسي توضيح داده شده است؛ سپس ويژگي‌هاي اين گونه ادبي و همچنين ديدگاه‌ها و نظرات منتقدان و نويسندگان بزرگ درباره داستان كوتاه مطرح گرديده است.



1. مقدمه
داستان كوتاه ترجمه‌اي است از «Short story»، اصطلاح انگليسي، و هم‌معني با «نوول» (Nouvelle)، اصطلاح فرانسوي، اثري است كوتاه كه در آن، نويسنده به ياري يك طرح منظم، شخصيتي اصلي را در يك واقعه اصلي نشان مي‌دهد و اين اثر بر روي هم‌ تأثير واحدي را القا مي‌كند.

نخستين قدم جدي در زمينه نثر داستاني، به ويژه داستان كوتاه فارسي، به وسيله سيدمحمدعلي جمال‌زاده در سال 1300 با مجموعه داستان «يكي بود، يكي نبود» برداشته شد و اين كتاب، نخستين سند جدي و رسمي ادبيات داستاني، در زمينه داستان كوتاه محسوب مي‌شود. با بهره‌گيري از داستان كوتاه، نويسنده بايد بكوشد زندگي را چنان كه هست، با تمام جوانب و شفافيت آن، در نوشته خود منعكس سازد.

نويسنده داستان كوتاه نيز بايد با رويكردي نو به تكنيك داستان‌نويسي و مناسبات اجتماعي، صداي گروه‌هاي وسيع‌تري از مردم را منعكس نمايد و او به كمك داستان كوتاه مي‌تواند به انتقاد از نارسايي‌هاي فردي و اجتماعي، با ساختي دقيق و حساب‌شده بپردازد و به صورت عميق‌تر و عيني‌تر با واقعيت‌هاي زندگي درگير شود و به بيان آنچه هست و آنچه بايد باشد، بپردازد و حتي نها‌ن‌ترين جنبه‌هاي زندگي را آشكار كند.

داستان كوتاه بايد زبان انسان‌ها و آيينه‌ تما‌م‌نماي زندگيشان باشد و سطرسطر داستان به تفسير رفتارها، روحيات و تجربه‌هاي زندگي بپردازد و زمينه را براي عملكرد كنش‌هاي آدم‌ها و شخصيت‌هاي واقعي اجتماعي فراهم نمايد.

از جهت بُعد زيباشناختي و هنري، داستان كوتاه بايد توصيف‌هاي پُرشور، زيبا و سرشار از بينش والا و اميدوارانه نسبت به زندگي و انسانيت ارائه دهد. نثر داستان كوتاه از لحاظ نوشتاري و انتقال پيام، بايد هوايي تازه، مملو از خيال شاعرانه، خلاقيت ادبي و زيبايي هنرمندانه، به پيكرة ادبيات فارسي بدمد.

داستان كوتاه گنجينه‌اي است كه مي‌تواند با پرداختي هنرمندانه و دقيق، همة اسرار انسان را در خود حفظ و بيان نمايد؛ زبان، فرهنگ، آداب ، رسوم، اخلاق، مذهب، نگرش، بينش، طرز زندگي و جزئي‌ترين رويداد و بوده‌اي از زندگي را به نمايش مي‌گذارد. به طور كلي مي‌توان گفت كه گونة ادبي داستان كوتاه، مطمئن‌ترين و صادق‌ترين امانت‌دار و رازدار دنياست؛ زيرا كه به كمك آن مي‌توان دردها، رنج‌ها، مرارت‌ها، ملالت‌ها، ملامت‌ها، مرادها، نامرادي‌ها، خوشي‌ها و ناخوشي‌هاي زندگي را درك كرد و با غم و شادي مردم شريك شد. شايد بتوان گفت پيام رساني انساني و همدردي با ديگران را با ادبيات و خاصه داستان كوتاه، مي‌توان از لابه‌لاي ابياتي نغز و پرمغز از سعدي شيرازي استنباط كرد؛ آنجا كه مي‌گويد:


بني‌آدم اعضاي يك پيکرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار


داستان كوتاه فقط يك وسيلة سرگرم كنندة صرف نيست كه بعد از يك روز تلاش و كوشش، براي رفع خستگي، گريز از اوهام و خيالات واهي و يا براي به خواب رفتن در دست گرفته شود و بعد از خواندن چند صفحه به كنار گذاشته شود؛ بلكه داستان كوتاه، عضوي شاخص و عنصري مهم و ماندگار از مجموعة ادبيات جهاني و همچنين پديده‌اي شگرف و شيرين از خانوادة رسانه‌هاي فرهنگي و وسايل ارتباط جمعي دنياست كه روزانه در سراسر جهان، مخاطبان مشتاق فراواني دارد.

داستان كوتاه سفير صلح و دوستي، قاصد آشنايي و مودت، حامل فرهنگ و دانايي است كه با بيان نافذ، ناقد و نغز خود، مرزهاي جغرافيايي را به راحتي و نرمي درنورديده و از دياري به ديار ديگر، با زبان و بيان ادبي، لطيف، نرم، عاطفي و برخوردار از شناختي دقيق و هندسه‌وار، جوامع گوناگون را به هم نزديك‌تر نموده است و زمينة برخورداري از انديشه، آداب، رسوم، فرهنگ و هنر سرزمين‌هاي ديگر را فراهم مي‌كند و به صورت سازنده و شايسته، به تبادل انديشه و فرهنگ مي‌پردازد و به قول دكتر يعقوب آژند، كه در كتاب‌شناسي ادبيات داستاني ايران به طور كلي و كامل به بررسي پيشينة ادبيات داستاني و ادوار مختلف و بيان موضوعات و زمينه‌هاي گوناگون آن مي‌پردازد: «ادبيات داستاني به بسياري از اضطراب‌ها، التهابات و تشنجات اجتماعي، چالش‌هاي سياسي و...، حالتي زنده‌نما دارد و زندگي مردم را در مسيرهاي گوناگون صدساله تصوير نمود.

هر رمان و داستان كوتاهي بيانگر تصوير كاملي از افت و خيزها، كنش‌ها و بكن و مكن‌هاي اجتماعي و اعلاميه‌اي عليه نهادهاي كهن جامعه ايران بود گاه ناخشنودي از خودكامگي مطلقه را در ابعاد سياسي ـ اجتماعي ترسيم كرد و گاه با سيطرة بسياري از آموزه‌هاي نابهنجار، به ستيزه برخاست و در معنايي تازه، به اصلاحگري روي آورد. گاه مشحون از خردگرايي شد و گاه احساس و عاطفه را برتر شمرد و صرفاً واسطه‌اي براي سرگرمي و شور و هيجان گرديد. زماني واقعيت تاريخي جامعه را در قالبي موجز و محكم نشان داد و زماني هم كژبافي و كژتابي آن را به صراحت و وضوحي درخور، تصوير نمود و مبشر روح زمانه‌اش شد»

پس ويژگي‌هاي ادبي و هدفمند اجتماعي داستان كوتاه يك نويسندة ايراني را مي‌توان در كاربرد پاره‌اي از عناصر زباني، صناعت و تكنيك داستان نويسي و لحن نوشته‌هاي او جست و جو كرد. داستان كوتاه، نويسندگان ايراني مملو از مشخصه‌هاي معنايي، كلامي، صناعي، شاعرانه و اجتماعي است كه نوشته‌هاي آنان را سرشار از جنبه‌هاي سبكي و ويژگي‌هاي خاص خود مي‌سازد.

در اين مقاله به بررسي ابعاد مختلف يكي از مشخصه‌ها و جنبه‌هاي اساسي و در عين حال، چشمگير ادبيات داستاني فارسي مي‌پردازيم كه عبارت است از «ضرورت تداوم داستان كوتاه در ادبيات معاصر فارسي». و آن را در چارچوب بنيادي و جهات گوناگون، تعريف داستان كوتاه پيشينة داستان كوتاه فارسي، كاركردهاي اجتماعي داستان كوتاه، ساختارشناسي آن، بيان ويژگي‌هاي ساختاري داستان كوتاه، تاثير انقلاب مشروطيت و جنگ جهاني دوم در شكل‌گيري داستان نو فارسي، بيان دلايل و توجه نويسندگان ايراني به داستان كوتاه و توجه نكردن به رمان‌نويسي و همچنين نظرات و ديدگاه‌هاي نويسندگان و منتقدان بزرگ جهاني و ايراني را دربارة داستان كوتاه مورد تجزيه و تحليل قرار مي‌دهيم.

نويسندگان ايراني نه تنها از تخيلات شاعرانة خود، همانند ساير نويسندگان، استفادة لازم را به عمل آورده‌اند، بلكه آنها را با ذوق و دقت فراواني به كار گرفته‌اند و مي‌توان اذعان داشت كه نويسندگان ايراني، بيش از ساير نويسندگان ديگر. در تخيلات شاعرانه و خلاقيت ادبي اصرار ورزيده‌اند. نويسندگان داستان كوتاه فارسي حتي از اين حد هم فراتر رفته و بي‌‌محابا به استفاده از داستان كوتاه براي بيان ناهنجاري‌ها، مصائب و مشكلات جامعه پرداخته و به موفقيت‌هاي چشمگيري در زمينة داستان نويسي دست يازيده‌اند.

با وجود پديده‌هايي چون انقلاب مشروطيت، جنگ جهاني دوم، پيروزي انقلاب اسلامي ايران و جنگ تحميلي عراق عليه ايران، نويسندگان ايراني، اثرگذاري اين پديده‌هاي خاص را در پيدايش و پيشرفت نثر داستاني و رابطة متقابل اين پديده‌ها را در زندگي فردي و جمعي چنان ماهرانه، هنرمندانه و شاعرانه در تار و پود داستان‌هاي كوتاه خود تنيده‌اند كه نه تنها مسحور كننده است، بلكه با عبارت‌هاي ادبي و نثري خيال‌انگيز، سرشار از حس شاعرانه، داستان‌هاي كوتاه بسيار بديع و شيرين به وجود آورده‌اند كه با توجه به عناوين و محتواي آنها، جذبه‌هاي فكري، نكته‌هاي حيرت‌انگيز و مفاهيم بهت‌آفرين زندگي اجتماعي را با تمام جنبه‌هاي زشت و زيبا، خوب و بد، راستي و كژي، نفاق و نقاب، ريا و صداقت و مهر و كين بيان نموده و داستان‌هاي خود را مملو از تعبيرات، كنايات و امثال و حكم، با بهره‌گيري از زبان عاميانه، غني، عميق و اثر گذار ساخته‌اند؛ چرا كه داستان كوتاه، به عنوان يك ژانر ادبي جهاني در حوزة تفاهم فرهنگي و گفت‌و‌گوي تمدن‌ها، مي‌تواند شعله‌هاي تابناك دانايي، توانايي، صلح، آرامش و انسان دوستي را در جان‌هاي شيفته برافروزد و آگاهي سرمست كننده‌اي را به كام علاقه‌مندان و دوست‌داران شناخت و معرفت فرو ريزد.

پس لازم است در جامعه، فرهنگ و زندگي اجتماعي، واقع‌بينانه و منصفانه به داستان كوتاه، به عنوان يك گونة ادبي مستقل و مؤثر سرشار از مفاهيم اخلاقي، اجتماعي و انساني نگريسته و به آن اهميت و بهاي فراوان داده شود و آن را به عنوان يك امتياز و حسن فرهنگي، در زندگي و ادبيات خود قلمداد نماييم و به خواندن آن عادت كنيم و عادت دهيم و بالاخره براي اينكه خود، فرهنگ، تاريخ، تمدن، هويت ديني و ملي‌مان را بيشتر و مؤثر‌تر به جهانيان و فرهنگ‌هاي جهاني بشناسانيم، بايد باصدايي رسا و بياني صريح و شاعرانه، عطر دلنشين مفاهيم ديني، آييني، فرهنگي، تاريخي و ملي خودمان را در قالب داستان كوتاه به آنها معرفي نماييم وپيش از آنكه به نكوهش داستان كوتاه بپردازيم، به ستايش آن برخيزيم و هم رأي و هم‌نظر با عارف و شاعر داستان پرداز مشهور ايراني، مولاناجلال‌الدين مولوي، قصه و داستان را ارج نهيم؛ آنجا كه مي‌گويد:


اي برادر، قصه چون پيمانه است
معني اندر وي به‌سان دانه است
دانة معنــي بگيرد مردعقل
ننگرد پيمانه را گر گشت نقل




جعبه متن
حسن بارونيان

Zohreh Gholami

بخش دوم

چكيده

در نوشته زير، سير داستان‌نويسي ايران، به ويژه داستان كوتاه در دوران معاصر، به كوتاهي بررسي گرديده، سپس علل و عوامل شكل‌گيري داستان كوتاه فارسي و پيشگامان و نويسندگان اثرگذار اين گونه ادبي در دوره اخير ادبيات ايران، و به ويژه بازتاب آن در ادبيات معاصر فارسي، بررسي شده است.

داستان كوتاه در ادبيات فارسي داراي جايگاهي ارزشمند است و چنين برمي‌آيد كه داستان كوتاه نه تنها گونه‌اي ادبي و هنري است، بلكه مظهر زيبايي، تفاهم، تأمل، تدبّر و انسان‌دوستي است، كه به صورت گونه ادبي جهان‌شمول جلوه‌گر مي‌شود و حتي گاهي در مقابل ضدفرهنگ‌ها و ناهنجاري‌هاي اجتماعي قرار مي‌گيرد. ....


2.تعريف داستان كوتاه
داستان كوتاه ترجمه‌اي است از «short story»، اصطلاح انگليسي، و هم معني با «نوول» (Nouvelle)، اصطلاح فرانسوي. در تعريف داستان كوتاه نوشته‌اند، داستاني است كه:
1. طرح منظم و مشخصي دارد؛
2. يك شخصيت اصلي دارد؛
3. اين شخصيت، در يك واقعه اصلي ارائه مي‌شود؛
4. به صورت«كلي» كه همة اجزاي آن با هم پيوند متقابل دارند، شكل مي‌بندد؛
5. تأثير واحدي را القا مي‌كند؛
6. كوتاه است؛

حال، خصوصيات مميزي فوق را در قالب تعريف در مي‌آوريم و مي‌گوييم:
«داستان كوتاه اثري است كوتاه كه در آن، نويسنـده به ياري يك طرح منظم، شخصيتي اصلي را در يك واقعة اصلي نشان مي‌دهد و اين اثر بر روي هم تأثير واحدي را القا مي‌كند» (يونسي،1369: 8-9).

بايد توجه داشت كه داستان‌هاي كوتاه اصولاً يك پرسناژ (شخصيت) اصلي بيشتر ندارند و به ندرت اتفاق مي‌افتد كه دو شخصيت يك داستان در اهميت، از هر حيث با هم برابر باشند.

سامرست موآم بر اين باور است كه «داستان كوتاه، قطعه حكايتي است كه به بلندي و كوتاهي حكايت، روي هم رفته مي‌توان آن را بين 10 دقيقه و 1ساعت خواند» (موآم، 1370 : 12)

« داستان كوتاه روايتي است به مراتب كوتاه‌تر از رمان، كه در آن، برشي يا رخدادي از زندگي يك شخصيت اصلي به نثر بيان مي‌شود و به لحاظ كمي و كيفي، با رمان تفاوت‌هايي دارد.داستان كوتاه داراي مشخصاتي است؛ از قبيل:

يك شخصيت اصلي و يك واقعة مركزي دارد كه رخداد‌ها و شخصيت‌هاي ديگر در حكم فرع آن محسوب مي‌شوند و در مجموع، تأثير واحدي بر خواننده مي‌نهند، و اين تأثير واحد يا وحدت تأثير، ناگهاني حاصل نمي‌شود؛ بلكه به تدريج، در ضمن مطالعة داستان از آغاز تا انجام، به خواننده دست مي‌دهد.

بديهي است داستان كوتاه، از آنجا كه داستان است، با رمان وجوه اشتراكي هم دارد و عناصر داستاني مشتركي در آن مي‌توان يافت» (رحيميان، 1380 : 80)

ادگار آلن پو، براي نخستين بار معيار هاي فني خاصي براي داستان كوتاه وضع كرد و در نقدي كه به سال 1842 بر مجموعة داستان‌هاي ناتانيل‌هاثورن، با عنوان قصه‌هاي باز گشوده نوشت، داستان كوتاه را چنين تعريف كرد: « داستاني است كه نويسنده در آن بايد بكوشد خواننده را تحت تأثير يگانه اي كه تأثيرات ديگر را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد، نگاه دارد و خواندن آن، حداكثر 2 ساعت زمان ببرد» (داد، 1378 : 128)

در خصوص كميت داستان كوتاه نيز آراي گوناگوني نقل شده است: آلن‌پو بر آن است كه خواننده بتواند « در يك نشست، كه بيش از 3 ساعت نباشد، تمام آن را بخواند» و گفته شده است « داستاني است كه بتوان آن را در ظرف نيم‌ساعت خواند» سامرست موآم معتقد است: «داستان كوتاه بايد چنان چيزي باشد كه بتوان آن را سر ميز ناهار يا شام، براي دوستان تعريف كرد» همچنين، كمي دقيق‌تر، گفته‌اند:

«نبايد از 10000 كلمه يا 15000 كلمه بيشتر داشته باشد. داستاني را كه از 2500 كلمه بيشتر دارد و به 10000 و حدّاكثر 15000 كلمه بالغ مي‌شود، داستان كوتاه مي‌نامند» (رحيميان، 1380: 80).

داستان كوتاه معمولاً از 1500 تا 15000 كلمه را دربر مي‌گيرد.

ويژگي‌هاي ذكرشده، دربارة همة داستان‌هاي كوتاه صدق نمي‌كند؛ زيرا به عنوان نمونه، ارنست همينگوي و جيمز جويس با آثار خود معيارهاي تازه‌اي براي داستان كوتاه خلق كرده‌اند.


3. پيشينه داستان كوتاه فارسي
نخستين قدم جدّي در زمينة داستان، به ويژه داستان كوتاه فارسي، به وسيلة سيّدمحمدعلي جمال‌زاده در سال 1300، با مجموعة داستان يكي بود، يكي نبود، كه حاوي 6 داستان كوتاه بود، برداشته شد و مي‌توان گفت اين كتاب نخستين سند جدّي و رسمي ادبيات داستاني، در زمينة داستان كوتاه فارسي محسوب مي‌شود؛ امّا گرچه اين جريان ادبي با پيشگامي جمال‌زاده همراه بوده است، ولي بعد از آن نبايد تلاش‌هاي صادقانة نويسندگان بزرگي چون صادق هدايت، صادق چوبك، بزرگ علوي، جلال آل احمد، غلامحسين ساعدي، بهرام صادقي، سيمين دانشور، ابراهيم گلستان، هوشنگ گلشيري، محمود دولت‌آبادي، احمد محمود، علي‌اصغر شيرزادي، منيرو رواني‌پور، علي‌اشرف درويشيان، محمدرضا صفدري، احمد آقايي، امين فقيري، اسماعيل فصيح، جمال ميرصادقي، علي مؤذّني، اصغر الهي، اصغر عبداللّهي، محمود اعتمادزاده، شهريار مندني‌پور، عدنان غريفي، ناصر تقوايي، سيّدمهدي شجاعي، محمدرضا بايرامي، احمد دهقان، احمد غلامي، حبيب احمدزاده، مصطفي مستور، راضيه تجّار، علي خدايي، محمدرضا سرشار، مجيد قيصري و ديگر نويسندگان ايراني را كه در ادامة تكامل و پيشرفت اين گونة ادبي نقشي بسزا و چشمگير داشته‌اند، ناديده گرفت.

از آن تاريخ به بعد، داستان كوتاه به عنوان يك ژانر ادبي مستقل، در ادبيات فارسي ارزش خاصي يافته است؛ چرا كه اگر يك داستان كوتاه، خوب و اثرگذار پرداخته شود، در حدّ قابليّت داستاني خود، مناسب و مؤثر خواهد بود. بر همين اساس، شايد بتوان گفت براي يك نويسنده، مهم‌ترين و در عين حال، اصلي‌ترين وظيفه، خلق و آفرينش بهترين اثر ادبي است كه بتواند با بهره‌گيري صحيح از كلمات و پرداخت هنرمندانه، در قالب داستان كوتاه يا حتّي داستان بلند بيافريند.


4. كاركردهاي اجتماعي داستان كوتاه
به كمك داستان كوتاه، نويسنده بايد بكوشد زندگي را چنان كه هست، با تمام جوانب و شفافيّت آن، در نوشتة خود منعكس سازد و جامعه را از تمام زواياي آن تحليل كند و نابرابري‌هاي اجتماعي، فقر، مظالم اجتماعي، ارزش‌هاي ضدّاخلاقي، نابهنجاري‌ها و همچنين كاركردهاي انساني و سازندة اجتماعي، همچون عشق، انسان‌دوستي، صلح، رعايت حقوق اجتماعي، عدالت، آزادي بيان و انديشه، تعامل سالم و سازنده با افراد جامعه، را با بهره‌گيري از روح هنري و حسّ زيبايي داستان كوتاه بيان نمايد و به كرامت و آرمان‌هاي انساني تعالي بخشد.

داستان كوتاه بايد به طرح و بيان مسائل اجتماعي بپردازد و آگاهي سياسي و فكري بهنگام نويسنده را نشان دهد؛ زيرا نويسنده از طريق شخصيت‌پردازي، بر برخي مسائل فكري، اجتماعي و سياسي جامعه انگشت مي‌گذارد و نابساماني‌ها و دردهاي مردم را آشكار مي‌سازد؛ البتّه گاهي به بيان فرهنگ مردم خود در داستان مي‌پردازد؛ فرهنگي كه ريشه در گذشتة مردم دارد؛ مردمي كه بيان دستاوردهاي فرهنگي آنها در جوامع كنوني، به صورت روابط انساني، خُلقيات، آداب اجتماعي و معاشرت متقابل است. در چنين شرايطي، نويسنده بايد با ديدگاهي واقع‌گرا، دغدغه‌هاي زندگي را در داستان كوتاه نشان دهد.

1. فرانك اوكانر، داستان‌نويس ايرلندي، گفته است: «داستان كوتاه با آدم‌هاي محروم سروكار دارد كه در جامعه سرگردانند» (تقي‌زاده، 1372: 3). از اين رو، داستان كوتاه مي‌تواند يأس، سرخوردگي، غربت، آوارگي، خشونت، تنهايي و بيگانگي انسان معاصر را نسبت به خود و ساير همنوعانش، به شكلي صريح، گُزيده و گزنده‌تر از هرگونة ادبي ديگر آشكار كند.

پس مي‌توان گفت داستان كوتاه اثري است نه با يك طبيعت و كنش خاص، بلكه با طبيعت‌ها و كنش‌هاي گوناگون، و خواننده مي‌خواهد در حين خوانش، به موضوع و عمق آن پي ببرد و از ماهيّت و راز و رمزهاي ماجرا و حوادثي كه در بين شخصيت‌هاي داستاني جريان دارد، سردرآورد؛ امّا مهم‌تر از همه، اين است كه خوانندة حرفه‌اي توقّع زيادي از داستان كوتاه دارد؛ زيرا كه مي‌خواهد با خواندن آن، به كشف دروني‌ترين مسائل نويسنده پي ببرد و به واقعيت‌هايي كه در لابه‌لاي لايه‌هاي زيرين داستان نهفته است، دست يابد خوانندة آگاه و نكته‌سنج، قصدش از خوانش داستان كوتاه اين است كه به دانستني‌هاي او چيزي افزوده شود، بينشش وسيع‌تر و ديدگاهش عميق‌تر گردد. البّته اين نكته را نبايد فراموش كرد كه در زمينة مطالعة داستان كوتاه، گاهي خوانندة عادي و معمولي و يا به طور كلّي كسي كه داستان كوتاه را فقط براي سرگرمي و پُركردن اوقات فراغت مي‌خواند، به جز كشش و جذابيّت، توقّع ديگري از داستان ندارد. در صورتي كه داستان كوتاه ابعاد و عناصر گوناگوني چون؛ طرح داستان، درون مايه، شخصيت‌پردازي، زاوية ديد، صحنه‌پردازي، توصيف، نقطة اوج، بحران و نتيجه‌گيري دارد كه خوانندة حرفه‌اي و هوشيار داستان كوتاه با ديدگاهي منطقي و عقلي در حين خوانش داستان از كاركردهاي متفاوت و مؤثر نويسنده در به كارگيري اين ابعاد و عناصر در خدمت داستان، لذّت خاصّي مي‌برد.

داستان كوتاه، ساختي دقيق، ظريف و هندسه‌وار دارد كه صرف‌نظر از كوتاه‌بودن از جهت كمّي، براي آفرينش آن نياز به تجربه و مهارت ادبي و هنري خاصّي است. ويليام فاكنر، نويسندة معروف آمريكايي، گفته است: «هر رمان‌نويسي اوّلش مي‌خواهد شعر بگويد، بعد مي‌بيند كه نمي‌تواند؛ آن وقت به داستان كوتاه روي مي‌آورد كه بعد از شعر، مطلوب‌ترين فرم ادبي است، و وقتي كه در اين كار هم فرو ماند، به نوشتن رمان دست مي‌زند» (همان).

داستان كوتاه، تصوير لحظه‌هاي خوب وبد زندگي است و نويسنده در دنياي داستان، به راحتي و نرمي، ما را با ابعاد گوناگون اجتماعي، روحي، رواني و عاطفي آدم‌هاي پيرامون خود آشنا مي‌سازد و جنبه‌هايي چون غم‌ها، شادي‌ها، آرزوها، دردها، خوبي‌ها، بدي‌ها، پليدي‌ها و خلاصه همة صفات دروني و بيروني شخصيت‌هاي داستاني را در تمام لحظه‌هاي داستان، براي ما به خوبي جلوه‌گر مي‌سازد.

ويژگي شاخص داستان كوتاه اين است كه با به كار بردن كلمات محدود، موضوعات و مضامين بزرگي را بيان مي‌كند؛ موضوعاتي كه نمود ‌انديشه‌ها، آرزوها، باورها، ناكامي‌ها و اعتقادات مذهبي نويسنده و جامعه است. به طور كلي، نويسندة داستان كوتاه تلاش و تلواسة انسان معاصر را براي شناخت خود و جهان پيچيدة پيرامونش بازمي‌گويد.

شايد بتوان گفت كه داستان كوتاه به عنوان يك آفرينش خلاق ادبي، با قدرت اعجازآميز هنري و ايجازي كه دارد، مي‌تواند انسان شتاب‌زده و سرخوردة معاصر را از سرگرداني، تنهايي و پوچي نجات دهد و با چاشني عشق و اميد، به زندگي و وجودش معنا و طراوتي دوباره بخشد.


5. ساختار داستان كوتاه
صفدر تقي‌زاده، نويسنده و منتقد ادبي معاصر، دربارة ساختار داستان كوتاه مي‌گويد: «داستان كوتاه را در ادبيات فارسي مي‌توان از لحاظ انضباط و دقتي كه در ساخت و پرداخت آن به كار مي‌رود، با غزل مشابه دانست؛ يعني با سنجيده‌ترين و ماندگارترين و شعرترين قالب‌هاي شعري، غزل، كوتاه است و ساده و با همة تنوع بياني، داراي كليت و تماميت است. يك غزل كامل، مثل يك داستان كوتاه كامل، ‌تركيبي ارگانيك دارد: نخست در ذهن شاعر شكل مي‌گيرد و سپس به روي كاغذ مي‌آيد. در غزل،‌ تركيب‌ها و واژه‌ها با سخت‌گيري تمام انتخاب مي‌شوند. نوشتن يك داستان كوتاه خوب، مثل پرداخت يك غزل ناب، كار ساده‌اي نيست و مايه و قريحة ويژه‌اي مي‌خواهد و به خلاف رمان، حتي يك لغزش كوچك تكنيكي كارش، زود آشكارا مي‌شود. داستان كوتاه و غزل، هر دو از وحدتي دروني بهره‌مندند و در هر دو، هر چه هست، ابتكار است و نوآوري و شيوايي و زيبايي» (همان).

به اين‌ترتيب، مي‌توان گفت داستان كوتاه، مينياتور زندگي است، كه با واقع نمايي از زندگي، روايتگر زواياي پنهان و پيداي آن و انعكاس تلخي‌ها و خوشي‌هايي است كه در زندگي آدم‌ها وجود دارد. داستان كوتاه، آيينه‌اي است كه ذات جامعة مدرن و آدم مدرن را به بهترين شيوه بازگو و روايت مي‌كند. نويسندة داستان كوتاه، درا ين رهگذر داستان‌هايي زيبا از زندگي و آدمي مي‌آفريند. داستان‌هايي جذاب با نثري اثرگذار و مشحون از ظرافت و لطافت، كه با ساختاري منسجم و هنرمندانه، از شعلة الهامات روحي و ادبي و كمال زيبايي لبريز است.

داستان كوتاه، به عنوان يك ژانر ادبي كه ملهم از روح و فطرت آدمي است، در اوج لطافت و لطف و زيبايي، در عصر پرآشوب معاصر مي‌توان روح سرگشتة انسان امروزي را نوازش دهد و بين جسم و روح هماهنگي و آرامش برقرار نمايد و با زبان و بيان جان‌پرور، بر زخم‌هاي انسان شتاب‌زدة معاصر مرهم نهد و تسكين‌دهندة آلام و دردهاي ناگفتني درون او شود.

دكتر حسين پاينده، منتقد و پژوهشگر ادبيات داستاني، دربارة پيچيدگي‌ها و ساختار داستان كوتاه مي‌گويد:
«من استدلال مي‌كنم كه خواندن يك داستان كوتاه، همان تأثيري را در خواننده مي‌گذارد كه بينندة تابلوهاي نقاشي امپرسيونيستي، پس از ديدن چنين تابلويي در خودش احساس مي‌كند. آن احساس اين است كه يك پديده به لحاظ زيبايي‌شناختي، كامل در برابر او قرار ‌گرفته و در عين حال، نيمه تمام است. داستان كوتاه يك داستان است؛ اما يك برش از زندگي است؛ قطعه‌اي از زندگي است كه كامل نيست. اين تناقض ماهوي، يعني از سويي ميل به كمال كردن و از سويي همواره ناقص بودن، براي خواننده نوعي تعامل ايجاد مي‌كند؛ تعامل بين خودش و اثر ادبي؛ گويي كه هدف نويسنده اين بوده است كه فكر را به اين صورت در خواننده برانگيزد؛ گويي كه يك گفت و گوي ناتمام بعد از خواندن داستان تازه شروع مي‌شود. بايد به ياد داشت كه در نقاشي امپرسيونيستي، اشياء شكل معين ندارند؛ سطوحشان براساس اصل واقع نمايي، تصوير و كشيده نشده است؛ بلكه نقاش، تاثير و برداشت لحظه‌اي از منظره‌اي داشته و سعي كرده است آن را بازآفريني كند؛ بنابراين، آن منظره آن گونه كه در ذهن نقاش ثبت شده، دوباره روي تابلو بازآفريني شده است، نه آن گونه كه در واقعيت هست؛ چون امپرسيونيسم وجود يك واقعيت خارجي ادراك‌پذير يكسان را براي همه منكر مي‌شود و در آن مناقشه مي‌كند (پاينده، 1382: 42-43).

دكتر پاينده در ادامه مي‌گويد:
«بعد از نقاشي امپرسيونيستي، آنچه بيشترين مشابهت را با داستان كوتاه دارد و بر آن تاثير گذاشته، عكاسي است. اين تأثيراتي كه نقاشي و عكاسي بر داستان‌نويسي مي‌گذارد، اصلاً بي‌معنا نيست. كار يك عكاس، تفاوتي با كار يك نويسندة داستان كوتاه ندارد؛ اما ما دو نوع عكس داريم: عكسي كه با ژست‌گرفته مي‌شود و ديگر، عكسي بدون تأمل. عكس با ژست آن است كه به عكاسي مي‌رويم و مقابل دوربين مي‌نشينيم و عكاس تعمداً عكس از ما مي‌گيرد؛ اما نوعي ديگر از عكس – كه غربي‌ها به آن «Snap photaphy»

مي‌گويند، عكسي است كه بدون اطلاع يك ابژه، از او مي‌اندازيم. بنابراين، چنين عكسي كاملاً اتفاقي است. يك چيزي توجه عكاس را جلب كرده و او خواسته آن لحظه را ثبت كند. بنابراين، عكاس، يك عكس بدون تأمل به شما مي‌دهد و آن تأمل در ما توسط يك زنجيرة‌ انديشه ايجاد مي‌شود. داستان‌نويس موفق مي‌تواند اين كار را بكند. عكس بدون تأمل، در واقع نوعي پرتوافشاني بر يك موضوع است؛ نوعي اشراق و وقوف ناگهاني است؛ براي معنادارشدن، به هيچ چيز غير از خودش احتياج ندارد. هيچ شرح و بسطي ندارد و به همين دليل هم نويسندة داستان كوتاه شخصيت‌ها را بسط نمي‌دهد. راوي داستان كوتاه، برخلاف راوي رمان، شرح نمي‌دهد. راوي معمولاً همه‌دان يا داناي كل نيست. نويسندة خوب هم درست مانند يك عكاس بدون تأمل، بايد آدمي فرصت‌طلب به معناي مثبت باشد؛ بايد به آن لحظه‌ها و آنات و برهه‌هاي زودگذر چشم داشته باشد و ‌آن برهه‌اي كه به زعم خودش معنا دارد، تا بتواند آن را در داستان تثبيت كند» (همان: 43).


6. ويژگي‌هاي ساختاري داستان كوتاه
مهمترين و اساسي‌ترين ويژگي داستان كوتاه، كه آن را از ديگر اشكال ماقبل خود متمايز مي‌كند، بريدن از شكل روايي و روي آوردن به بيان تصويري است كه اين رويگر خود منجر به كنار گذاشته شدن بسياري از مؤلفه‌هاي اصلي رمان از قبيل داناي كل، طرح، توطئه، زمان، مكان و... شده است كه مهمترين پيامد آن دگرگوني ساختاري داستان كوتاه و نزديك شدن ساختار آن به ساختار شعر است. داستان كوتاه با پرهيز از به‌كارگيري مؤلفه‌هاي رمان، خود به مؤلفه‌هاي جديدي مجهز شده است كه با ساختار شعر مشتركند و همين امر به داستان كوتاه هويت مستقلي بخشيده است.

بنابر اين همانندي ساختاري داستان كوتاه و شعر منحصر به كوتاه شدن طول روايت در داستان كوتاه نيست و براي اين همانندي دلايل ساختاري مهمي وجود دارد كه به طور خلاصه، به چهار ويژگي ساختاري داستان كوتاه كه داراي عناصر مشتركي با ساختار شعر است، پرداخته مي‌شود.

1ـ6. بيان تصوير
روبي.و.ردينگر در تاريخچه‌اي كوتاه از داستان كوتاه مي‌نويسد: «داستان كوتاه بايد با وضوح و جامعيت آيينه مانند، وقايع را تصوير كند... يك تصوير روشن و واضح، ارزشي همپاي دريايي از واژه‌ها دارد. داستان كوتاه، مخصوصاً به خاطر محدوديتش از نظر حجم، بايد فقط يك تصوير باشد و چون عناصر تشكيل‌دهندة اين تصوير، واژگان است و نه خط يا رنگ، لذا فقط مي‌تواند به نحوي غيرمستقيم، حواس را مجذوب كند».

ارائه تصويري از واقعيت كه با شكل روايي رمان در تعرض است، يكي از بارزترين ويژگي‌هاي داستان كوتاه و از عناصر اساسي ساختار آن است. اين تصوير، محدود به ارائه تصويري از دنياي عيني و واقعي نيست؛ بلكه از عمق روح و روان آدمي نيز تصويري دقيق به دست مي‌دهد.


جعبه متن
حسن بارونيان

Zohreh Gholami

بخش سوم

اشاره:
در نوشته زير، سير داستان‌نويسي ايران، به ويژه داستان كوتاه در دوران معاصر، به كوتاهي بررسي گرديده، سپس علل و عوامل شكل‌گيري داستان كوتاه فارسي و پيشگامان و نويسندگان اثرگذار اين گونه ادبي در دوره اخير ادبيات ايران، و به ويژه بازتاب آن در ادبيات معاصر فارسي، بررسي شده است.

داستان كوتاه در ادبيات فارسي داراي جايگاهي ارزشمند است و چنين برمي‌آيد كه داستان كوتاه نه تنها گونه‌اي ادبي و هنري است، بلكه مظهر زيبايي، تفاهم، تأمل، تدبّر و انسان‌دوستي است، كه به صورت گونه ادبي جهان‌شمول جلوه‌گر مي‌شود و حتي گاهي در مقابل ضدفرهنگ‌ها و ناهنجاري‌هاي اجتماعي قرار مي‌گيرد. ....


2ـ6. ايجاد واكنش عاطفي
پيامد ناگزير بيان تصويري در داستان كوتاه، ايجاد تأثرات حسي و عاطفي ـ و نه عقلي ـ در خواننده است؛ زيرا تنها بيان تصويري قادر است حسي را از سويي به سوي ديگر، به مؤثرترين شكل خود منتقل كند.

«داستان كوتاه،‌هرچند به صورت غيرمستقيم، ولي با توانايي مشابه، تمامي حواس را برمي‌انگيزد؛ به همين دليل، در داستان كوتاه، كلمه هنگامي به حداكثر تأثير خود مي‌رسد كه پندار تأثر حسي را ايجاد كند... هنرمند تأثيرگرا به جاي ارائه كليت شيء جزئياتي از آن را به نمايش مي‌گذارد كه باعث بروز واكنش خوانند نسبت به خصوصيات مادي شيء مي‌شود. اين واكنش، قبل از اينكه خواننده تصوير كاملي از شيء در ذهن داشته باشد، ايجاد مي‌گردد. تأثرگرايي، به خاطر سرعت و دقت توصيف و درك بلاواسطه شيئي كه هدف آن است، به نحوي درخور ستايش، مناسب كار داستان كوتاه است».


3ـ6. درهم فشردگي و ايجاز
در داستان كوتاه، به دليل طول كوتاه اثر، موضوع به نهايت درجه فشرده مي‌شود و همين فشردگي، ايجاز و به‌هم فشردگي معنايي را به بار مي‌آورد كه ساخت داستان كوتاه را به سمت ساختار شعر سوق مي‌دهد.

يكي از دلايل مهم درهم فشردگي، وجود همين بيان تصويري در داستان كوتاه است. اين به اين معنا نيست كه داستان كوتاه حرف چنداني براي گفتن ندارد يا موضوع داستان، موضوع بي‌اهميتي است؛ بلكه به اين معناست كه حجم عظيمي از مطالب، ممكن است در قالب و قالب تصويري كوچك آن‌چنان درهم فشرده شوند كه اگر قرار بود در قالب روايي رمان بيان شود، به مجلدات چندي نياز بود. اين ايجاز و درهم فشردگي نه فقط از خصوصيات ساختار شعري، بلكه از خصايص اصلي رؤيا نيز هست. كه در آن، طبق تحليل فرويد، تصاوير فراواني در يك تصوير، به هم فشرده شده و ساختار رؤيا را شكل مي‌دهند.


4ـ6. ابهام هنري
در داستان كوتاه هرچه به سمت هنري شدن و زيبايي شناختي شدن پيش مي‌رويم، از بازماندة شكل روايي آن كاسته مي‌شود و اثر بيشتر در هاله و فضايي از ابهام هنري و زيبايي‌شناختي فرو مي‌رود كه با ابهام در شعر، هم‌راستا و از يك جنس است و اين ابهام، ناشي از ساختار تصويري بيان در داستان كوتاه است، كه دقيقاً ويژگي ابهام كلّ فضاي شعر است كه از ماهيت تصويري آن برخاسته است»1 (مهرگان، 1382: 42ـ 43).


7. انقلاب مشروطيت و تأثير آن در شكل‌گيري داستان كوتاه فارسي
انقلاب مشروطيت و آشنايي روز‌افزون با ادبيات غرب،‌به دوره‌اي از تجارب ادبي در قلمروهاي نظم و نثر انجاميد. در زمينه شعر، قالب كهن در مقابل انديشه‌هاي جديد تسليم شد و نيما يوشيج قالب بياني جديدي در شعر فارسي آفريد؛ اما تجارب جديد در زمينه نثر، با فضا و جوّ فكري و عاطفي زمان تطابق بيشتري داشت و لذا مورد اقبال بيشتري قرار گرفت.

نوشتن داستان كوتاه و رمان در ايران تقريباً‌ در اين ايام چهره نمود. با اينكه دستاورد نويسندگان ايران در آغاز با سادگي و موفقيت نسبي همراه بود، اما چندي بر نيامد كه ناكامي آن‌ها در خصوص آفريدن رمان محكم و منسجم معلوم شد. البته اين امر علاوه بر عوامل رواني آن، معلول علل موجود جامعه بود. نوعي از تركيب اقتصادي و اجتماعي كه براي بالندگي رمان جدي ضروري بود هنوز در ايران پديدار نشده بود؛ مثلاً هنوز در ايران يك طبقه متوسط منسجم و فرهيخته پديد نيامده بود؛ ساختار اجتماعي و روابط انساني ايران هنوز ساده و غيرپيچيده بود؛ الگوي كل جامعه كه داراي ساختار ارباب و رعيتي بود؛ بيشتر مناسب آفرينش رمان بود نه نوول. آنچه براي تحول نوول و رشد آن نياز بود، يعني قطبي شدن افراد و جامعه،‌در جامعه ايران چهره ننموده بود. رمان كاملاً‌با جامعه سروكار دارد و حال آنكه داستان كوتاه طبق اشاره فرانك اوكانر، «مرتبط با گروه‌هاي مردم است».


پلات
«موجود» و تا حدي «زندگي اجتماعي»، قلمرو نويسندگي داستان‌نويس را شكل مي‌دهد. در اين مقام، با عوامل رواني زيادي سروكار داريم كه علاقه نويسندگان ايران را در قلمرو داستان كوتاه، به عنوان قالبي از قالب‌هاي ادبي، به خود واداشته است.

ماهيت اجتماعي صور خيال ادبي فارسي، شرايط و احوال اجتماعي ـ اقتصادي ايران و تأثير ادبيات غرب را مي‌توان از مهم‌ترين عوامل شكوفايي ناگهاني داستان‌نويسي آن برشمرد. عوامل ديگر، همچون نياز نشريات ادواري به آثار كوتاه در يك شماره ويژه، نيز به اين رشد ياري رساند؛ ولي اين عوامل در مرتبه فروتري بودند.

به طور كلي، تحول و بالندگي داستان‌نويسي ايران را مي‌توان در 3 مرحله پژوهيد:
1. از سال 1286 ش ـ سالي كه نخستين قطعات روايي دهخدا در صور اسرافيل منتشر شد ـ تا سال 1300 ش، يعني سال انتشار مجموعه يكي بود، يكي نبود از محمدعلي جمال‌زاده.
2. از سال 1300 ش، يعني هنگامي كه نخستين مجموعه داستان صادق چوبك با عنوان خيمه‌شب‌بازي منتشر شد.
3. از سال 1324 تا به امروز (منظور تا سال 1357 ش) و اين دوره، داستان‌نويسي ايران را پس از جنگ‌جهاني دوم برمي‌گيرد.

مهم‌ترين ويژگي داستان‌نويسي ايران در سال‌هاي پس از جنگ جهاني دوم، قالب پيچيده و بغرنج آن است. نويسندگان پيشين، حتي جمال‌زاده و هدايت، دريافته بودند كه نخستين هدف يك داستان كوتاه،‌ «مفهوم»، يعني محتوا و مضمون روايي آن است. طُرفه نيست كه بيشتر نوشته‌هاي داستان‌گونه دهخدا و شمار درخور ملاحظه‌اي از آثار جمال‌زاده و هدايت، در حقيقت حكايات شنيدني هستند. آشنايي با رمان‌هاي ادبيات سده نوزدهم فرانسه، كه بيشتر نويسندگان پيش از جنگ ايران با آنها آشنا بودند، درگيري با خط و محتواي داستان را در كنار قصه سنتي ايران پديد آورد. در داستان كوتاه ايران رابطه ارگانيكي بين فشردگي قالب و خلاقيت ـ آنچه كه ادگار آلن‌پو آن را «تأثير مجرد» ناميده است ـ پديد آمد و بر اثر آن، اسلوب جديدي از شخصيت‌پردازي و درهم‌تنيدگي عناصر داستاني ايجاد گرديد (آژند، 1372: 167ـ170).


8. دلايل توجه و علاقه‌مندي نويسندگان ايران به داستان كوتاه و توجه نكردن به رمان‌نويسي
يكي از دلايل پا نگرفتن رمان‌هاي اوليه و گرايش خوانندگان به داستان كوتاه، تبحر نداشتن رمان‌نويسان در آفريدن آدم‌هاي زنده و حوادث واقعي و باور كردني بود. همچنين نويسنده ايراني كه نوشتن حرفه اصلي‌اش نبود، به جاي صرف وقت براي خلق رمان، به نوشتن داستان كوتاه روي آورد؛ به خصوص كه چاپ داستان كوتاه، آسان‌تر از چاپ رمان‌هاي حجيم بود. بسيار كسان كه پديد آوردن داستان كوتاه را امري ساده پنداشته بودند، خيلي زود از خاطره خوانندگان محو شدند و جايي در تاريخ‌ادبيات نيافتند؛ اما نويسندگاني مانند جمال‌زاده، هدايت، علوي، چوبك، آل‌احمد، دانشور و .... با رويكردي نو به صناعت داستان‌نويسي و مناسبات اجتماعي، صداي گرو‌ه‌هاي وسيع‌تري از مردم را منعكس كردند. اگر رمان اجتماعي اوليه از لحاظ توجه به زندگي روزمره، نسبت به رمان تاريخي گامي به پيش گذاشت، داستان كوتاه به جاي تفاخر تملق‌آميز رمان تاريخي به اصالت‌هاي اشرافي و احساسات‌گرايي مفرط رمان اجتماعي مي‌كوشد انتقاد از نارسايي‌هاي فردي و جمعي را با ساختي حساب‌شده بيان كند و به صورتي عميق‌تر با واقعيت درگير شود. البته جمال‌زاده بيشتر از نظر پيش‌كسوتي اهميت دارد؛ اما ارزش هدايت به علت نقش شگفت او در تجسّم پنهان مانده‌ترين جنبه‌هاي زندگي ايراني و پيشبُرد صناعات داستان‌نويسي است.

داستان‌نويسي، گذشته از تحول فرم ادبي، در ساده كردن زبان نگارش نيز تأثير بسزا دارد. نويسنده چون مي‌خواهد داستانش آيينه زندگي مردم باشد، نمي‌تواند جز با زبان زندگي، مقصود خود را بيان كند. اما توجه بسيار به اصطلاحات و ضرب‌المثل‌هاي عاميانه، نخستين داستان‌هاي كوتاه را داراي نثري اغراق‌آميز مي‌كند. در يكي بود،‌ يكي نبود گاهي داستان فداي فرهنگ عامه‌گرايي شده است. جمال‌زاده معترف است كه از قالب داستان، به عنوان وسيله‌اي براي جمع‌آوري و حفظ امثال و حكم استفاده كرده است: «كتاب رومان و قصّه، بهترين گنج‌ها خواهد بود براي زبان» و مي‌تواند جعبة حبس صوت گفتار طبقات و دسته‌هاي مختلفة يك ملّت باشد» (ميرعابديني، 1377: 79ـ80).

به هر حال، داستان كوتان در ايران، از همان آغاز از اهمّيت و اعتبار بيشتري برخوردار بوده است. خوانندة ايراني با داستان كوتاه بيشتر خو گرفته و آشناست و اغلب حدّ و رسم آن را بيشتر از رمان مي‌شناسد. در واقع، داستان كوتاه توانسته است موقعيّت و منزلت خود را در جامعة ايراني در ميان خوانندگان تثبيت كند؛ حال آنكه رمان بايد راه درازي را براي نيل به اين هدف بپيمايد. رمان‌نويسي تقريباً از دهة 40 به اين سو رونق يافت و در اين زمينه آثاري با ارزش به وجود آمد.

اغلب نويسندگان ما كار نوشتن را با داستان كوتاه آغاز كرده‌اند و اين واقعيّت شايد به اين دليل بوده است كه نويسندگي در ايران حرفه نيست. نويسنده مجبور است شغلي براي خود دست و پا كند و در ساعات فراغت داستان بنويسد. نوشتن داستان كوتاه، با وقت محدود و فرصت تنگ، بيشتر امكان‌پذير است تا رمان كه فراغت بسيار مي‌‌خواهد.

دليل ديگري كه مي‌توان براي رو آوردن نويسندگان ايراني به داستان كوتاه بيان كرد، اين است كه داستان كوتاه بيش از رمان امكان بازآفريني لحظه‌هاي ناپايدار را به نويسنده مي‌دهد. طبق تعريف‌هايي كه از داستان كوتاه در اغلب فرهنگ‌هاي ادبي شده است، داستان كوتاه غالباً بر خلق حال و هواها، وضعيت‌ها و موقعيت‌ها بيشتر توجه دارد تا بر شخصيت‌پردازي و داستان‌گويي؛ مثلاً تعريف داستان كوتاه در فرهنگ وبستر چنين است:

«داستان كوتاه روايت به نسبت كوتاه خلّاقه‌اي است كه نوعاً سروكارش با گروهي محدود از شخصيت‌هاست كه در عمل منفردي شركت دارند و غالباً با مدد گرفتن از وحدت تأثير، بيشتر بر آفرينش «حال و هواهايي» (Moods) تمركز مي‌يابد تا داستان‌پردازي».

از اين رو، تجسّم آنات و حال و هواها، براي نويسندة ايراني كه تمام وقت در تلاش معاش است، بيشتر امكان‌پذير است تا بازگويي داستاني از كلّ وقايع زندگي كه حوزة آفرينش آن بيشتر در رمان است. رمان، محصول دوران ثبات است و داستان كوتاه، روايتگر تغييرات.

در جوامعي كه مدام دستخوش ناآرامي و بي‌ثباتي‌اند، نويسنده بيشتر مي‌تواند به نوشتن داستان كوتاه اكتفا كند، تا خصلت‌ها و ويژگي‌هاي اجتماعي وسياسي جامعه تقريباً تثبيت يابد. البتّه چنين قاعده‌اي حتمي و قطعي نمي‌تواند باشد و هنر هرگز قاعده‌پذير نيست.

از آنجا كه داستان كوتاه روايتگر آنات و تغييرات مدام است، طبعاً براي بيان اين تغييرات، به قالب‌هاي متنوّعي نياز دارد؛ از اين رو، داستان كوتاه پيوسته محمل تجربه‌هاي تازه است و انواع گوناگون و رنگارنگي از آن آفريده شده و مي‌شود. (ميرصادقي، 1366: 160-164).

حسن كامشاد در كتاب پايه‌گذاران نثر جديد فارسي مي‌گويد: «شيوة برگزيدة بيان نويسندگان جوان پس از جنگ جهاني ، داستان كوتاه بوده است و پاره‌اي از بهترين آثار ادبيات معاصر فارسي به اين سبك نگاشته شده است. اين شيوة نگارش، البتّه در ادبيات ما تازگي ندارد. داستان كوتاه ـ به مفهوم وسيع آن ـ احتمالاً كهن‌ترين شكل روايي ادب فارسي است. براي آنكه نهضت ادبي جديد واقعاً آغاز شود، به آدمي چون جمال‌زاده نياز بود تا نشان دهد اين شكل مردم‌پسند و عمدتاً شفاهي حكايت ـ دربارة ماجراها، شور و هيجان‌ها و مخمصه‌هاي خنده‌دار افراد عادي ـ مي‌تواند به زبان مردمي و در قالب نوشتة خوب عرضه شود. بهترين داستان‌هاي جديد فارسي، دربارة مردم عادي و به زباني كه آنها به كار مي‌برند ، وضعيّتي كه ممكن است براي هركس پيش آيد، به قلم آمده است. اين زبان، جذّابيت ويژه شعر فاخر كهن ـ همان توان تابناك جمع‌بندي اوضاع و احوال، حال و هوا و شور و التهاب ـ را با ابراز چند كلمه يا تشبيهي استوار، به فارسي بازگردانده است» (كامشاد، 1384: 136).


9. بيان ديدگاه‌ها، نظرات نويسندگان و منتقدان دربارة داستان كوتاه
در پايان، بنا به اهمّيت و جايگاه مهمّي كه داستان كوتاه در ادبيات جهان دارد، به ديدگاه‌هاي چند تن از نويسندگان و منتقدان معروف دربارة داستان كوتاه اشاره مي‌شود:

ادگار آلن‌پو، نويسندة معروف آمريكايي، داستان كوتاه را چنين تعريف كرده است: «نويسنده بايد بكوشد تا خواننده را تحت اثر واحدي كه اثرات ديگر مادون باشد، قرار دهد، و چنين اثري را تنها داستاني مي‌تواند داشته باشد كه خواننده در يك نشست، كه پيش از دو ساعت نباشد، تمام آن را بخواند» (ميرصادقي، 1372: 357).

آلن پو در تعريفي ديگر از داستان كوتاه مي‌گويد:
«داستان كوتاه كاري است روايي و منثور كه براي خواندن آهستة آن، نيم ساعت تا دو ساعت وقت لازم است».

ا.چ.جي.ولز داستان كوتاه را چنين تعريف مي‌كند:
«هر قطعه يا تصوير كوتاهي كه بتوان آن را در نيم ساعت خواند». اما هدفيلد آن را «قصه‌اي» مي‌خواند كه «بلند نيست».

شرويك، منتقد انگليسي، مي‌گويد «داستان كوتاه به مسابقة اسب‌سواري شبيه است؛ آنچه در آن اهميت دارد، اول و آخر آن است»؛ در حالي كه آنتوان چخوف معتقد است كه «نبايد در بند اول و آخر داستان كوتاه بود».

سروالپُل، رمان‌نويس و منتقد انگليسي، معتقد است كه «داستان بايد گزارش حوادثي باشد كه آكنده از حركات پياپي و با تدريجي غيرمنتظره رخ دهند و به شكلي سرگرم‌كننده به اوج بروند».

جك لندن معتقد است كه: «داستان كوتاه بايد از لحاظ ارتباط ميان زندگي و حادثه، تا حدي منسجم باشد و مهيج و سرگرم‌كننده» (بارونيان، 1387: 212-213).

جمال ميرصادقي، نويسنده و منتقد ادبيات داستاني ايران، در تعريف و بيان داستان كوتاه و خصوصيات آن، چنين اظهارنظر مي‌كند:

«در داستان كوتاه از واقعه صحبت مي‌شود؛ بدين معني كه اغلب داستان‌هاي كوتاه داراي يك واقعة بزرگ مركزي است كه حوادث و وقايع ديگر براي تكميل و مستدل جلوه دادن آن آورده مي‌شود. پس در داستان كوتاه، واقعة مركزي مثل خورشيدي است كه حوادث ديگر مثل سياره‌هايي به دور آن بگردد و وابسته و همبستة آن باشد و در كل، يك منظومه را تشكيل بدهد» (ميرصادقي، 1366: 212).

صفدر تقي‌زاده، منتقد و نويسندة ديگر، در كتاب شكوفايي داستان كوتاه مي‌گويد: «داستان كوتاه، مثل ساير انواع ادبي، وضع و موقعيت بشري را براي خواننده روايت مي‌كند. نويسندة داستان كوتاه در كار خود همان‌قدر هوشيار و منضبط است كه يك شاعر. شعر و داستان كوتاه، خويشان نزديكند و هر دو ساختي دقيق، موجز و ظريف دارند» (تقي‌زاده، 1372: 3).

مصطفي مستور، از ديگر نويسندگان معاصر ما، در تعريف و كاركرد داستان كوتاه مي‌گويد: «داستان كوتاه داستاني است كه در آن به قصد بيان پيامي واحد، شخصيت يا شخصيت‌هاي اصلي در واقعه‌اي واحد نشان داده مي‌شوند» (مستور، 1379: 12).


جعبه متن
حسن بارونيان


Share via facebook Share via linkedin Share via telegram Share via twitter Share via whatsapp

https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
امثال و حكم فارسي

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات شعر و ادبیات, Poem & Literature Articles

0 ارسال
9662 مشاهده
آخرین ارسال: قبل از ظهر 08:37:15 - 01/18/12
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
ضرورت استفاده از ویتامین D

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات تغذیه, Nutrition Articles

0 ارسال
1172 مشاهده
آخرین ارسال: قبل از ظهر 11:27:25 - 06/29/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
جي ميل هم فارسي زبان شد

نویسنده mohammad a در فناوری اطلاعات و ارتباطات (IT)

0 ارسال
1546 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 15:39:16 - 09/23/11
توسط
mohammad a
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
ادبيات و مديريت...

نویسنده Amir Shahbazzadeh در مقالات مدیریت, Management Articles

0 ارسال
1551 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 12:00:48 - 06/28/11
توسط
Amir Shahbazzadeh
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
معماری معاصر

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات معماری, Architecture Articles

0 ارسال
1509 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 12:32:47 - 08/23/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/clip.png
نقض قانون ماكس پلانك در فواصل كوتاه

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات ریاضی, Mathematics Articles

0 ارسال
9886 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 16:55:51 - 07/10/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
معماری معاصر ایران

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات معماری, Architecture Articles

0 ارسال
1610 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 13:04:24 - 08/23/11
توسط
Zohreh Gholami