استرس یا تنیدگی یا فشار عصبی
تـَنیدگی یا اِستـِرس یا فشار عصبی در روانشناسی به معنی فشار و نیرو است و هر محرکی که در انسان ایجاد تنش کند، استرس زا یا عامل تنیدگی نامیده میشود.
تنش ایجاد شده در بدن و واکنش بدن را تنیدگی میگوییم به عبارتی هر عاملی موجب تنش روح و جسم و از دست دادن تعادل فرد شود، تنیدگیزا است. هنگام وارد شدن استرس بدن واکنشهایی از خود نشان میدهد تا تعادل از دست رفته را باز گرداند که این عمل استرس است.
تنیدگی واکنشی است که در فرد در اثر حضور عامل دیگری به وجود میآید و قوای فرد را برای روبهرو شدن با آن بسیج میکند و ارگانیزم (یا موجود زنده) حالت آمادهباش پیدا میکند.
تغییر شغل، نقل مکان به یک شهر جدید، ازدواج، مرگ نزدیکان، و وجود یک بیماری بااهمیت در خانواده از جمله عوامل بیرونی رهاسازی فشارعصبی هستند. جالب آنکه حوادث شادیآور نیز میتوانند به همان اندازه وقایع غمبار برای انسان فشارزا باشند. از عوامل درونی میتوان به ناراحتیهای جسمانی و یا روانی اشاره کرد. برخی از ویژگیهای شخصیتی، مانند نیاز بهدست آوردن رضایت دیگران نیز میتوانند فشارزا باشند.
مراحل تنیدگی
استرس سه مرحله مشخص دارد:
واکنش اخطار: از نظر فیزیولوژیک خبر ناگوار پس از شنیده شدن، به صورت اعلام خطر در مغز ثبت میشود، هیپوتالاموس احساسات و عواطف این خبر را تفسیر میکند. هیپوتالاموس اخطار الکتروشیمیایی به غدد هیپوفیز در مرکز جمجمه میفرستد، غدد هیپوفیز آغاز به ترشح هورمونی برای محرک قشر غدد فوق کلیوی میکند، غدد آدرنال فعال میشود و کورتیکوئید ترشح کرده در جریان خون میریزد و این پیامهایی به سایر غدد در سراسر بدن میبرد، در نتیجه، طحال برای عمل بسیج شده، گلبولهای قرمز اضافی وارد جریان خون میشوند، اکسیژن و غذای اضافی وارد سلولهای بدن میشود، قدرت لخته شدن خون ازدیاد مییابد، کبد، مواد قندی و ویتامین ها را رها میسازد، ضربان قلب بیشتر میشود، تنفس تغییر میکند. خون از پوست و احشا به ماهیچهها و مغز جاری میشود، دستها و پاها سردتر میشوند و کل سازواره (ارگانیزم) به صورت آماده برای حمله و تهاجم یا فرار در میآید. با این حالت سرپرست کارگاه برای بررسی و حل کردن مشکل و احیاناً پاسخگو بودن به مدیر مافوق با حالتی مضطرب و نگران وارد کارگاه میشود.
گام مقاومت: طی این مرحله که ممکن است از چند ساعت تا چند روز به طول انجامد، بدن عملاً برای مبارزه با عامل فشار بسیج است که اگر برای مدتی طولانی همچنان بسیج بماند، ذخایرش به تدریج تخلیه میشود. مانند کشوری که در حال جنگ است و توان خود را صرف میکند و ذخایرش به تدریج تمام میشود.
گام فرسودگی: بدین معنی است که انرژی بدن تمام و تا حد زیادی در برابر بیماریها و بد کار کردن اعضایش آسیبپذیر شده است. این همان جایی است که بیماریها آغاز به تظاهر میکنند و ممکن است از اضطراب, افسردگی، خستگی، عصبانیت, وسواس، پیری زودرس و سرماخوردگی, بیاشتهایی، دژگواری, سردرد, فشار خون بالا, سکته قلبی, روماتیسم, میگرن و آنفلوآنزا ... آغاز به تظاهر کند.
چند نکته در رابطه با تنیدگی
۱- بدن انسان در مقابله با تنیدگی از الگوی مشخصی پیروی و فرایند عصبی شیمیایی، معینی را طی میکند، رویدادهای هیجان آور خوشایند همان اندازه واکنش در بدن به وجود میآورند که رویدادهای ناخوشایند میتوانند ایجاد کنند، یک خبر بسیار هیجان آور، همان اندازه استرس ایجاد میکند که یک خبر بد ایجاد میکند.
۲- تنیدگیهای شدید و طولانی در همه حال باعث از پا درآمدن فرد نمیشوند و افراد در بعضی موارد میتوانند با عوامل استرس زا سازگار شوند نمونه آن خو گرفتن افراد در شرایط سخت و طاقت فرسا مثل دوران اسارت یا خو گرفتن به کاری سخت و طاقت فرسا مثل شغل آتشکاری در ذوب آهن است.
۳- این افراد با وجود سازگاری با شرایط استرس زا نمیتوانند از آثار زیان بار آن صد در صد مصون بمانند و دچار مشکلات جسمانی، روانی، عاطفی و اجتماعی میشوند. مثلاً فردی که مدت زیادی در اسارت است یا فردی که تحت شرایط بدی در معدن تاریک و دورافتادهای کار میکند، بعد از مدتی دچار ناراحتیهای روحی - عاطفی و پیری زودرس میشود.
۴- بدن ما وقتی چیزی را تنیدگی تلقی کرده و به آن واکنش نشان میدهد که ذهن ما به آن مارک استرس زده و در واقع پیشتر آن را شناخته باشد.
۵- نوع پاسخ افراد به استرس نیز به ویژگیهای شخصیتی، مسائل فرهنگی، شرایط زندگی و تجربههای افراد بر میگردد.
نشانههای تنیدگی
کم حوصلگی، سردرد، تغییر ضربان قلب، خستگی جسمی، خشم و پرخاشگری، بی خوابی، فشار در سینه، اختلال گوارشی، سوزش معده، عرق کردن، خشکی دهان، بیاشتهایی، داغ شدن و یا سرد شدن بدن، غمگینی، لرزش بدن، میل به سیگار، از دست دادن تمرکز، احساس سرگیجه، تغییر تنفس، تکرر ادرار، کم شدن حافظه، دردهای بدنی پراکنده، آه کشیدن، تمایل به تنهایی، آشفتگی، التهاب، سرخ شدن پوست صورت و...
بیماریهای تنیدگی
بیماریها و اختلالاتی که استرس ایجاد میکند یا آن را تشدید مینماید، بسیارند مانند : دهانی مثل زخم دهان، تورم گلو، سرماخوردگی، آنفلوآنزا و... گوارشی مثل تهوع، اسهال، کم شدن اشتها، دژگواری، سوزش معده، ورم معده، زخم معده، اختلال روده، یبوست و... عضلانی و مفاصل مثل درد عضلات پشت و شانه، کتف و کمر، مفاصل، سردرد، ضایعات مفصلی، روماتیسم و... قلبی، عروقی مثل درد ناحیه قلب، بالا رفتن ضربان، فشار خون بالا و سختی رگها، سکته قلبی... ریوی مثل آسم، سرفه و... پوستی مثل خارش و اگزما، ریزش مو، تاسی، کچلی موضعی، اختلالات پوستی و... تناسلی مثل تکرر ادرار، دش دشتانی(اختلال قاعدگی)، ناتوانی جنسی و... اختلالات روانی مثل انواع اختلالات سوماتوفرم، روانتنی، اضطراب، افسردگی، وسواس، سوء ظن و بدگمانی و... غددی و متابولیسمی مثل پرکاری و کم کاری تیروئید، مسمومیت تیروئید، بیماری قند، رسوب چربی و حتی بیماریهای دشواردرمانی مانند سرطان میتواند در اثر زمینه سازیهای استرس و فشار روحی باشد.
علل و عوامل تنیدگی
علل و عوامل تنیدگی را میتوان به چند دسته تقسیم کرد: عوامل فردی: هر یک از ما نقشهایی ایفا میکنیم، مثل نقش پدر، همسر، رئیس، مرئوس، همکار، شهروند و... ایفای هر نقشی رفتارهای خاص خود را میطلبد و انتظاراتی را پدید میآورد، گاهی بین این نقشها تضادهایی وجود دارد که ما را متحمل میکند. گاهی مشخص نبودن نقش باعث فشار میشود، مثلاً کاری که باید انجام دهیم، مشخص نیست و رئیس به دلیل انجام نگرفتن کار از ما عصبانی است. گاهی تعداد نقشهایی که باید ایفا کنیم، زیاد و از توان ما خارج است. مسؤولیت زیاد نیز خودش فشارزا است. یکی دیگر از عوامل فردی سن فرد است. افراد مسن به دلیل تجربه بیشتر فشار کمتری متحمل میشوند. عامل دیگر جنسیت است. خانم ها نسبت به آقایان از صبر و شکیبایی بیشتری برخوردارند و تحمل بیشتری در برابر فشار دارند. رژیم غذایی نیز در تحمل ما نسبت به استرس تأثیر دارد. بعضی از غذاها به آرامش ما و در نتیجه به تحمل ما در برابر استرس کمک خواهند کرد.
عوامل گروهی
اولین عامل گروهی وجود یا عدم وجود نیازهای مشترک است. هرچقدر نیازهای یک گروه مشترک و با هم نزدیک تر باشد، فشار کمتری متحمل میشود. عامل دوم انسجام در گروه است، اختلاف در داخل گروه و بین افراد با یکدیگر فشار زیادی بر افراد وارد میآورد. مشخص نبودن و خوب تعریف نشدن نقشها در داخل گروه عامل دیگری است که هرچقدر نقشها در داخل گروه نامشخص تر باشد، فشار بیشتری بر فرد وارد خواهد آمد.
عوامل سازمانی
نوع کار، نقشی که افراد باید ایفا کنند، خواستههای همکاران، ساختار سازمانی، مدیریت یا رهبری در میزان فشار وارده بر فرد دخیل اند. جو حاکم بر سازمان و فرهنگ سازمان نیز با استرس رابطه دارد، اگر جو حاکم بر سازمانی مثبت باشد، افراد پرتلاش، کاری و مسؤولیتپذیر و خلاق فشار کمتری احساس میکنند. عامل دیگر نحوه تقسیم وظایف و شرح وظایف در سطح سازمان است که وظایف باید شفاف و مشخص بوده و قوانین دست و پاگیر نباشد، همچنان که اگر سبک مدیر با سلیقه کارکنان مطابقت نداشته باشد، کارمندان استرس بیشتری را متحمل میشوند. حجم کم کار، حجم زیاد کار، شیفت کاری، حوادث محیط کار، شرایط نامساعد محیط کار (مثل سر و صدا، حرارت، گرد و غبار، مواد شیمیایی،...) احساس عدم امنیت شغلی، عدم توزیع عادلانه امکانات، اختلاف همکاران، کار در شرایط تنهایی، به چالش نگرفتن استعدادهای فرد، ارتقای بی ضابطه، تصاحب پست ها توسط افراد بیرون سازمان همه فشارزا هستند.
عوامل فراسازمانی
بعضی از عوامل فشار به خانواده و اجتماعی که در آن زندگی میکنیم، بر میگردد: نامطمئن بودن وضع اقتصادی، نامطمئن بودن وضع سیاسی، بی ثباتی و ناکارآمدی قوانین، نامطمئن بودن تکنولوژی، مشکلات مالی واقتصادی، مشکلات خانوادگی، تحصیل فرزندان، محل سکونت همه میتواند در میزان فشاری که تحمل میکنیم، نقش داشته باشد. حمایتهای خانوادگی وفامیلی نیز درتحمل افراد در برابر فشارها نقش دارند. مسائل سیاسی اقتصادی نیز باعث ایجاد فشار میشود. رکودهای کوتاه مدت هم موجب افزایش تنش میشود، هنگامی که سیستمهای اقتصادی به قهقرا میروند، سازمانها از نیروی کار خود میکاهند، اضافه کاری کاهش مییابد، تعدادی از کارکنان منتظر خدمات میمانند، حقوقها کاهش مییابد، هفتههای کاری کوتاه میگردد واز این قبیل مسائل که فشار زا هستند.
راهکارهای مقابله با تنیدگی
یکی از راههای مقابله با عوامل فشار، شهامت برخورد با واقعیت است: باید هر رویدادی را که اتفاق میافتد بپذیریم و پس از پذیرش درآن پدیده به دنبال حکمت ومصلحتی باشیم و روی موضوع بدین صورت بنگریم که چگونه از آن اتفاق به صورت مثبت بهره برداری کنیم، یعنی همه چیز میتواند به یک فرصت تبدیل شده و قابل استفاده باشد. اگر انسان نتواند واقعیتها را بپذیرد و از آن درجهت مثبت استفاده کند دچار حالتی میشود که اصطلاحاً به آن تحلیلرفتگی یا به اصطلاح عامه بریده میگویند. علائم تحلیل رفتگی عبارتاند از احساس از دست دادن کنترل کارها، عدم علاقه، نداشتن احساس خوبی از کار و شغل خود، بها ندادن به کار، احساس عدم کفایت، احساس قصور و کوتاهی داشتن، تمایل به بی اعتبار کردن کار، احساس نامؤثر بودن، کجخُلق شدن، آداب و معاشرت را رها کردن. در حالت شدید تحلیل رفتگی نیز، احساس قدر ناشناسی از جانب دیگران، احساس اینکه فرد میخواهد همه چیز را رها کند و سر به بیابان بگذارد، بروز مییابد.
یکی از راهکارها حمایت اجتماعی است و اینکه دوستانی داشته باشیم که با وجود کاستیهای موجود در کارمان ما را تأیید کنند.
یکی دیگر از راهکارها حمایت اطلاعاتی است دوستانی داشته باشیم که به ما اطلاعات بدهند و یا تجربه های خود را در اختیار ما قرار دهند.
حمایتهای مالی نیز در برخی موارد میتواند بر شدت فشار بکاهد.
یکی دیگر از راههای مقابله با فشار به وجود آوردن انطباق است. با ایجاد نگرش مثبت در خود نیز میتوانیم خیلی از رویدادها را انگ فشار نزنین .
بیگمان زیربنای بخش بزرگی از بیماری های جسمی و پریشانیهای روانی، میزان تحمل فشار روانی و ناتوانی فرد برای مقابله باآن است. هر چند بسیاری از شغلهای امروزی فشار روانی را نیز همراه خود دارد، اما دست اندرکاران آن میدانند چگونه با چنین فشارهای تنش زایی مقابله کنند و با وجود محرک های فشار زایی که در کار روزانه با آن روبرو میشوند، میدانند چگونه از آثار زیان آور آن دوری گزینند. اما برخی افراد شاغل بدین اندازه توانایی یا امکان لازم برای مقابله یا فرار از محرک های تنش زا را ندارند و همواره در معرض این محرکها هستند. چنین افرادی گرفتار فرسودگی شغلی میشوند و مشکل خود را در زمینههای گوناگون شناختی، هیجانی و رفتاری نشان میدهند.
فرسودگی شغلی
فرسودگی شغلی کاهش قدرت سازگاری فرد با عوامل فشارزا و نشانگانی مرکب از خستگی جسمی و عاطفی است که به ایجاد خود پنداره و نگرش منفی و فقدان احساس ارتباط با مراجعان به هنگام انجام وظیفه، منجر میشود می نامند. از جمله عواملی که باعث فرسودگی در کار وشغل می گردد می توان به استرس و اثرات آن در محیط کسب وکار اشاره نمود. استرسهای شغلی بعنوان یکی از عمدهترین منابع استرس در زندگی بسیاری از افراد میتواند موجب بروز واکنش هایی چون اضطراب، بی قراری، بیزاری از کار و بیماری شوند، که معمول ترین عکس العمل های مشاهده شده در برابر استرس محسوب میشوند. در هر حال اضطراب معمولا منجر به انجام اعمالی جهت کاهش یا رفع تهدید میشود.
این اعمال ممکن است مفید باشند، که در چنین مواردی فرد از مکانیسم های اثر بخش دفاعی استفاده میکند بنابراین عملکرد وی از روی هوشیاری و یا تعمدی است. گاه ممکن است فرد برای رفع یا کاهش تهدید از مکانیسم های دفاعی استفاده کند که در این موارد رفتار فرد عمدتا توسط ضمیر ناخودآگاه تعیین میشوند ( نظیر سرکوبی یا بیرون راندن تهدید یا فکر ناراحت کننده از ذهن ). در حالت اخیر واکنش اضطرابی را غیر طبیعی مینامند در چنین مواقعی فرد مضطرب وقایعی را که درمحدوده آگاهی وی رخ میدهد کمتر می بیند یا درک میکند و تمام توجهش را به جزئیات حاشیهای عناصر تنش زا معطوف میدارد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت افرادی که دچار اضطراب غیر طبیعی هستند در برابر استرس حساسترند و (من) فرد یعنی بخشی از شخصیت فرد که مسول درک، تفکر، و عملکرد وی در برابر رویدادهای خارجی یا مشکل درونی است عمدتا قادر به انجام عملکرد مناسب نیستند درنتیجه عدم تعادل آنقدر ادامه مییابد که فرد دچار اضطراب مزمن میشود.
در چنین شرایطی، کار در محیط های پر استرس موجب قطع ارتباطات و مناسبت های انسانی و وقوع اشتباه های کاری و درگیری های مکرر با سایر همکاران و سرپرستان میشود. ادامه این روند موجب تسریع فرسودگی شغلی میشود. نهایتاً به ترک حرفه میانجامد. بدین ترتیب پژوهشگران همواره در صدد بودند به الگویی دست یابند که بتوانند بطور فراگیر، چگونگی بروز این پدیده و اثرات آن را بر فرد توجیه نمایند. لذا تاکنون تئوری ها و مدل های مختلفی توسط محققین ارائه شدهاند که حتی در تعدادی از آنها معیارهائی معرفی شده که به زعم محققین قابلیت پیشگویی فرسودگی شغلی را دارا هستند.
پیشایند فرسودگی شغلی
براین اساس تئوری روانشناسان بر فرسودگی شغلی از دو دسته پیشایند ناشی میشود.
عوامل سازمانی: این عوامل تا به حال توجه پژوهشی قابل ملاحظهای کرده است. بیشترین عواملی که در تحقیقات به آن اشاره شده است شامل ابهام نقش، تعارض نقش و تراکم نقش است.
تعارض نقش: تعارض نقش زمانی رخ میدهد که خواست های متناقص و نامتناقص روی افراد اعمال میشود مثلاً زمانی دچار این وضعیت میشود که به او دستور هایی داده میشود که خارج از قلمروی مسئولیت حرفهای او باشد و یا هنگامی که ارزش های اخلاقی فرد با مدیران و سرپرستان خود در تضاد باشد.
ابهام نقش: ابهام نقش به فقدان وضوح و روشنی در مورد محدودیت ها و اهداف و وضعیت و مسئولیت و عوامل دیگری نظیر پیچیدگی تکالیف و تکنولوژی و تغییر سریع مداوم سازمان مربوط است.
تراکم کاری: تراکم کاری هم شامل مولفههای کیفی و هم کمی است. تراکم کاری کمی شامل درخواستهای بیش از حد که زمان کمی برای رسیدگی آنها دارد و تراکم کیفی به پیچیدگی شغلی مربوط است.
عوامل درونی فرد: از جمله عواملی درون فردی ویژگی های شخصیتی افراد را میتوان نام برد که میتوانند به عنوان زمینه ساز فرسودگی شغلی عمل میکنند. در بسیاری از تحقیق ها تأثیر این ویژگی های شخصیتی مورد بررسی قرار گرفته است. این ویژگی ها شامل سرسختی روان شناختی، عزت نفس پایین، همدردی، منبع کنترل بیرونی، سبک اسنادی و تفاوت های فردی در انتظارهای مربوط به شغل است که با فرسودگی شغلی مرتبط است. با توجه به عوامل فوق (عوامل درون فردی)می توان گفت تجهیز افراد به توانایی های و ویژگی های فردی و شخصیتی می تواند آنان را در برابر استرس های محیط کار ایمن کند، از جمله ویژگی های شخصیتی که می شود نام برد سخت رویی است. ) با استفاده از نظریه های شخصیت، سازه سخت رویی را به عنوان مجموعه أی از ویژگی های شخصیتی تعریف می کنند که به عنوان یک منبع مقاومت در مواجهه با رویدادهای استرس زای زندگی عمل می کند. این متغیر شخصیتی از سه مؤلفه (وابسته به هم) شامل کنترل، تعهد و مبارزه جویی تشکیل شده است. کنترل مفهوم مقابل ناتوانی، تعهد مفهوم مقابل بیگانگی از خود و مبارزه جوئی مفهوم مقابل احساس تهدید یا ترس است.
سخت رویی
افراد سخت رو کسانی هستند که در برابر اعمال و رفتار احساس تعهد کرده و معتقدند که رویدادهای زندگی قابل کنترل و پیش بینی هستند و بالاخره تغییر در زندگی و نیاز به انطباق با آنرا نوعی شانس و مبارزه جویی برای رشد بیشتر در نظر می گیرند، به جای اینکه آنرا تهدیدی برای زندگی خود به شمار آورند . در سال های اخیر، توجه زیادی به سخت رویی به عنوان یک عامل تعدیل کننده تاثیر استرس بر سلامتی شده است. بر اساس نظر روانشناسان اثرهای سخت رویی بر سلامت روانی به وسیله مکانیزم های ارزیابی و مقابله ای انتقال داده می شود.
روانشناسان خاطرنشان می کنند که سخت رویی با تمایل به دریافت بالقوه رویدادهای استرس زای زندگی به شیوه ای که کمتر تهدید کننده باشد، ارتباط دارد . در حمایت از این عقیده یافته ها نشان می دهند که اشخاص سخت رو رویدادهای زندگی را مشابه افراد غیرسخت رو تجربه می کنند، اما این رویدادها را غیراسترس زا ارزیابی کرده و در مورد توانائی خود برای مقابله با آنها خوشبین هستند. بر این اساس به نظر می رسد، سخت رویی دو مولفه ارزیابی را تغییر می دهد، ارزیابی از تهدید را کاهش داده و انتظار برای مقابله موفقیت آمیز با آن را افزایش می دهد.
به نظر می رسد ویژگی های تعهد، کنترل و مبارزه جویی تاثیر اساسی بر شیوه های ارزیابی افراد سخت رو از رویدادهای استرس زای زندگی دارند. در مطالعه فرآیندهای ارزیابی را در افراد سخت رو با توجه به تجارب اخیر زندگی مورد بررسی قرار می دهند. موضوع مورد بررسی عبارت بود از: آیا افراد سخت رو براساس انتخاب ها و رفتارهایشان تمایل به مواجهه متفاوتی با تجارب زندگی دارند؟ آیا آنها تجارب مشابه را متفاوت از افراد غیرسخت رو ارزیابی می کنند؟ نتایج حاکی از تفاوت معنادار بین افراد سخت رو و غیرسخت رو در ارزیابی رویدادها بود. بر این اساس، در مقایسه با افراد غیر سخت رو، افراد سخت رو درصد بیشتری از تجارب زندگی شان را مثبت و کاملا تحت کنترل گزارش دادند و تنها درصد اندکی از رویدادها را کمتر قابل کنترل ارزیابی کردند. افراد سخت رو و غیر سخت رو از نظر درصد رویدادهایی که به صورت غیرقابل کنترل ارزیابی کرده بودند تفاوتی نداشتند. این نتایج اشاره دارد به اینکه افراد سخت رو تمایل دارند رویدادهای استرس زای زندگی را به شیوه کمتر استرس زا ارزیابی کنند. مطالعات دیگری برای تحقیق در زمینه سایر تفاوت های افراد سخت رو و غیر سخت رو از نظر فرایندهای ارزیابی انجام شده است.
نقش تعدیل کننده سخت رویی بر روی استرس
در زمینه نقش تعدیل کننده سخت رویی بر روی استرس تحقیق های فراوانی انجام شده. نتایج نشان داد که سخت رویی استرس را تعدیل می کند. این تعدیل در جریان یک ارزیابی انطباقی از استرس صورت می گیرد. آزمودنی های با سخت رویی بالا استرس ورهای عینی یکسان را کمتر تهدید کننده درجه بندی کردند تا آزمودنی های با سخت رویی پایین، مردان با سخت رویی بالا کنترل بیشتری را در مقایسه با مردان با سخت رویی پایین گزارش دادند. یکی دیگر از مکانیزم های اثر سخت رویی بر روی استرس نحوه مقابله با آن است. روانشناسان اشاره دارند بر اینکه افراد سخت رو در مواجهه با استرس از شیوه هاهی کنار آمدن مستقیم و فعال استفاده می کنند که این کنار آمدن با استفاده از راهبردهای مساله - مدار استرس را به تجربه ای بی خطر تبدیل می کند. بر عکس افراد غیرسخت رو از شیوه های کنار آمدن دفاعی مانند واپس روی و انکار استفاده می کنند که نه تنها مشکل را حل نمی کند بلکه باعث افزایش مشکلات هیجانی و ناسازگاری ها می شود. کنارآمدن مستقیم، رفتاری است که با استفاده از راهبردهای خاص رویدادهای منفی را به رویدادهای مثبت تبدیل می کند و جنبه مخرب و آسیب زننده آن را کاهش می دهد. این شیوه مقابله از دو مولفه ذهنی و عملی تشکیل شده است. در مرحلهء ذهنی، فرد رویداد استرس زا را از چشم اندازی وسیع تر و یا بلندنظری نگاه می کند. چنین برخورد ذهنی ای باعث می شود تا آن رویداد خاص آنچنان هم ناراحت کننده به نظر نیاید. سپس در مرحله عملی، اقدام های عملی را به صورت قاطعانه در جهت رفع عامل استرس زا انجام می دهد.