تأثير ايثار و گذشت بر سلامت روان فرد و جامعه
در شرايط عادي و در آسايش، ايثار چندان جاي تامل ندارد ولي اگر شما از نظر مالي در مضيقه باشيد، آيا باز هم ميتوانيد به ديگران کمک مالي کنيد؟ پاسخ اين پرسش به منش و ديدگاه شما بستگي دارد. دكتر فرانكل در كتاب معروف خود (معنادرماني) به اين نكته اشاره كرده که آنهايي كه بهترين بودند هرگز بازنگشتند و در حقيقت آنقدر از خود براي ديگران مايه گذاشتند كه ديگر از خودشان چيزي باقي نمانده است. براي درک بهتر نقش ايثار و گذشت در سلامت روان فرد و جامعه پاي صحبتهاي دکتر پرويز رزاقي، متخصص روانشناسي نشستهايم.
آيا راهي براي درک اين نکته که حس ايثار در وجودمان چقدر هست، وجود دارد؟
ايثار و گذشت از عواملي هستند که معمولا با حس بزرگواري همراه هستند. افرادي که حس بزرگواري در وجودشان است، همواره در ايثار و گذشت موفقتر هستند. حس گذشت در فرد حس خودباوري و توانمندي ايجاد ميکند و او را به اين باور ميرساند که «من اين توانمندي را دارم که ببخشم، يعني با توجه به آسيبي که به من وارد شده من توانستهام از او بگذرم و گذشت کنم.»
ايثار و گذشت بين افراد معني متفاوتي دارد. آيا مي?توان از جنبه?هاي مختلف آن را نگاه کرد؟
ايثار و گذشت جنبههاي مختلفي دارد. گاهي حقي از ما گرفته شده و ما درصدد هستيم که رفتاري متفاوت از خود نشان دهيم. گاهي حقي از ما گرفته نشده اما ميخواهيم آن حق را متوجه ديگران کنيم. در هر دو حالت اين ايثار و گذشت ميتواند تاثيرات رواني مثبتي روي ما داشته باشد. در مورد اول زماني که حقي از ما گرفته شده است و ما ميخواهيم گذشت کنيم، معمولا در ساختار رواني خود با کمي تنش مواجه هستيم. گذشت در اينجا همراه با الگوي تربيتي ماست و به محتوا و عمق آسيبي برميگردد که ايجاد شده است. اين افراد معمولا زود به نتيجه نميرسند و براي گذشتکردن بيشتر تامل ميکنند چرا که هنوز آثار آن ضايعه رواني برايش متصور است، اتفاق هنوز در ذهن اين افراد مانده و نميتوانند زود واکنش دهند. بنابراين با توکل به خدا، وساطت ديگران و پس از گذشت مدت طولانيتري گذشت ميکنند.
چرا برخي گذشت مي کنند و برخي از گذشت کمتري برخوردارند؟
ببينيد، ايثار و گذشت در افراد براساس الگوي يادگيري است يعني از والدين خود يا از جامعه ياد گرفتهاند که روحيه ايثار را در خود ايجاد کنند. يا اينکه به شکلهاي مختلف احساس نياز دارند و ناکاميهاي گذشته آنها باعث گذشت و ايثار در آنها ميشود. اين نياز برايشان تداعي ميشود و به همين دليل است که حس ميکنند طرف مقابل به اين گذشت نياز دارد. در هر حال هر دو نوع اين گذشتها باعث افزايش اعتمادبهنفس افراد ميشود. فرد خود را در مرحله رشد و تکامل ديده و از نظر احساسي خود را برتر از ديگران ميبيند و به اين نتيجه ميرسد که «من اين توانمندي را داشتم که ديگري را ببخشم حسي که کمتر کسي ممکن است داشته باشد» و در بهبود روان فرد تاثير بسزايي دارد. با گذشتکردن فرد ابتدا خود لذت ميبرد و بعد تشويقهاي اجتماعي برايش مهم است.
پس مثل هر رفتار يادگيري شده انجام بيشتر سبب انجام بهتر آن ميشود؟
بله،نکته ديگر تسلسل آثار گذشت است. اين گذشت و فداکاري منجر به سلامت بيشتر شده و روي ساير توانمنديهاي زندگي فرد نيز تاثير ميگذارد. فرد در ارتباطهاي اجتماعي و شغل موفقتر است و با خانواده و ديگران و اجتماع تعامل بهتري برقرار خواهد کرد و همين مساله در جنبههاي معنوي با خدا هم ميتواند تاثيرگذار باشد. همچنين قدمهاي مثبت ديگري برداشته چرا که اين روحيه را باعث آرامش خود ميبيند. گذشت و ايثار مانع آسيبهاي رواني احتمالي در افراد ميشود مثلا فشار زندگي يا معضلاتي که براي فرد ايجاد ميشود، کمتر برايش سخت و دشوار به نظر ميآيد. قطعا محيط به نوعي برايش متحول ميشود که فشارهاي بيروني برايش کمتر جلوه ميکند چرا که نگرش مثبتي به اطراف خود پيدا ميکند. با انرژي مثبتي که خودش به خودش ميدهد جلوي مشکلات احتمالي را ميگيرد.
پس هميشه گذشت خوب است؟
نه هميشه! خوب است بدانيم که در جرايم بزرگ اين ما هستيم که مجرم را ميبخشيم و گذشت ميکنيم اما قانون و جامعه انتقام خواهد گرفت. جامعه و خانواده و قانون با توجه به ميزان جرم حتما با او برخورد خواهد کرد و جريمه و محکوميت وجود خواهد داشت. گذشت و ايثار هميشه زيبا نيست و گاهي ميتواند باعث بروز رفتارهاي پرخطر شود. اگر فرد به محتوا و ميزان خطر و آسيبي که رسانده مطلع شود و در او تغيير و تحول ايجاد شده باشد، در اينجا گذشت معنا پيدا ميکند. اگر اين گذشت و ايثار باعث تکرار رفتارهاي غلط شود، آسيبهاي رواني آن بيشتر خواهد بود و ممکن است زندگيهاي بيشتري به خطر بيفتد. اما اگر فرد به مرحله شناخت برسد و احساس ندامت و پشيماني در او ايجاد شود و از نظر شخصيتي متحول شود ايثار جنبه سازندگي دارد.
افراد با گذشت و ايثار چه خصوصيت و برتري نسبت به ديگران دارند؟
• افرادي که داراي وجدان اخلاقي بيشتري هستند يعني عوامل بازدارنده در اين افراد بيشتر است و احتمال اينکه گذشت کنند بيشتر است.
• افرادي که نيازهاي کودکي آنها قويتر است و کودک درون قويتري دارند بيشتر گذشت ميکنند چرا که وقتي به نيازهاي کودکي توجه نميشود «ايگو يا همان من» در آنها قويتر است و نميتوانند گذشت و ايثار کنند.
• افرادي که در ارزيابي شناختي خود قويتر هستند. اين افراد با خود ميانديشند که اگر من انتقام ميگيرم يا گذشت ميکنم نتيجه کار چه خواهد بود.
• افرادي که ضعفهاي روانشناختي در گذشته نداشتهاند و سلامت روان آنها بيشتر است، راحتتر گذشت ميکنند.
• نوع آسيب و عمق آن هم مهم است. وقتي مساله قتل يکي از عزيزان است، بخشيدن دشوار ميشود. بنابراين روحيه قوي داشتن بسيار مهم است.
• افرادي که به نوع رفتار و تعاملي که بعدا ايجاد ميشود فکر ميکنند. اين افراد ميتوانند رفتارهاي نامناسب ديگران را بهتر تحليل و درک کند و از رفتارهاي بد چشمپوشي کنند.
• عوامل مذهبي و ديني هم بسيار مهم است. افرادي که باورهاي ديني و مذهبي عميقتري دارند معمولا در گذشت و ايثار موفقتر هستند. آنها به اين جمله امام علي(ع) اعتقاد دارند: «لذتي که در عفو هست در انتقام نيست.»
• افرادي که بيشتر بر هواي نفس خود غلبه ميکنند و تسلط بر نفس بيشتري دارند. اين افراد بيشتر به اصلاح جامعه فکر ميکنند تا مصلحت خويش.
دکتر پرويز رزاقي