بیابان

نویسنده Zohreh Gholami, بعد از ظهر 15:48:35 - 06/29/11

« مبانی فتوژئولوژی و تفسیر عکس هوایی | کره زمین *Earth* »

0 اعضا و 2 کاربران مهمان درحال دیدن موضوع.

Zohreh Gholami

بیابان

- بيابان چيست؟
تعاريف متعددی توسط دانشمندان برای بيابان ارايه میشود که عمدتاً می­توان بر دشواری رويش گياهی به عنوان ويژگی مشترک تمامی بيابانهای واقعی زمين تأکيد کرد؛ به سخنی ديگر، بيابان پهنهای است که «حيات گياهی» با بدترين شرايط برای بقای خويش مواجه است و کمترين توان توليد را در مقايسه با ساير رويشگاه ها دارد. 


2- دليل وجودی بيابان
شرايط حاکم بر عرضهای جغرافيايي 30 و 60 درجة شمالی و جنوبی عموماً مانع از تشکيل ابرهای بارانزا شده و از اين رو، مناطق واقع در عرض های مذکور کمباران و خشک هستند و بيابانهای اقليمی جهان در حوالی اين عرض های جغرافيايی پراکنده اند. افزون بر آن، تشکيل نوع ديگری از بيابان ها که به آن ها بيابان های خاکی گفته می شود، ناشی از شرايط ويژه شکل ناهمواري های زمين و مواد تشکيل دهنده آن است.
شايان ذکر آن که بيابان های ايران متأثر از هر دو حالت فوق هستند. به نحوی که برپاية شواهد بدست آمده، آب و هواي ايرانزمين، بين 180 تا 200 ميليون سال پيش، يعني زماني كه در عرضهاي شمالي كمتر از 10 درجه قرار داشت، گرم و مرطوب بوده است، ليكن به موازات حركتهاي قاره‌اي، بيشترِ قلمرو جغرافيايي ايران در عرضهاي 25 تا 35 درجه (كمربند بياباني جهان) استقرار يافت كه اين رخداد به همراه پاره‌اي ديگر از عوامل محيطي، زمينهسازِ حاکميتِ شرايط بياباني بر اغلب نواحی ايران در متجاوز از يک تا دو ميليون سالِ پيش (دوران نئوژن و كواترنر) شد.


3- وسعت بيابان های جهان و ايران
چنان چه وسعت بيابان های واقعی جهان را معادل زيستاقليمهای فراخشک (hyper arid) در تعريف UNEP(1997) درنظر بگيريم، يعنی مناطقی که متوسط تبخير و تعرق سالانة آنها دست کم 20 برابرِ ميانگين بارندگی سالانة آنها است، آنگاه مساحت بيابانهای واقعی يا خيلی خشک جهان بالغ بر 1/978 ميليون هکتار يا 5/7 درصدِ خشکيهای کرة زمين خواهد بود. موقعيت استقرارِ اين بيابان­ها نيز به طور عمده در کمربندِ 25 تا 35 درجة عرض شمالی و جنوبی بوده که از مهمترينِ آنها میتوان به صحرای بزرگ آفريقا، صحرای عربستان، کوير لوت و دشت کوير در ايران و بيابانهای ديگری در هند (منطقة راجستان) و آمريکای جنوبی (بيابانهای پرو و شيلی) اشاره کرد. وسعت بيابانهای واقعی يا مناطق فراخشک ايران نيز برپاية مطالعة خليلی (1371) در طرح جامع آب کشور به 4/57 ميليون هکتار يا 5/35 درصدِ مساحت کشور بالغ میشود (جداول شمارة 1 و 2).




جدول 1- توزيع مساحت سرزمين هاي خشك در ايران، آسيا و جهان
  جمع      نیمه مرطوب خشک         نیمه خشک      خشک        فراخشک (بیابان واقعی)
3/6147    7/1294            3/2035    2/1569           1/987            جهان
1/1949     7/352             4/693      7/625            3/277            آسيا
2/145         0/8               5/32       3/47              4/57            ايران


جدول 2- توزيع درصد سرزمينهاي خشك در ايران، آسيا و جهان
  جمع         
نيمه‌مرطوب خشك     نيمه‌خشك     خشك     فراخشك (بيابان واقعي)   
2/47          9/9             7/17    1/12         5/7                جهان
8/45          3/8             3/16    7/14         5/6                 آسيا
7/89          9/4             1/20    2/29        5/35                ايران

برگرفته از: (UNEP، 1997 و خليلي، 1371)



4- وضعيت منابع آب کشور
متوسط حجم آبي كه به صورت ريزشهاي آسماني، همه ساله بر خشكيهاي زمين مي‌بارد به 110 هزار ميليارد‌متر مكعب (م م م) مي‌رسد؛ 8/63 درصد از اين مقدار، يعني حدود 70 هزار ميليارد متر مكعب، به صورت تبخير و تعرق مجدداً به نيوار باز مي‌گردد و مابقي، همان ذخاير قابل استحصال يا تجديدشوندة آب شيرينِ جهان را تشكيل مي‌دهند. قارة آسيا در اين ميان، هرچند كه تنها 7/32 درصد از مساحت خشكيهاي زمين را به خود اختصاص داده، ليكن بيش از 4/37 درصد از ذخاير آب شيرين قابل استحصال جهان را به ميزان 3/14961(م م م) در اختيار دارد و بدين‌ترتيب، از وضعيتي مطلوب‌تر از متوسط جهاني برخوردار است.
از مقايسه استعداد آبي ايران با آسيا و جهان، آشكارا پاره‌اي از تنگناهاي طبيعي كشور نمايان مي‌شوند. نخست آنكه سرزمين پهناوري كه بيش از 2/1 درصد از سطح خشكيهاي كرة زمين، موسوم به اوست (همان طور كه از جدول شمارة 3 بر‌مي‌آيد)، هيچ گاه سهمي بيشتر از 37/0 درصد از كل ريزشهاي آسماني خشكيهاي جهان نداشته است. يعني ميزان قطره‌هاي آبي كه در اين كشور فرود مي‌آيد، حتي به يك‌سوم استحقاق طبيعي آن به نسبت وسعت سرزمين هم نمي‌رسد.
دومين محدوديت به ميزان تبخير و تعرق واقعي مربوط مي‌شود كه از رقم نظير آن در مقياس جهاني، 5/6 درصد بيشتر است. درنتيجه، سبب تشديدِ نابرابري موصوف شده و تفاوت از ميانگين جهاني را، از يك‌سوم به كمتر از يك‌چهارم تقليل داده است. به بياني ساده‌تر، نه‌تنها هر متر مربع از خاك كشور، نزولات كمتري را دريافت مي‌كند، بلكه از همين مقدار ناچيز نيز، ميزان بيشتري تبخير رخ مي‌دهد. چنين است كه ملاحظه مي‌شود، آب قابل استحصالِ هر هكتار از وسعت 162 ميليون هكتاري خشكيهاي كشور با حدود 735 متر مكعب، به يك‌چهارم سهمِ آبي كه به طور متوسط از هر هكتار زمين در جهان (معادل3060 متر مكعب)، قابل بهره‌برداري است، هم نمي‌رسد.




جدول  3- مقايسة استعداد آبي ايران با ميانگينهاي جهاني آن
                    مساحت (ميليون هكتار)   ارتفاع نزولات (ميليمتر)   حجم نزولات (م‌ م ‌م)   حجم تبخير و تعرق (م م م)   درصد تبخير و تعرق از كل نزولات   حجم آب قابل استحصال   درصد آب قابل استحصال از كل نزولات
خشكيهاي زمين   6/13012           831          110000          70180                 8/63               39820                2/36
ايران                   0/162             243              400              281                3/70                  119                  7/29

برگرفته از:  Postel(1997) و بولتن های وضعيت منابع آب کشور (تماب)



افزون بر دو تنگناي ياد شده، پراكنش زماني و مكاني منابع آبي نيز از جملة موانع جدي مديريت و برنامه‌ريزي پايدار در كشور به شمار مي‌روند. به عنوان مثال، استان كرمان با 7/11 درصد از مساحت كشور، فقط 5/4 درصد از ذخاير آب قابل استحصال را به خود اختصاص داده است، درحالي كه خوزستان با 6/3 درصد از مساحت كشور، نزديك به 30 درصد از كل آب قابل استحصال را در اختيار دارد. در افقي گسترده‌تر، آمارها نشان مي‌دهد كه 30 درصد از مساحت كشور، شامل نواحي شمال، غرب و جنوب غربي، حدود 69 درصد از منابع آبي قابل استحصال را به خود اختصاص داده‌اند، آن هم در شرایطی که فقط از 56 درصد از حجم ریزشهای آسماني كشور برخوردارند. از بعد زماني نيز تغييرات حجم منابع آبهاي سطحي و زيرزميني كشور در طول سالهاي مختلف، چشمگير بوده است. مثلاً در يك بررسي 16 ساله (81-1365)، حجم سالانة منابع آبهاي سطحي كشور از 9/42 (م م م) در سال آبي 79-1378 تا 6/164 (م م م) در سال آبي 72-1371 متغير بوده است. اين ميزان تغيير  – حدود 122 (م م م)  – نشان از تغيير‌پذيري شديد حجم منابع آب سطحي از سالي به سال ديگر داشته و درنتيجه، بيانگر دشواري برنامه‌ريزي در چنين شرايطي است.
در اين ميان، وضعيت حوضه‌هاي آبخيز هامون و سرخس نسبت به چهار حوضة آبخيز ديگرِ كشور، غير قابل پيش‌بيني‌تر بوده، به طوري كه ضريب تغييرات آن به 1/53 درصد مي‌رسد. از اين نظر، حوضة مركزي با 74/33 درصد، كمترين تفاوت را با كل كشور (88/33 درصد) از خود نشان مي‌دهد. 
يك نكتة درخور توجه در اين ميان آن است كه با وجود چنين تنگناهاي آشكاري در بهره‌مندي از پاره‌اي از مواهب طبيعي، ايران از امتيازات طبيعي و مزيت‌هاي نسبي ناهمتايي نيز برخوردار است، كه دست‌كم در كوتاه مدت توانسته پاره‌اي از محدوديتهاي اقليمي را خنثي ساخته و آبي درخور براي كشاورزي به ارمغان آورد. ارتفاع زياد فلات كوهستاني كشور، به همراه پاره‌اي از ويژگيهاي كم‌نظيرِ پيكر‌شناختي و زمين‌شناسي، در شمارِ آن امتيازها قرار دارد؛ مزيتي كه در صورت بكارگيري خردمندانة آن، مي‌تواند به صورتي مانا با بيشترين ارزش افزوده  در خدمت ارتقاء كيفيت زندگي و مهار جريانهاي پس‌رونده قرار گرفته و توسعه‌اي پايدار به ارمغان آورد؛ موضوعي كه در ادامه بيشتر به آن خواهيم پرداخت.


Share via facebook Share via linkedin Share via telegram Share via twitter Share via whatsapp