مروری بر جشن های ایران باستان
جشنهای ایران باستان به جشنهای ایران در دوران
ایران باستان اشاره دارد. جشنهای بزرگ ایرانیان باستان عبارت بودند از:
نوروز،
مهرگان،
جشنهای آتش،
گاهنبارها و
جشن فروردگان که در خلال هر یک از این جشنها مراسم و جشنهای وابستهای نیز برگزار میشدهاست. لازم به تذکر است که تاریخ جشنهای ذکرشده و تقسیم بندی ماهها بر اساس گاهشماری ایران باستان است و با گاهشماری هجری شمسی امروزین مطابقت ندارد.
فهرست۱- جشنهای ایران باستان
۲- گاهشماری در ایران باستان
۳- روزهای همنام با دوازده ماه و جشنهای ماهانه
اردیبهشتگان
خردادگان
جشن تیرگان
جشن شهریورگان یا آذرجشن
جشن امردادگان
جشن مهرگان
جشن آبانگان
جشن آذرگان
خرمروز
بهمنگان یا بهمنجنه
سپندارمذگان یا اسپندگان
۴- جشنهای شش گانهٔ گاهنبار
جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه
زمان جشن
رسوم جشن فروردگان
۵- جشنهای آتش
جشن سده
جشن سوری پایان سال
۶- نوروز و جشنهای مربوط به نوروز
نوروز کوچک
نوروز بزرگ یا خردادروز
مراسم ایرانیان باستان در نوروز
خوان نوروزی
کاشت حبوبات جهت تفال زدن
جشن و مراسم آبپاشی
هدایای نوروزی
کوسه برنشین
میر نوروزی
بار عام نوروزی
۷- جشنهای دیگر سال
سروش روز
جشن آبانگاه
جشن خزان
سیرسور
جشن بتیکان
جشن گاوگیل
جشن بادبره
یلدا
جشن بمو
جشنهای ایران باستان
واژه جشن فارسی گرفته شده از یسن Yasna اوستایی است، به معنی ستایش و پرستش. جشن با سکون حرف دوم در ایران به همان معنی عید است که زرتشتیان نیز به همین مفهوم و معنی آن را بکار میبرند. هدف از برگزاری این همه جشنها و گردهماییها نزدیکی افراد جامعه و موانست آنان و تمرکز نیرو و اتحاد و اتفاق بودهاست.
گاهشماری در ایران باستاندر ایران باستان گاهشماریهای گوناگونی رواج داشتهاست. در زمان ساسانیان دو نوع گاهشماری معمول بود.
نخست سال عرفی یا شمسی ناقصه یا سال سیار یا همان گاهشماری اوستایی نو بود که در این گاهشماری هر سال دوازده ماه دارد و هر ماه درست ۳۰ روز. این ۳۰ روز دارای ۳۰ نام مشخص و ویژه میباشد. نامها از آن امشاسپندان و ایزدان است اما پنج روز باقی میماند. این پنج روز پس از آخرین روز از ماه اسفند اضافه میشده که پنجه، پنجهٔ دزدیده، خمسهٔ مسترقه یا اندرگاه خوانده میشود و هر روزی را نامی ویژه است. این پنج نام از پنج بخش گاتها یا سرودهای زرتشت برگزیده شدهاست. همچنین دوازده ماه اوستایی نیز دارای دوازده نام است، منتخب از نامهای امشاسپندان و ایزدان که با دوازده نام از ۳۰ اسم روزها، مشترک است. بر پایهٔ آن هر سال درست ۳۶۵ روز حساب میشد بدون حساب کردن یک چهارم روز در سال بنابراین نوروز در این نوع گاهشماری هر ۱۲۰ سال یک ماه جلو میرفت.
دیگری سال ثابت یا گاهشماری بهیزکی بود که در آن کبیسه، هر ۱۲۰ سال گرفته و حساب میشد و نوروز و سال شمسی در هر دور ۱۲۰ سال در جای خود قرار گرفته و ثابت میماند و هیچ گاه آغاز سال بیش از یک ماه جلو نمیافتاد و یا چند روزی عقب نمیماند و اغلب حتی الامکان میکوشیدند که آغاز سال را در محل نجومی خود نگاه دارند.
این که چرا به جای کبیسهٔ چهار ساله و افزودن یک روز پس از ۱۲۰ سال با افزودن یک ماه کبیسه میگرفتند نزد ایرانیان توجیه دینی داشت. ابوریحان بیرونی میگوید که ایرانیان برای هر روز آیینهای خاصی داشتند از جمله ذکر نام ایزدی که روز به نام اوست و پادشاهان ساسانی نیز برای هر روز یک نوع گل و شراب و نغمه داشتند و از این رو افزوده شدن بر تعداد روزها ترتیب را برهم میزد. برخی نویسندگان دلایل دیگری هم آوردهاند از جمله اینکه چون ایرانیان برای روزها، سعد و نحس قایل بودند نمیخواستند با جابهجا شدن، روزهای سعد به روزهای نحس منتقل شوند و نوروز در اولین روز ماه نباشد.
اصلاحات خیام در سده چهارم هجری قمری موجب شد تا گاهشماری ایرانی به دقت مطابق با تقویم طبیعی گردد و نوروز و دیگر جشنهای سالیانه در جای حقیقی خود تثبیت شوند.
گاهشماری در ایران باستان (http://meta4u.com/forum/index.php/topic,8331.0.html)گاهشماری اوستایی نو (http://meta4u.com/forum/index.php/topic,8333.0.html)
روزهای همنام با دوازده ماه و جشنهای ماهانهنامهای دوازدهگانه ماهها با دوازده نام از اسامی روزها، مشترک هستند. در مثل فروردین نخستین ماه سال و آغاز بهار است در حالی که روز نوزدهم هر ماه نیز فروردین نامیده میشود یا اردیبهشت دومین ماه و سومین روز ماه نیز به شمار میرفتهاست. بدین شیوه هرگاه نام روز و ماهی موافق میافتاد، آن روز را جشن میگرفتند و از این رهگذر دوازده جشن در سال که بهتر است آنها را جشنهای ماهانه بنامیم، پدید میآمد. این جشنها در جدول زیر نمایان است:
این ها جشنهای دوازدهگانهٔ سال میباشد که در روزگار ساسانیان پیش از آن با آداب و تشریفاتی فراوان برگزار میشد.
اردیبهشتگاناردیبهشتگان' یا گلستان جشن از جملهٔ جشنهای دوازدگانهٔ سال ایران باستان بوده است و از شمار جشنهای آتش است. روز سوم از هر ماه باستانی به نام اردیبهشت میباشد و بر اساس گاهشماری امروزین،
دوم اردیبهشت خورشیدی، برابر با جشن اردیبهشتگان است.
ایرانیان از هزاران سال پیش در روز جشن اردیبهشتگان، لباس سپید رنگ میپوشیدند که نمایانگر پاکیزگی است. زمان برگزاری جشن اردیبهشتگان (
دوم اردیبهشت) از سویی دیگر همزمان است با زمانی که در بسیاری از مناطق ایران، گلها شکوفا شدهاند. از این رهگذر، این جشن به نوعی جشن گل ها نیز بدل شد؛ جشنی که اکنون در هلند نیز تقریبا همزمان با جشن اردیبهشتگان برگزار میشود.
به موجب یزدانشناسی اوستایی اردیبهشت دومین امشاسپند است. این نام در اوستا اشه وهیشته و یا ارتهوهیشته میباشد. جزء اول اشه یا ارته به معنی درستی و راستی و نظم و جزء دوم صفت عالی است به معنی بهترین پس رویهم به معنی بهترین راستی یا بهترین نظم و قانون میشود.
چنانکه همهٔ امشاسپندان دارای دو وجه مینوی و زمینی هستند این امشاسپند در جهان مینوی نمایندهٔ پاکی و راستی و نظم و قانون اهورایی و در زمین نگاهبانی آتش بدو محول است. در این مورد منظور از آتش نظم و داد و راستی و پارسایی است چون در آیهای از اوستا ملاحظه میشود که اهریمن با ظهور زرتشت میگریزد با فریادی این چنین که «زرتشت مرا بسوزانید با اشاوهیشه و از زمین براند مرا» که چون اهریمن نمایندهٔ بینظمی و آشوب و دروغ و ناپاکی است با آتش راستی و پاکی و داد و قانون گریزان میگردد.
خلف تبریزی آورده که در این روز نیک است به معبد و آتشکده رفتن و از پادشاهان حاجت خود خواستن و به جنگ و کارزار شدن.
خردادگانجشن خُردادگانزمان برگزاری: روز خرداد (ششمین روز ماه باستانی) از ماه خرداد (سومین ماه سال) برابر با
چهارم خرداد در گاهشماری خورشیدی.
انگیزه برگزاری: فرخندگی هم نامی روز و ماه به نام امشاسپند خرداد و بزرگداشت جایگاه آن در اندیشه ایرانیان.
مفهوم امشاسپند خرداد: خرداد در اوستا «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُردات» یا «هُردات» به معنی رسایی و کمال است که در گاتها یکی از فروزههای اهورا مزدا و در اوستای نو نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورا مزدا است. خرداد، امشاسپند بانویی است که نگهداری از آبها در این جهان خویشکاری اوست و کسان را در چیرگی بر تشنگی یاری میکند از این روی در سنت، به هنگام نوشیدن آب از او به نیکی یاد میشود. در گاتها، از خرداد و امرداد پیوسته در کنار یکدیگر یاد میشود و در اوستای نو نیز این دو امشاسپند، پاسدارنده آبها و گیاهان اند که به یاری مردمان میآیند و تشنگی و گرسنگی را شکست میدهند. در یسنا، هات ۴۷، آمدهاست که اهورامزدا رسایی خرداد و جاودانگی امرداد را به کسی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارش برابر آیین راستی است.
امشاسپند خرداد در متنهای کهن: چهارمین یشت از یشتهای بیست و یک گانه اوستا، ویژه ستایش و نیایش امشاسپند بانو خرداد است که در آن یشت از زبان اهورا مزدا یادآور میشود که «... یاری و رستگاری و رامش و بهروزی خرداد را برای مردمان اشون بیافریدم...» و سپس تاکید میشود هر آن کس که خرداد را بستاید همانند آن است که همه امشاسپندان را ستایش کردهاست. در بندهش نیز درباره خرداد آمدهاست : «... ششم از مینویان، خرداد است؛ او از آفرینش گیتی آب را به خویش پذیرفت..» ، «... خرداد سرور سالها و ماهها و روزهاست [ یعنی] که او سرور همهاست. او را به گیتی، آب خویش است. چنین گوید: هستی، زایش و پرورش همه موجودات مادی جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست...»
گل ویژه جشن خردادگان: در کتاب بندهش از گل سوسن به عنوان گل ویژه امشاسپند بانو «خُرداد» نام برده شدهاست: «... این را نیز گوید که هرگلی از آنِ امشاسپندی است؛ و باشد که گوید: ... سوسن خرداد را، ..» که بر این بنیان بهترین نماد برای جشن خردادگان گل سوسن است. معروفترین نمونههای گل سوسن نزد ایرانیان سوسن سپید
Lilium candidum یا سوسن آزاد است که به نام سوسن ده زبان یا سوسن گل دراز نیز شناخته میشود، همچنین یکی دیگر از گونههای نادر گل سوسن که بومی برخی مناطق شمالی ایران است، سوسن چلچراغ
Lilium lederbourii نام گرفتهاست. در متن پهلوی «خسرو قبادان و ریدکی» بوی گل سوسن سپید، چون «بوی دوستی» توصیف شدهاست.
آیینهای جشن خردادگان: یکی از مهمترین آیینهای روز خرداد که در جشن خرادگان پررنگ تر میشود، رفتن به سرچشمهها یا کنار دریاها و رودها، تن شویی در آب و خواندن نیایشهای ویژه این روز همراه با شادی و سرور در کنار خانواده و دوستان بودهاست. نمونهای از سنتهای رایج در این روز را میتوان از سروده «
دستور داراب پالن» موبد بزرگ پارسی در منظومه «
فرضیات نامه» برداشت نمود که از آیینهای ویژه خرداد روز به «
تن شویی»و«
کندن چاه» و «
نو کردن کاریز» اشاره میکند و در همین مورد در متن پهلوی «اندرز انوشه روان آذرپاد مهر اسپندان» یاد آوری شده که «
در خرداد روز جوی کن». بر این پایه، در این روز توجهای ویژه میشده به نگهداری و نوسازی جویهایی که آب از آنها سرچشمه میگیرد و در آنجا جاری میشود چون چشمهها، چاهها، جویها، کاریزها و رودها که با آب زندگی بخش خود، ادامه زندگی را در این کره خاکی برای زیستمندان امکان پذیر میکنند.
جشن تیرگانتیرگان جشن تیرگان یکی از جشنهای ایرانی در روز تیر از ماه تیر برابر با
سیزدهم تیرماه است. عدهای این جشن را در روزهای دیگر و از جمله در
دهم تیر برگزار میکنند که به اعتقاد استادان ایرانشناس نادرست است.
در فراهان جشن تیرگان در
اول ماه تیر برگزار میشود و این آیین به نام جشن تیرگان به ثبت ملی نیز رسیده است. در مازندران نیز جشن تیرگان با نام تیرماه سیزده شو در شب سیزدهم آبان ماه برگزار میشود.
در مازندران نیز جشن تیرگان با نام تیرماه سیزده شو در شب سیزدهم آبان ماه برگزار میشود.
ارامنه اصفهان این جشن را در
روز سیزدهم ژانویه برگزار میکنند.
انجمن کوهنوردان ایران هر ساله این جشن را در روز سیزدهم تیر در دماوند برگزار میکنند. این جشن به ثبت ملی نیز رسیده است.
بهار مختاریان اعتقاد دارد که جشن تیرگان در اصل جشن انقلاب تابستانی در اول تیرماه بوده است. آنچه که اکنون در فراهان بازمانده است.
این جشن درگرامی داشت تیشتر (ستارهٔ باران آور در فرهنگ ایرانی) است و بنا به سنت در روز تیر (روز سیزدهم) از ماه تیر انجام میپذیرد. در تواریخ سنتی تیرگان روز کمانکشیدن آرش کمانگیر و پرتاب تیر از فراز البرز است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بودهاست. (آثارالباقیه، فصل نهم، بخش عید تیرگان).
بنابر تقویم یکپارچه ادیان ایران این جشن در روز دهم تیرماه در گاهشمار کنونی ایران قرار دارد. موبد کورش نیکنام برگزاری جشنها با استفاده از گاهشماریهای سنتی با ماههای 30 روزه را بیتوجهی به دانش نجوم و دستاوردهای خیام و موجب ناهماهنگی در جشنها دانسته و لزوم توجه به گاهشماری ملی و رسمی با ماههای 31 روزه را یادآور شده است. (برای آگاهی از فهرست و زمان همه جشنهای ملی بنگرید به صفحه جشنهای ایرانی).
جشن همه ساله در کوه دماوند, آمل و همه ساله توسط زرتشتیان ایران در شهرهای تهران، کرج، یزد و روستاهای اطراف، میبد، اردکان، کرمان، بم، شیراز، اصفهان، اهواز و اروپا و آمریکا در روز دهم تیر برگزار میشود. که البته تعطیل نبودن این روز در ایران و دیگر کشورها گاه باعث میشود تا در نزدیکترین روز تعطیل این جشن برگزار شود.
جلیل دوستخواه پژوهشگر ایرانشناس در زمینه زمان جشنهای ایرانی و از جمله جشن تیرگان آورده است: «بازهم میبینیم که نویسندگان برخی از این نوشتارها، با نادیدهگرفتنِ زمینههای اسطورگی نامْگذاری این جشن و پژوهشهای کسانی همچون بیرونی دربارهی زمان برگزاری آن و تنها به دستْآویز سی و یک روزه بودن شش ماه نخست سال در گاهشمار کنونی، روز دهم تیرماه را، زمان این جشن میانگارند. امّا درست و بُنیادین و برابر با یادگارهای فرهنگیی کهن، آن است که مانند نیاکانمان، سیزدهم تیرماه (تیرْروز از ماه تیر) را جشن تیرگان بدانیم و با خجستگی برگزاریم. زمان درست جشنهای دوازدهگانه، بدین سامان است».
آب پاشیاین جشن در کنار آبها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش ِرو همراه بوده و همچون دیگر جشنهایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی «آبریزگان» یا «آب پاشان» یا «سر شوران» یاد شدهاست.
در گذشته «تیرگان» روز بزرگداشت نویسندگان و گاه به «روز آرش شیواتیر» منسوب شدهاست.
ابوریحان بیرونی و گردیزی در «زین الاخبار» ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی یعنی «کیخسرو» را در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمهای دانستهاند.
جشن تیرگان بجز این روز در نخستین تیر روز از سال یعنی سیزدهم فروردین (سیزدهبدر) و سیزدهم مهرماه (قالیشویان اردهال) نیز برگزار میشود.
ارمنیان ایران نیز در روز سیزدهم ژانویه آیینهایی برگزار میکنند که برگرفته و در ادامه جشن تیرگان است. در برخی مناطق مانند فراهان صدها سال است این جشن به شکل با شکوه در اول تیر برگزار میشود.
فال کوزهیکی دیگر از مراسم این جشن مانند بسیاری از جشنهای ایرانی «فال کوزه» (چکُ دولَه) میباشد. روز قبل از جشن تیرگان، دوشیزهای را برمیگزینند و کوزه سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او میدهند که «دوله» نام دارد، او این ظرف را از آب پاکیزه پر میکند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه آن میاندازد آنگاه «دوله» را نزد همه کسانی که میبرد که آرزویی در دل دارند و میخواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آنها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند اینها در آب دوله میاندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد میبرد و در آنجا میگذارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه کسانی که در دوله جسمی انداختهاند و نیت و آرزویی داشتنهاند در جایی گرد هم میآیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع میآورد. در این فالگیری بیشتر بانوان شرکت میکنند و سال خوردگان با صدایی بلند به نوبت شعرهایی میخوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله میبرد و یکی از چیزها را بیرون میآورد، به این ترتیب صاحب آن جسم متوجه میشود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بودهاست.
دستبند تیر و باددر آغاز جشن بعد از خوردن شیرینی، بندی به نام «تیر و باد» که از ۷ ریسمان به ۷ رنگ متفاوت بافته شدهاست به دست میبندند و در باد روز از تیرماه (۹ روز بعد) این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند پشت بام به باد میسپارند تا آرزوها و خواستههایشان را به عنوان پیامرسان به همراه ببرد. این کار با خواندن شعر زیر انجام میشود:
تیر برو باد بیا غم برو شادی بیا محنت برو روزی بیا خوشه مرواری بیاباورهای مردمیدر باورهای مردم، درباره جشن تیرگان دو روایت وجود دارد که روایت نخست همچنان که در بالا گفته شد مربوط به فرشته باران یا تیشتر میباشد و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی است: در اوستا، تشتر یشت (تیر یشت)، تیشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه به چهره جوانی پانزده ساله در میآید و در ده روز دوم به چهره گاوی با شاخهای زرین و در ده روز سوم به چهره اسبی سپید و زیبا با گوشهای زرین.
تیشتر به شکل اسب زیبای سفید زرین گوشی، با ساز و برگ زرین، به دریای کیهانی فرو میرود. در آنجا با دیو خشکسالی «اپوش» که به شکل اسب سیاهی است و با گوش و دم سیاه خود، ظاهری ترسناک دارد، روبرو میشود. این دو، سه شبانه روز با یکدیگر به نبرد برمیخیزند و تیشتر در این نبرد شکست میخورد، به نزد خدای بزرگ آمده و از او یاری و مدد میجوید و به خواست و قدرت پروردگار این بار بر اهریمن خشکسالی پیروز میگردد و آبها میتوانند بدون مانعی به مزرعهها و چراگاهها جاری شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای گیهانی برمیخواستند به این سو و آن سو راند، و بارانهای زندگی بخش بر هفت کشور زمین فرو ریخت و به مناسبت این پیروزی ایرانیان این روز را به جشن پرداختند.
روایت دیگر نیز درباره آرش کمانگیر اسطوره و قهرمان ملی ایرانیان است و اینکه میان ایران و توران سالها جنگ و ستیز بود، در نبرد میان «افراسیاب» و «منوچهر»، شاه ایران، سپاه ایران شکست سختی میخورد؛ این رویداد در روز نخست تیر روی میدهد. سپاه ایران در مازندران به تنگنا میافتد و سرانجام دو سوی نبرد به سازش در میآیند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستیز از میان برخیزد میپذیرند که از مازندران تیری به جانب خاور (خراسان) پرتاب کنند هر جا تیر فرو آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هیچیک از دو کشور از آن فراتر نروند؛ تا در این گفتگو بودند، سپندارمذ (ایزدبانوی زمین) پدیدار شد و فرمان داد تیر و کمان آوردند. آرش در میان ایرانیان بزرگترین کماندار بود و به نیروی بیمانندش تیر را دورتر از همه پرتاب میکرد. سپندارمذ به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بستهاست و باید توش و توان خود را در این راه بگذارد. او خود را آماده کرد، برهنه شد، و بدن خود را به شاه و سپاهیان نمود و گفت ببینید من تندرستم و کژیای در وجودم نیست، ولی میدانم چون تیر را از کمان رها کنم همهٔ نیرویم با تیر از بدن بیرون خواهد آمد. آنگاه آرش تیر و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد تیر را رها کرد و خود بیجان بر زمین افتاد (درود بر روان پاک آرش و روانهای پاک همهٔ سربازان ایرانی). هرمز، خدای بزرگ، به فرشتهٔ باد (وایو) فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد. تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان میرفت و از کوه و در و دشت میگذشت تا در کنار رود «جیهون» بر تنهٔ درخت گردویی که بزرگتر از آن در گیتی نبود نشست.
آنجا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال به یاد آن جشن گرفتند.
جشن شهریورگان یا آذرجشنشهریورگان یا آذر جشن از جملهٔ جشنهای دوازدگانهٔ سال ایران باستان بوده است و از شمار جشنهای آتش است. روز چهارم از هر ماه به نام شهریور میباشد و
چهارم ماه شهریور جشن شهریورگان میباشد.
به موجب یزدانشناسی اوستایی شهریور میان امشاسپندان یا ملائک و ایزدان شش گانه از لحاظ مرتبت و مقام دومین است. نخست بهمن و دوم شهریور. این نام در اوستا خشتر وئیریه آمده که جزء اول به معنی کشور و پادشاهی و جزء دوم به معنی آرزو شده میباشد پس رویهم به معنی پادشاهی یا کشور آرزو شده و مجازاً به مفهوم عام از آن بهشت نیز اراده شده است.
چنانکه همهٔ امشاسپندان دارای دو وجه مینوی و زمینی هستند این امشاسپند در جهان مینوی نمایندهٔ قدرت و شهریاری مطلقهٔ اهورامزدا و در زمین نگاهبانی و سرپرست فلزات و جنگ ابزارها و سلاحها بدو محول است. ما نمی دانیم چرا شهریورگان از شمار جشنهای آتش به شمار میرفته است.
این جشن آتشهای خانگی محسوب می شد. مردم در خانهها آتش میافروختند و ستایش خداوند و شکر نعمتهای او میگزاردند. در خانهها اغلب میهمانی برپا کرده و خوراکهای متنوع و ویژه تدارک می بینند و به مناسبت تغییر هوا شب هنگام در بامها نیز آتش میافروزند اما متأسفانه بقایای این جشن نیز میان زرتشتیان فراموش شده و فقط برخی از خانوادههای قدیم در کرمان به گونهٔ محدودی این جشن را برگزار مینمایند.
جشن امردادگانامردادگان روز هفتم امُرداد (امُردادروز در امُردادماه) در گاهشمار ایران باستان (و
سومین روز اَمردادماه در گاهشماری فعلی ایران)، یکی از جشنهای دوازدگانهٔ سالیانه در روزهای همنامشدن روز و ماه است که ایرانیان، در هر زمان و هرجایی، آن را برای گرامیداشت منش و کُنش و خویشکاریی مُرداد (/ در گاهان زرتشت و اوستای پسین: اَمِرِتات به مفهوم بیمرگی/ جاودانگی) یکی از فروزههای ششگانه خِرَد و دانش فرمانروا بر فرارَوَند هستی (نامبُردار و شناخته به اهورهمَزدا) است. امشاسپند جاودانگی امرداد همواره در کنار امشاسپند رسایی خرداد، نگهبان آب و گیاه هستند. ایرانیان از هزارههای گمشده و دور، این جشن فرخنده را برگزارکرده و ستوده و گرامی داشتهاند.
در یادگارهای کهن ایرانی، از این روز و جشن ویژهٔ آن، سخن بسیار گفتهشدهاست در متن پهلویی بُندَهِش، میخوانیم:امُرداد بیمرگ، سَروَر گیاهان بیشمارست؛ زیرا او را به گیتی، گیاه، خویش است. گیاهان را رویانَد و رَمه گوسفندان را افزاید؛ زیرا همه دامها از او خورند و زیستکنند. به فِرَشکرد [نوگردانیی جهان و زندگی در پایان کار جهان به سالاریی سوشیانت، رهانندهای از تبار زرتشت]، نیز "انوش" [خوراک بیمرگی] را از امرداد آرایند. اگر کسی گیاه را رامش بخشد یا بیازارد، آن گاه امُرداد [از او] آسوده یا آزَرده بُوَد... (گزارش دکتر مهرداد بهار در پژوهشی در اساطیر ایران، چاپ یکم، ص ۱۱۷)
با رویکرد به خویشکاریی امرداد در جهان اَستومَند (جهان مادّی) که نگاهبانی از گیاهان روی زمین و سرسبز و باروَرنگاهداشتن آنهاست، و نماد جاودانگی و بیمرگی و جوانی همیشگی به شمارمیآید، مسعود سعد سلمان، چکامهپرداز سدهٔ پنجم هجری، میگوید:
روز مُرداد [امُرداد] مُژده داد بدان
که جهان شد به طبع، باز جوان.
و همچنین می گوید:
مرداد مه است سخت خرم
مَی نوش پیاپی و دمادم
هریک از فروزههای دوازدهگانه که جشنهای همنامی روز و ماه برای ِ گرامیداشت آنها برگزارمیشود، گل ویژهای دارد. گل ویژهٔ امُرداد، زنبق (چمبک) است.
در برگ ۲۵۰ برگردان فارسی آثارالباقیه ابوریحان بیرونی چنین آمده است که:«... مرداد ماه که روز هفتم آن مرداد روز است و آن روز را به انگیزهٔ پیش آمدن دو نام با هم، جشن می گرفتند. معنای امرداد آن است که مرگ و نیستی نداشته باشد. امرداد فرشته ای است که به نگهداری جهان و آراستن غذاها و داروها که اصل آن از نباتات است و بر کنار کردن گرسنگی و زیان و بیماریها می باشد، کارگزاری یافته است...»
خیام در نوروز نامه می نویسد:"مرداد ماه یعنی خاک، داد خویش بداد از بَرها ومیوهای پخته که در وی به کمال رسد و نیز هوا در وی مانند غبار خاک باشد و این ماه میانه تابستان بود و قسمت او از آفتاب، مر برج اسد را باشد. "
خیام به اشتباه به جای نام اَمرداد از واژه مرداد استفاده کرده است. این جشن سزاوار ِ شادمانی و نشاط ِ بی مرگی، امروز به غلط تحت نام مردادگان، در بین مردم رایج است. زیرا مرداد به معنی نیستی و مرگ است اما وقتیکه حرف الف در اول آن قرار می گیرد آن را نفی میکند و به بی مرگی و جاودانگی، تغییر معنی می دهد. زیرا امرتات در زبان اوستایی و امرداد در زبان پهلوی، از ششمین امشاسپندان و یکی از صفات اهورامزدا در گاتها است که دلالت بر بی مرگی و جاودانگی و زوال ناپذیری اهورامزدا دارد.
و در این باره در زراتشت نامه چنین سروده شده است:چو گفتار خردادش آمد به سر
همان گاه امرداد شد پیش تر
سخن گفت در باره رستنی
که زرتشت گوید ابا هر تنی
نباید به بیداد کردن تباه
به بیهوده بر کندن از جایگاه
کزو راحت مردم و چار پاست
تبه کردن او، نه راه خداست
ادامهجشن مهرگانمهرگان یا جشن مهر یکی از بزرگترین جشنهای ایران است که در مهر روز از برج مهر برگزار میشود. «مهرگان» پس از نوروز بزرگترین جشن ایرانیان باستان بودهاست. این جشن در جوامع ایرانی خارج از ایران نیز به گستردگی برگزار میشود.
این جشن از روز
شانزدهم مهر آغاز میشود و شش روز به طول میانجامد و در روز ۲۱ مهر به پایان میرسد. نخستین روز جشن رامهرگان عامه و اخرین روز جشن مهرگان خاصه نامیده میشود. در زمان ساسانیان بر این باور بودند که اهورهمزدا یاقوت را در روز نوروز و زبرجد را در روز مهرگان آفریدهاست و از دیر باز ایرانیان بر این باور بودند که در این روز کاوه آهنگر علیه ضحاک به پاخواست و فریدون بر اژی دهاک (ضحاک) غلبه کرد. مردم ایران از هزاره دوم پیش از میلاد آن را جشن میگیرند.مهرگان نیز همانند نوروز با مراسم خاص و آداب و رسوم ویژه برگزار میشود. مهر یا میترا در زبان فارسی به معنای «فروغ، روشنایی، دوستی، پیوستگی، پیوند و محبت» است و ضد دروغ، دروغ گویی، پیمان شکنی و نامهربانی کردن است.فلسفه جشن مهرگان سپاسگزاری از خداوند به خاطر نعمتهایی است که به انسان ارزانی داشته و تحکیم دوستی و محبت میان انسانهاست.
ریشه شناسی مهرگاناصل و ریشه واژه مهر به واژه مشترک هند و ایرانی
miθra برمی گردد.این واژه در اوستا به صورت
miθra «ایزد میترا» به کار رفتهاست. مهر یا میترا در زبان فارسی به معنای «فروغ، روشنایی، دوستی، پیوستگی، پیوند و محبت» است و ضد دروغ، دروغ گویی، پیمان شکنی و نامهربانی کردن است.با توجه به بند ۱۱۶ مهر یشت: «... مهر میان دو برادر نود و میان پدر و پسر صد درجهاست و میان پیروان ده هزار درجهاست.»
بسیاری واژه مهر را «عشق، دوستی» معنا میکنند نه «پیمان و قرارداد» زیرا انچه که میان روابط خانوادگی معنا دارد «عشق، دوستی» است و نه «پیمان و قرارداد».مهر به معنای فروغ و روشنایی نیز به کار رفتهاست، در نخستین سدۀ میلادی میترائیسم در سراسر روم گسترش یافت و نقش نگارههای برجامانده تاکیدی از گسترش این آیین دارد. برخی از این نگارهای به جا مانده نوشتهای دارند با عنوان «
sol invictus» به معنای «خورشید همواره پیروز».این نوشته به معنی دیگری از مهر یا میترا ، «خورشید» تاکید میکند.
پیشتر مهرگان با نام بغ یادی، بگ یادی (
bāgayādi) به کار میرفتهاست، بر این اساس برخی بخش نخست این نام را
baga- «بغ، خدا» و بخش دوم را
yāda- «ستایش» و در کل به معنی «خدایان ستایش» میدانند.میترا در میان ایرانیان با لقب «بغ» بیان شده، به همین جهت احتمال اینکه منظور از«بغ» در بخش نخست واژه همان «میترا» و احتمال اینکه بخش دوم صورت صرف شدۀ از
yad به معنی «جشن» باشد در مجموع میتوان آنرا «جشن بغ » ، «جشن میترا» یا «جشن مهر» ترجمه کرد هاشم رضی ایرانشناس و مترجم ایرانی واژه "گان" را پسوندی میداند برابر با معنی جشن؛ بنابراین میتوان این جشن را «جشن مهر» یا «مهرگان» نامید.
مـا خواهانیم که پشتیبان کشـور تـو باشیم
مـا نمیخـواهیـم از کشـور تـو جــدا شـویـم
نمـیخـواهـیـم از خـانـه خــود جــدا شـویـم
مبــاد جــز ایــن ای مـهــــر نیـــرومنــد!
اوستا، مهر یشت، بند ۷۵
(http://meta4u.com/forum/index.php?action=dlattach;topic=8329.0;attach=7705;image)
تندیس میترا در حال قربانی کردن گاو نر، موزه بریتانیا لندن
تاریخچهپیشینه جشن مهرگان به هزاره دوم پیش از میلاد بر میگردد و بیش از ۴۰۰۰ سال قدمت دارد. دیرینگی این جشن دست کم تا دوران شاهان باستانی و بزرگی چون فریدون باز میگردد. فردوسی در شاهنامه به روشنی به این جشن کهن و پیدایش آن در دوران پادشاهی فریدون اشاره کردهاست:
به روز خجسته سرِ مهر ماه • به سر بر نهاد آن کـیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشت از بدی • گرفتند هر کس ره بخردی
دل از داوریها بپرداختند • به آیین یکی جشن نو ساختند
نشستند فرزانگان شادکام • گرفتند هر یک ز یاقوت جام
میِ روشن و چهره ی شاه نو • جهان نو ز داد از سرِ ماه نو
بفرمود تا آتش افروختند • همه عنبر و زعفران سوختند
پرستیدن مهرگان دین اوست • تنآسانی و خوردن آیین اوست
اگر یادگارست ازو ماه و مهر • بکوش و به رنج ایچ منمای چهر
پیش از هخامنشیان، جشن مهرگان بغ یادی، بگ یادی (
bāgayādi) «یاد خدا – سپاسگزاری از خدا» نام داشت. بغداد (خدا آن را داده) نام باغی در نزدیکی تیسفون پایتخت اشکانیان و ساسانیان بود که بعدها به شهر تبدیل شد، نام شهر بغداد کنونی برگرفته از همین نام پارسی است. براساس متون اوستا (کتاب مقدس زرتشتیان)، تقویم ایرانیان پیش از هخامنشیان دارای دو فصل تابستان و زمستان است که نوروز جشن آغاز سال جدید و فصل تابستان و مهرگان جشن آغاز نیمه دوم سال و فصل زمستان بودهاست.برای نمونه ناصرخسرو در این بیت هر دو جشن نوروز و مهرگان را به هنگام اعتدالین میداند:
نوروز به از مهرگان، گرچه
هر دو زمانند، اعتدالی
زمان مهرگانزمان این جشن در روز مهـر از ماه مهر برابر با شانزدهم مهرماه است. عدهای این جشن را در روزهای دیگر و از جمله در دهم مهر برگزار میکنند. حال آنکه بسیاری از ایرانشناسان آنرا نادرست میدانند.
روز مهر یا مهر روزدر گاهشماری زرتشتی یا اوستایی، سال ۱۲ برج و برج ۳۰ روز بودهاست و هر روز از برج نامی داشتهاست. بعضی از این نامها، به نام برجهای دوازده گانه نامیده میشد هر گاه نام روز و نام برج هم نام میشد ایرانیان آن روز را جشن میگرفتند.برای نمونه دهمین روز به نام تیر، شانزدهمین روز به نام مهر و پنجمین روز به نام سپندارمذ بود که به ترتیب جشنهای تیرگان، مهرگان، اسفندگان را جشن میگرفتند. بسیاری مهرگان را روز پیروزی فریدون بر ضحاک میدانند، در تاریخ طبری چنین آمدهاست: «فریدون سر بیوراسب (ضحاک) را با گرز سرخمیدهای بکوفت، پس او را به کوه دماوند برد و دست و بازویش را محکم ببست و به چاه افکند و فرمان داد که روز مهرماه مهروز را عید بگیرند. و این همان جشن مهرگان است»
همچنین در آثارالباقیه (ص. ۲۹۲) آمدهاست: نقل قول|روز بیست و یکم رام روز است که مهرگان بزرگ باشد و سبب این عید آن است که فریدون به ضحاک ظفر یافت و او را بقید اسارت درآورد و چون ضحاک را به پیش فریدون آوردند ضحاک گفت مرا بخون جدّت مکش و فریدون از راه انکار این قول گفت آیا طمع کردهای که با جم پسر ویجهان در قصاص همسر قرین باشی بلکه من تو را بخون گاو نری که در خانه جدم بود میکشم سپس بفرمود تا او را بند کردند و در کوه دماوند حبس نمودند و مردم از شر او راحت شدند و این روز را عید دانستند و (ص.۳۴۶): «در این روز [روز مهر از ماه مهر] بود که فریدون بر گاو سوار شد.»
و گردیزی در زین الاخبار (ص۵۲۴) آوردهاست: «رام روز بودست از مهر ماه...که چون فریدون را از شیر مادر باز کردند بر گاو نشست، اندرین روز بود.»
جشن هخامنشی میتراکانازمان برگزاری جشن مهرگان در یکم ماه مهر و آغاز فصل پاییز بودهاست و این شیوه دستکم تا پایان دوره هخامنشی و احتمالاً تا اواخر دوره اشکانی نیز دوام داشتهاست. اما از این زمان و شاید در دوره ساسانی، جشن مهرگان به مهر روز از مهر ماه یا شانزدهم ماه مهر منتقل میشود. و اکنون حدود دو هزار سال است که این جشن به شانزدهمین روز این ماه یا مهر روز از مهرماه در گاهشماری ایرانی منسوب است. اما این زمان در میان اقوام گوناگونی که از تقویمهای محلی نیز بهره میبرند، متفاوت است. برای نمونه زمان این جشن در گاهشماری طبری/ تبری و نیز در گاهشماری سنتی یزدگردی زرتشتیان، فعلاً برابر با حدود نیمهٔ بهمنماه، و در گاهشماری دیلمی برابر با سیام بهمنماه است.
زمان برگزاری مهرگان در آغاز ماه مهر و فصل پاییز بودهاست. بنابر سنگنوشته بیستون، داریوش بزرگ بر گئومات مغ در روز دهم ماه بگیادیش (ماه هفتم، برابر با مهر) پیروز شدهاست. به گزارش هرودوت، از آن سال ایرانیان آن روز را به نام روز ««مگوفونی»» (مغکشی) جشن میگرفتند. پژوهشگران با توجه به اشتباهات یونانیان از خوانش نامهای پارسی احتمال میدهند که این واژه ««بگو زتی»» باشد که در این صورت نه به مغ، که به بغ (مهر) پیوند دارد. و در این روز ایرانیان به قربانی کردن برای بغ میترا میپرداختند و نه مغکشی. احتمالا از دوره اشکانی و یا ساسانی جشن مهرگان به مهر روز از مهر ماه یا شانزدهمین روز ماه مهر منتقل میشود.
اما این زمان در میان اقوام گوناگونی که از تقویمهای محلی نیز بهره میبرند، متفاوت است. برای نمونه زمان این جشن در گاهشماری طبری/ تبری و نیز در گاهشماری سنتی یزدگردی، فعلاً برابر با حدود نیمهٔ بهمنماه و در گاهشماری دیلمی برابر با سیام بهمنماه است.
زرتشتیان جشن مهرگان را همه ساله در اواخر ماه بهمن و یا در حدود دهم ماه مهر برگزار میکنند. موبد کورش نیکنام برگزاری جشنها با استفاده از گاهشماریهای سنتی با ماههای ۳۰ روزه را بیتوجهی به دانش نجوم و دستاوردهای خیام و موجب ناهماهنگی در جشنها دانسته و لزوم توجه به گاهشماری ملی و رسمی با ماههای ۳۱ روزه را یادآور شدهاست.
به باور آنها با اصلاحات گاهشماری و سی و یک روزه شدن شش ماه نخست سال که در سال ۱۲۸۵ خورشیدی پس از مشروطه انجام شده و در ۱۳۰۴ به تصویب مجلس رسید، مهر روز از مهرماه یا شانزدهم مهر در زمان ابوریحان بیرونی، برابر میشود با دهم مهر کنونی. اما چنین ادعایی با منابع تاریخی مغایرت دارد. چرا که گاهشماری جلالی خیام دارای ماههای ۳۱ روزه بودهاست.
مهرگان دارای سه بعد طبیعی، اسطورهای و دینی است.مهرگان طبیعیمهرگان همچون نوروز دارای اعتدال کیهانی است. اندازه شب و روز در مهر برابر میشود و شاید از همین رو این ماه را به نام مهر که ایزد داوری و عدالت و دادگستری است گذاشتهاند. همچنین مهر برابر است با پایان فصل برداشت کشاورزی. از این رو زمان مناسبی برای جشن و شادی و استراحت کشاورزان که عمده مردمان دوران کهن بودند است. همچنین این حاکمان در این زمان خراج و مالیات را از مردم میستاندند و از این رو برای دولتهای عرب و ترک و مغول که بر ایران چیره شده و با فرهنگ آنان بیگانه بودند هم مهرگان رسمیت داشت. برخی بر این باورند که در دورههایی نوروز ایرانی، نوروز پاییزی بودهاست و نوروز بهاری سپس بر آن غلبه یافتهاست.
مهرگان اسطورهایشاید پیروزی داریوش بزرگ بر گئومات مغ غاصب که به ادعای کتیبه بیستون، بر مردم ستم کرده و مال آنها را ستانده و نیایشگاهها را ویران کرده بود، باعث شد تا بنا بر داستان کهن ضحاک و فریدون پیروزی نیکی بر بدی در این تاریخ روایت شده و زان پس مهرگان را روز پیروزی کاوه آهنگر و بر تخت نشستن فریدون شاه بدانند. دقیقی شاعر زرتشتی چنین میسراید:
مهرگان آمد جشن ملک افریدونا آن کجا گاو به پرورش بر مایونا
و اسدی توسی و فردوسی نیز در شعر خود داستان حماسی فریدون و ضحاک را در خور توصیف دانستهاند.
ابوریحان بیرونی در التفهیم مینویسد:مهرگاه، شانزدهم روز است از مهر ماه و نامش مهر، اندرین روز، افریدون ظفر یافت بر بیورسب جادو، انک معروف است به ضحاک، و به کوه دماوند بازداشت. و روزها که سپس مهرگان است همه جشنند، بر کردار آنچ از پس نوروز بود.... و در آثار الباقیه آوردهاست که:
سلمان فارسی میگوید: ما در عهد زرتشتی بودن میگفتیم: خداوند برای زینت بندگان خود یاقوت را در نوروز و زبرجد را در مهرگان بیرون آورد. و فضل این دو روز بر روزهای دیگر مانند فضل یاقوت و زبرجد است بر جواهرهای دیگر. و بیورسب هزار سال عمر کرد. این که ایرانیان به یکدیگر دعا میکنند که : " هزار سال بزی " از آن روز رسم شدهاست، چون دیدند که ضحاک توانست هزار سال عمر کند و این کار در حد امکان است، هزار سال زندگی را دعا و آرزو کردند.
ابوسعید عبدالحی بن ضحاک بن محمود گردیزی میگوید:این روز مهرگان باشد و نام روز و ماه همراهند و چنین گویند که اندر این روز آفریدون بر بیوراسب که او را ضحاک گویند، پیروز شد و او را اسیر کرد و او را بست و به دماوند برد و در آنجا وی را زندانی کرد. مهرگان بزرگ و برخی از مغان چنین گویند که این پیروزی فریدون بر بیوراسب، رام روز بودهاست و زرتشت که مغان او را به پیامبری دارند، ایشان را فرمودهاست، بزرگ داشتن این روز و روز نوروز را.
گزارش خلف تبریزی دربارهٔ پیدایش مهرگان این چنین است:... و در این روز ملایکه یاری و ممدکاری کاوه آهنگر کردند و فریدون در این روز بر تخت شاهی نشست و در این روز ضحاک را گرفته به کوه دماوند فرستاد که در بند کنند و مردمان به سبب این مقدمه جشنی عظیم کردند و عید نمودند و بعد از آن حکام را مهر و محبت به رعایا به هم رسید و چون مهرگان به معنی محبت پیوستن است بنابراین بدین نام موسوم گشت ...
مهرگان دینیکومون خاورشناس و دانشمند بلژیکی در کتاب خود «آیین میترا» چنین میگوید: «.. بدون تردید، جشن مهرگان که در کشورهای روم باستان، روز پیدایش خورشید نامیده میشد و آن را «سل ناتالیس این وکتی» یعنی «روز زایش خورشید شکست ناپذیر» میگفتند که به بیست و پنجم ماه دسامبر کشیده شد و شماری زیاد از عیسویان پیش از عیسی مسیح به آیین مهرپرستی گرویدند و پس از گسترش دین مسیح در اروپا، روز زایش مسیح قرار داده شد. چون عیسویان نمیخواستند این روز را جشن بگیرند به نام زاده شدن عیسی جشن گرفتند.»
در ایران که از دوره هخامنشی دین مزداپرستی یا زرتشتی در غرب کشور همچون شرق چیرگی یافت، میترا از مقام بزرگترین خدای آریایی تنزل کرده و یکی از آفریدگان اهورا مزدا دانسته شد. با اینحال از دوره اردشیر دوم هخامنشی، میترا در کنار آناهیتا به عنوان ایزدی بزرگ ستایش میشد. زرتشتیان در جشنهای برابری روز و ماه ایزد مربوطه را ستایش میکردند و یشت ویژه آن ایزد در اوستا را میخواندند. که در این میان مهریشت که در ستایش میترا است، کهنترین، استوارترین و مهمترین یشت اوستا است.
آیینهای مهرگانآنگونه که از مجموع منابع موجود، همچون نگارهها و متون باستانی و نوشتههای مورخان و دانشمندان قدیم ایرانی و غیر ایرانی (مانند فردوسی، بیرونی، ثعالبی، جهانگیری، اسدیِ توسی، هرودوت، کتسیاس، فیثاغورث، . . .) و نیز آثار شاعران و ادیبان (مانند جاحظ، رودکی، فرخی، منوچهری، سعد سلمان، . . .) دریافته میشود، مردمان در این روز تا حد امکان با جامههای ارغوانی (یا دستکم با آرایههای ارغوانی) بر گرد هم میآمدهاند؛ در حالی که هر یک، چند «نبشته شادباش» یا به قول امروزی، کارت تبریک برای هدیه به همراه داشتهاند. این شادباشها را معمولاً با بویی خوش همراه میساخته و در لفافهای زیبا میپیچیدهاند.
در میان خوان یا سفره مهرگانی که از پارچهای ارغوانی رنگ تشکیل شده بود، گل «همیشه شکفته» مینهادند و پیرامون آنرا با گلهای دیگر آذین میکردند. امروزه نمیدانیم که آیا گل همیشه شکفته، نام گلی بخصوص بودهاست یا نام عمومیِ گلهایی که برای مدت طولانی و گاه تا چندین ماه شکوفا میمانند.
در پیرامون این گلها، چند شاخه درخت گز، هوم یا مورد نیز مینهادند و گونههایی از میوههای پاییزی که ترجیحاً به رنگ سرخ باشد به این سفره اضافه میشد. میوههایی مانند: سنجد، انگور، انار، سیب، به، ترنج (بالنگ)، انجیر، بادام، پسته، فندق، گردو، کُـنار، زالزالک، ازگیل، خرما، خرمالو و چندی از بودادهها همچون تخمه و نخودچی.
دیگر خوراکیهای خوان مهرگانی عبارت بود از آشامیدنی و نانی مخصوص. نوشیدنی از عصاره گیاه «هَـئومَـه/ هوم» که با آب یا شیر رقیق شده بود، فراهم میشد و همه باشندگان جشن، به نشانه پیمان از آن مینوشیدند. نانِ مخصوص مهرگان از آمیختن آرد هفت نوع غله گوناگون تهیه میگردید. غلهها و حبوباتی مانند گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن. دیگر لازمههای سفره مهرگان عبارت بود از: جام آتش یا نوکچه (شمع)، شکر، شیرینی، خوردنیهای محلی و بویهای خوش مانند گلاب.
آنان پس از خوردن نان و نوشیدنی، به موسیقی و پایکوبیهای گروهی میپرداختهاند. سرودهایی از مهریشت را با آواز میخوانده و اَرْغُـشت میرفتهاند (میرقصیدهاند). شعلههای آتشدانی برافروخته پذیرای خوشبوییها (مانند اسپند و زعفران و عنبر) میشد و نیز گیاهانی چون هوم که موجب خروشان شدن آتش میشوند.
از آنجا که نشانههای بسیاری، همچون تندیسها، کتیبهها و سنگنگارهها (از جمله نگارههای میترا در نمرود داغ و کوماژن)، از رواج آیین مهر در آسیای کوچک (آناتولی) حکایت میکند؛ بعید نیست که «سماع»های عارفانه پیروان طریقه «مولویه» در شهر قونیه امروزی، ادامه دیگرگون شده همان ارغشتهای میترایی باشد.
در پایان مراسم، شعلههای فروزان آتش، نظارهگر دستانی بود که بطور دستهجمعی و برای تجدید پایبندی خود بر پیمانهای گذشته، در هم فشرده میشدند.
موسیقی مهرگانخلف تبریزی در برهان قاطع برای یکی از مقامها و لحنهای موسیقی سنتی ایران نام «موسیقی مهرگانی» را آوردهاست، که گمان میرود در دوران گذشته در جشن مهرگان موسیقی ویژهای نواخته میشده که اکنون از آن آگاهی نداریم. همچنین در میان دوازده مقام نامبرده شده در کتاب «موسیقی کبیر» ابونصر فارابی، مقام یازدهم با نام مهرگان ثبت شدهاست و نیز نظامی گنجوی در منظومهٔ خسرو و شیرین نام بیست و یکمین لحن از سی لحن نامبردار شده را «مهرگانی» نوشتهاست.
مهرگان در زمان حاضربهرام فره وشی از برگزاری مهرگان به عنوان جشنی خانوادگی، در بین زرتشتیان یزد و کرمان و نیز " از آیین قربانی کردن گوسفند، در برخی از روستاهای زردشتی نشین یزد، برای ایزد مهر " خبر میدهد. تا سی سال پیش، زردشتیان کرمان، در این روز، به یاد مردگان، مرغی را کشته و شکمش را با حبوبات و آلو انباشته و به عنوان خوراک ویژه، یادمان مردگان میپختند.
جشن آغاز سال تحصیلی دانشگاه تهران، که در نیمهٔ اول مهرماه است، در برخی از سالها در دهم یا شانزدهم مهر (مهرگان) برگزار میشد.
زمان برگزاری آیین قالی شویان در مشهد اردهال را جلال آل احمد، با مهرگان هم پیوند میداند. صدرالدین عینی در یادداشتها، از جشنی در تاجیکستان و سمرقند یاد میکند که هر سال در ماه میزان برگزار میشد. جشنی که میتواند، با همهً دگرگونیها، بازمانده جشن مهرگان باشد.
برخی انجمنها و نهادهای مردمی و غیردولتی نیز تلاش میکنند این جشن بزرگ را زنده گردانند.
کوشک ورجاوندقطعه زمین گستردهای در ۱۶ کیلومتری جاده مخصوص کرج است که به اقلیت دینی زرتشتیان اختصاص دارد.
محوطه باز این مجموعه که نزدیک به ۱۰ هزار متر مربع وسعت دارد، برای برگزاری آیینهای دینی و جشنهای ایرانی همچون جشن سده جشن مهرگان، جشن تیرگان، سیزده بدر، و دیگر گردهماییها مورد بهرهبرداری قرار میگیرد.
مهرگان در اشعارفردوسی در شاهنامه به پیدایش این جشن در دوران پادشاهی فریدون اشاره کردهاست:
فریدون چو شد بر جهان کامکار ندانست جز خویشتن شهریار
به رســم کیان تاج و تخت مهی بیاراست با کاخ شاهنشهی
به روز خجسته ســر مهر ماه به سر بر نهاد آن کیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشـت از بدی گرفتند هر کــس ره بـخردی
دل از داوری هـا بپرداخـتـنـد به آیین، یکی، جشن نو ساختند
نـشـسـتـنـد فرزانگان، شادکام گـرفتند هـر یک ز یاقوت، جام
می روشن و چهره ی شاه نـَو جهان نو ز داد از سر ِماه نـَو
بـفـرمـود تا آتش افـروخـتـنـد همه عنبر و زعفران سوختند
پـرسـتـیـدن مهرگان دیـن اوسـت تن آسانی و خوردن آیین اوست
کنون یادگارست از و ماه مهر به کوش و به رنج ایچ منمای چهر
عنصری سراید:
بمهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال نیک روز و نیک جشن و نیک وقت و نیک فال
مسعود سعد سلمان گوید:
بروز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان مهر بفزا ای نگار ماه چهر مهربان
بمهربانی کن به جشن مهرگان و روز مهر مهربانی کن به روز مهر و جشن مهرگان
بجام را چون لاله گردان از نبید باده رنگ وندر آن منگر که لاله نیست اندر بوستان
بکاین جهان را ناگهان از خرمی امروز کرد بوستان نو شکفته عدل سلطان جهان
منوچهری دامغانی سراید:
بشاد باشید که جشن مهرگان آمد بانگ و آوای ِدَرای ِکاروان آمد
بکاروان مهرگان از خَزران آمد یا ز اقصای بلاد چینستان آمد
بنا از این آمد، بالله نه از آن آمد که ز فردوس برین وز آسمان آمد
بمهرگان آمد، هان در بگشاییدش اندر آرید و تواضع بنماییدش
باز غبار راه ایدر بزداییدش بنشانید و به لب خرد نجاییدش
بخوب دارید و فرمان بستاییدش هرزمان خدمت لختی بفزاییدش
اسدی توسی در گرشاسب نامه از چرایی پیدایش مهرگان گزارش میدهد:
فــریـدون فــرخ بـه گـرز نـبـرد ز ضـحـاک تـازی بـرآورد گرد
چو در برج شاهین شد از خوشه مهر نشست او به شاهی سر ماه مهر
رودکی درباره ی مهرگان چنین سرودهاست:
ملکا جشن مهرگان آمــــد جشن شاهان و خسروان آمــد
جز به جای ملهم و خرگاه بـــدل بــاغ و بـــوسـتـان آمـــد
مورد برجای سوسن آمـــد بــاز مــی بر جــای ارغــوان آمــــد
تو جوانـمرد و دولت تو جـوان مــی بر بخت تــو جـوان آمــد
ادامه
جشن آبانگاننزد ایرانیان باستان پس از آتش دومین عنصر مقدس آب بود که دربارهٔ احترام به آن و ضرورت پاکیزه نگاه داشتن این عنصر زندگی بخش تأکیدهای فراوان شدهاست. بر اساس همین اهمیت هشتمین ماه سال و
دهمین روز ماه به پاس احترام به این عنصر و ایزد موکل بر آن نام گذاری شدهاست.
آبانگان یکی از جشنهای ایرانی است که در ستایش و نیایش ایزدبانو آناهید که ایزد آبهای روان بوده است، برگزار میشده است. زمان برگزاری این جشن در آبان روز از آبان برابر با
روز دهم آبان بوده است. برخی کسان زمان این جشن را در
چهارم آبان میدانند که به نظر استادان ایرانشناس نادرست است.
آبان (نام ِ دیگر ِ ارِدْوی سورَ اَنَهیتَه/اَناهیتا) ایزدْبانوی ِ آبهای روی زمین و نگاهبان ِ پاکی و بی آلایشی در جهان ِهستی است. اناهیتا در اسطورههای ایرانی، یکی از تابناکترین چهرهها و یکی از کارآمدترین نقشْ وَرزان است و در اوستا، سرود بلند و زیبایی به نام آبانْ یَشت با خیالْ نقشهایی دل پذیر، ویژهٔ نیایش و ستایش اوست:
«
... اوست بَرومندی که در همه جا بلندْ آوازهاست. اوست که در بسیار فَرّه مَندی، همچند ِ همهٔ ِ آبهای روی زمین است. اوست زورمندی که از کوه ِ هُکَر به دریای ِ فراخْ کرت ریزد. من -- اهوره مَزدا -- او را به نیروی خویش، هستی بخشیدم تا خانه و روستا و شهر و کشور را بپرورم و پشتیبان و پناه بخش و نگاهبان باشم ...»
در اسطورههای ایرانی گفته میشود که در این روز زَو پادشاه ایران بر افراسیاب پیروزی یافته و او را از سرزمین خویش راند و نیز در این روز پس از پنج یا هفت سال خشکی باران آمدهاست.
در جشن آبانگان که ظاهراً به صورت همگانی و با حضور در کنار آب ها و پرداختن به جشن و شادی و خوردن و نوشیدن و نیز خواندن نیایشهای مربوط به ایزدان آب ها برگزار میشدهاست. در ایران امروز این جشن در روز چهارم آبان تقویم کنونی واقع است اما اثری از برگزاری آن در ایران دیده نمیشود ولی پارسیان هند هنوز با پوشیدن لباس سفید و حضور در کنار آبهای طبیعت این روز را گرامی میدارند.
جشن آذرگانزمان برگزاری جشن آذرگاندر
نُهمین روز از آذرماه که نام روز و ماه یکی میشود یعنی روز آذر در ماه آذر، جشن «آذرگان» برگزار می شود.
انگیزه برگزاری جشن آذرگانفرخندگی هم نامی روز و ماه به نام ایزد آذر و بزرگداشت جایگاه آن دراندیشه ایرانیان.
جایگاه آذر در فرهنگ ایرانآذر در اوستا «آتَر/ آتَرش» و در پهلوی «آتُر / آتَخش» و در فارسی امروز «آذر / آتش» است. آذر، ایزد نگاهبان آتش و فروزه اهورامزداست برای همین گاه او را در شمار امشاسپندان آورده اند. در فرهنگ ایران، آتش یکی از پدیدههای طبیعی ستودنی است چون گرمای زندگی را در کالبد دیگر پدیدههای هستی جاری می سازد و با نور خود که نشانی از آذر اهورایی است جان و دل یاران اهورامزدا را روشنایی می بخشد پس «سوی پرستش» اهورا مزداست و آتش پرستاران در آتشکده از آن پرستاری می کنند. جشن آذرگان از جشنهای ویژه آتش در فرهنگ ایران است که در ستایش آذر اهورایی برگزار می شود.
ایزد آذر در متنهای کهندر بسیاری از متون کهن از آذر اهورایی یاد شده و جایگاه او ستوده شده است. برای نمونه در «یسنا، هات 62» از آذر اهورایی با صفاتی چون «برازنده ستایش و نیایش»، «گشایش بخش» و «پناه بخش» یاد شده است و از او شادکامی، زندگی دراز، آسایش همگانی، کامروایی و روشنایی خواستار شده اند. همچنین در «آتش نیایش» در ستایش آذر اهورایی آمده است: «درود بر تو ای آتش! ای برترین آفریده سزاوار ستایش اهورا مزدا ... به تو ای آتش! ای پرتو اهورامزدا ! خشنودی و ستایش آفریدگار و آفریدگانش برساد ! افروخته باش در این خانه ! پیوسته افروخته باش در این خانه! فروزان باش در این خانه ! تا دیر زمان افزاینده باش در این خانه! به من ارزانی ده ای آتش! ای پرتو اهورامزدا ! آسایش آسان! پناه آسان ! آسایش فراوان! فرزانگی، افزونی، شیوایی زبان و هوشیاری روان و پس از آن خرد بزرگ و نیک و بی زیان و پس از آن دلیری مردانه، استواری، هوشیاری و بیداری، فرزندان برومند و کاردان، کشورداری و انجمن آرا، بالنده، نیک کردار، آزادی بخش و جوانمرد، که خانه مرا و ده مرا و شهر مرا و کشور مرا آباد سازند و انجمن برادری کشورها و همبستگی جهانی را فروغ بخشند...»
آیینهای جشن آذرگاندر «فرهنگ جهانگیری»، «برهان قاطع»، «مروج الذهب مسعودی» و «المدخل فی صناعة احکام النجوم» از «کیا کوشیار ابن لبان شهری جیلی» این جشن را با نام «آذرخش» نوشته اند. ابوریحان بیرونی در «آثارالباقیه» دربارهٔ جشن آذرگان نوشته است: « روز نهم آذر، عیدی است که به مناسبت توافق دو نام " آذرجشن" می گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند است و این روز جشن آتش است و به نام فرشته ای که به همه آتشها موکل است نامیده شده. زرتشت امر کرده در این روز آتشکدهها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند ».
نیاکانمان آذرگان را روزی خجسته می دانستند و در خانهها و بامها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و خواندن نیایشها و گستردن سفره آیینی با خوراکیهای گوناگون در آتشکدهها که آذین بندی شده بودند، جشن می گرفتند. به هنگام جشن، بر آتش چوبهای خوش سوز و خوش بو می نهادند و آنگاه به مناسبت آغاز سرما، از آتش فروزان در آتشگاه، هر کس اخگری به خانه برده و آن آتش تا پایان زمستان در خانهها فروزان بود و نمی گذاشتند خاموش شود و آن را نیک فرجام و فرخنده می دانستند. یکی از نیایش هایی که در آذر روز هرماه و از جمله در آذر روز از آذرماه خوانده میشود « آتش نیایش » نام دارد که پنجمین نیایش از پنج نیایش « خرده اوستا » است. مسعود سعد سلمان، شاعر پارسی گوی، در قطعه هایی که برای نام ماههای ایرانی سروده، دربارهٔ « آذر ماه » می گوید:
ای ماه، رسید ماه آذر / برخیز و بده می چو آذر
آذر بفروز و خانه خوش کن / ز آذر صنما به ماه آذر
او همچنین دربارهٔ «روز آذر» گفته است:
ای خرامنده سرو تابان ماه / روز آذر می چو آذر خواه
شادمان کن مرا به می که جهان / شادمان شد به فر دولت شاه
گل ویژه جشن آذرگاندر کتاب پهلوی «بندهش» آنجا که «دربارهٔ چگونگی گیاهان» سخن به میان می آید، از میان گلها «آذریون» گل ویژه آذر معرفی شده و آمده است: «... این را نیز گوید که هر گلی از آن امشاسپندی است؛ و باشد که گوید:... آذریون آذر را ...».
در متون فارسی گل آذریون را با نامهای دیگری همچون «آذرگون»، «گل آتشی» یا «گل آتشین» نیز نامیده اند چنان که امیر معزی، صائب و واعظ قزوینی در اشعار خود آن را گلی با رنگ سرخ آتشین تصویر کرده اند و گفته اند که گرچه سرخ است اما گل سرخ نیست و خوش بو هم نیست.
(http://meta4u.com/forum/index.php?action=dlattach;topic=8329.0;attach=7703;image)
اما در برخی دیگر از منابع آن را گلی زرد دانسته اند. پس چنان که پیداست در زمانهای گوناگون نام «آذرگون» را بر گلهای مشابه نهاده اند. در همین مورد در لغت نامه دهخدا زیر واژههای آذریون و آذرگون آمده است: « گلی باشد زرد که در میان زغب و پرزی با ریشههای سیاه دارد و خوش بوی نیست و ایرانیان دیدار آن را نیک دارند و در خانه بپراکنند (از قاموس).
چنان که در آذرگون گفته شد آذریون معرب آذرگون است و اقوال فرهنگ نویسان مانند شعرا در معنی آن نهایت مختلف و مضطرب است، و آن را خیری و نوعی بابونه و سطردیقون و اقحوان و زبیده و کخله و گاوچشم و همیشه بهار و نوعی از شقایق و گل آفتاب پرست و امثال آن گفته اند.
صاحب تحفه گوید: نباتی است میان شجر و گیاه بقدر ذرعی برگش بی زواید و نرم بقدر برگ جرجیر و با اندک زغبیت و گلهای او بزرگ و پهن و مدور و زرد و رخشنده و در وسط او برگهای ریزه ٔسیاه مایل به سرخی و به غایت خوش منظر و همیشه رو به آفتاب دارد و به حرکت او دور می کند... و تشویش اقوال مؤلف اختیارات بر ارباب بصر پوشیده نخواهد بود - انتهی .
از این تعریف روشن میشود که آذریون همان گل است که اکنون آفتاب گردان نامند: و آذریون از حسد رخسار آتش رنگ او رخ بزرآب فروشست و به سان غمگینان از اوراق گلناری چهره زعفرانی بنمود. (تاج المآثر ...) از امثله فوق و نیز از مندرجات فرهنگها و لغتهای طبی چنین مستفاد میشود که آذرگون را قدما به درستی نمی شناخته اند و یا این کلمه در امکنه و ازمنه مختلف معانی مختلف می داده است . از معانیی که برای این کلمه آورده اند همیشه بهار، خجسته، قسمی از شقایق که اطرافش خیلی سرخ و وسطش نقطه سیاه دارد، لاله، شقر، لاله ٔ دختری، آردم، گل آفتاب پرست، گاوچشم، خیری، کحله و زبیده است و گفته اند نوعی از گل است که بعضی به سرخی زند و برخی به زردی ... ». و اما لامعی گرگانی (از شاعران دوران ملکشاه سلجوقی) نیز در ابیاتی آذرگون را با گلبرگ هایی زرد با میانه سیاه تصویر کرده است:
دو چشم خویش برافکن به چشم آذرگون / در این زمان و بر آماق او گمار آماق
به چشم بر مژهٔ زرد اگر نکو نبود / نکو بود سیه اندر میان چشم احداق
به این ترتیب اگرچه در برخی از فرهنگهای گیاهشناسی گاه « آذرگون » را به عنوانی صفتی برای گل هایی همچون شقایق، لاله، سیکلامن و همیشه بهار که به سرخی می گرایند، نیز به کار برده اند اما از آنچه در متون کهن فارسی دربارهٔ گل آذرگون یا آذریون برجای مانده چنین می توان نتیجه گرفت که این گلی است گرد و بزرگ با گلبرگهای زرد که گاهی نیز به سرخی می زند و با توجه به شواهد موجود به نظر این نگارنده آذرگون یا آذریون مورد اشاره در متون کهن ایرانی گونه ای از آفتابگردان یا همان «Sunflower» با نام علمی (Helianthus annuus) است که در اندازههای گوناگون و با رنگهای زرد یا سرخ یا ترکیبی از زرد و سرخ در طبیعت وجود دارد.
خرم روز
خرم روز روز اول از ماه دی است و به مناسبت برخورد نام روز با نام ماه که نام خداوند نیز بود در ایران باستان جشن گرفته میشد. روزی بزرگ بود مشحون از آداب و مراسم دینی و غیر دینی. زرتشتیان به ویژه پارسیان این روز را بسیار محترم شمرده و آنرا دی دادار جشن مینامند. ابوریحان بیرونی می گوید دی ماه را خُورماه نیز میگویند و روز اول ماه را خرهروز یا خورهروز نامند.
دی صفت میباشد از مصدر «دا» به معنی دادن و ساخت و آفریدن و به معنای دادار و آفریدگار است و در نامههای اوستایی اغلب به جای واژه اهورامزدا به کار رفته است. اگر با نام سی روز ماه توجه کنید، مشاهده مینمایید که روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم هر ماه به نام دی (روز) نامگذاری شده که برای تمیز آنها از یکدیگر، هر یک به نام روز بعدش خوانده شدهاست و اورمزد که آن هم نام خداوند میباشد. بدین گونه اورمزد، دی به آذر، دی به مهر و دی به دین بنابراین در ماه دی چهار روز به نام خدا نامیده شدهاست. کسانی چون نیبرگ و کریستن سن بر آنند که این تقسیم و نامگذاری دلالت بر آن دارد که در گاهشماری و تقویم اوستایی نیز هفته وجود داشتهاست یا به هر حال ماه را به چهار بخش تقسیم میکردهاند در مواضعی که نام خداوند یا صفت وی تکرار میشده اما به این نظر ایرادات و انتقادهای بسیاری شده و مورد قبول نگرفتهاست.
آخرین شب آذر ماه بلندترین شب سال و آخرین روز آذر در سال درست شمسی و کوتاهترین روز سال است. پیروان آیین مهر روز اول دی را روز تولد خورشید میدانستند چون از این روز به تدریج خورشید بیشتر در آسمان میپاید و شبها کوتاهتر و روزها بلندتر میشود. ایرانیان سال را در دورهای از ادوار تاریخی خود از آغاز زمستان و ماه دی یا روز خورشید و ماه خداوند آغاز میکردند و در واقع نوروزشان بود.