داستان روياي بركه نقره‌اي

نویسنده Zohreh Gholami, بعد از ظهر 13:30:33 - 12/15/11

« شعر یار مهربان (طنز) | دعا در کلام مشاهیر و اندیشمندان »

0 اعضا و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

Zohreh Gholami

داستان روياي بركه نقره‌اي

سرفه‌هاي خشك با درد استخوان سينه، خواب را از چشم هايم پراند. ساعت نزديك 9صبح بود مثل روزهاي تعطيل همه خواب بودند. نگاهي به اطراف كردم و گفتم مي‌روم كنار رودخانه، شما نمي‌آييد، گفت: نه. مثل صداي بابا م بود كه سال‌ها قبل از دنيا رفته بود، مثل همان موقع‌ها همراه نبود.

خنك‌هاي نسيمي كه از ميان شاخ و برگ درختان جنگل صورتم را نوازش مي‌كرد حس خوبي داشت. زمين آفتاب خورده و ساقه‌هاي نعناء و پونه زير پا خُرد مي‌شد و بوي خوشش همه جا پخش ‌شده بود.

كم‌كم بركه بركه‌هاي كوچكي پيدا مي‌شد و دورتر بركه بزرگتري نمايان شد. آب صاف و شفاف از كف بركه كه كمتر از يك متر گود بود به آرامي حركت مي‌كرد.

پاهايم را درون آب بردم؛ خنك بود. سرفه‌ها قطع شده بود و درد سينه‌ام خيلي كمتر.

با چرخش زمين خورشيد به وسط آسمان رسيده بود. بركه نقره‌اي شده بود. خورشيد در آسمان چشم را خيره مي‌كرد و درون بركه نقره‌اي بود و آرام و با هر نسيمي ده ها خورشيد نقره‌اي درون بركه بالا و پايين مي‌رفتند.

چرخش و گردش زمين به دور خورشيد ادامه داشت و رنگ بركه به رنگ هاي پاييزي در آمده بود. حس خوبي داشتم دلم نمي‌خواست پاهايم را از آب بيرون بياورم. سنگيني درد استخوان سينه‌ام خيلي كم شده بود و سرفه‌هاي خشك با نسيم خنك جنگل و آب جابه جا شده بودند.

گردش زمين ادامه داشت و نور خورشيد كم‌كم از جنوب غربي بركه كم‌رنگ‌تر مي‌شد و سايه‌هاي شاخه‌ها بلندتر و سياه‌تر مي‌شد. خورشيد از همان دور دورها چند بار بالا و پايين رفت به نظر مي‌رسيد در انتهاي بركه به عمق آب رفته است. دلم نمي‌خواست بركه را ترك كنم، افق با رنگ‌هاي زيبايش به تماشا دعوت مي‌كرد، چندي بعد به خانه رسيدم.

صبح شده بود؛ ساعت 9 از پشت پنجره در محوطه بيروني به دنبال بركه مي‌گشتم، شيشه‌هاي پنجره جاي قطرات خشك شده باران را در خود داشت.




جعبه متن
محمود محجوب

Tags:

Share via facebook Share via linkedin Share via telegram Share via twitter Share via whatsapp

https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
داستان “گل سرخ”

نویسنده Zohreh Gholami در مطالب جالب ،خواندنی و آموزنده

0 ارسال
1416 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 13:19:36 - 07/07/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
داستان های ملانصرالدین

نویسنده Zohreh Gholami در مطالب طنز و کمدی

19 ارسال
4390 مشاهده
آخرین ارسال: قبل از ظهر 10:13:13 - 09/24/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
داستان زیبای قدردانی

نویسنده Zohreh Gholami در مطالب طنز و کمدی

0 ارسال
2022 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 13:51:12 - 12/11/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
” یک اتفاق بد “ (داستان خنده دار)

نویسنده Zohreh Gholami در مطالب طنز و کمدی

0 ارسال
1371 مشاهده
آخرین ارسال: قبل از ظهر 07:39:34 - 06/29/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
داستان کوتاه بزرگواري پسرك

نویسنده Zohreh Gholami در مطالب طنز و کمدی

0 ارسال
2041 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 19:45:56 - 12/17/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
داستان رویای یک‌ ساعته از کِيت شوپن

نویسنده Zohreh Gholami در مطالب طنز و کمدی

0 ارسال
3033 مشاهده
آخرین ارسال: قبل از ظهر 09:16:02 - 12/13/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
داستان کوتاه، خوشبخت كسي است كه ...

نویسنده Zohreh Gholami در مطالب طنز و کمدی

0 ارسال
1921 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 15:40:32 - 11/29/11
توسط
Zohreh Gholami