مهدی اخوان ثالث

نویسنده Zohreh Gholami, بعد از ظهر 14:02:46 - 06/18/11

« شعر های عاشقانه (اي آنكه مي پرسي عشق چيست) | سهراب سپهری »

0 اعضا و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

Zohreh Gholami

غزل 2

تا کند سرشار شهدی خوش هزاران بیشه ی کندوی یادش را
می مکید از هر گلی نوشی
بی خیال از آشیان سبز ، یا گلخانه ی رنگین
کان ره آورد بهاران است ،
وین پاییز را آیین
می پرید از باغ آغوشی به آغوشی
آه ، بینم پر طلا زنبور مست کوچکم اینک
پیش این گلبوته ی زیبای داوودی
کندویش را در فراموشی تکانده ست ، آه می بینم
یاد دیگر نیست با او ، شوق دیگر نیستش در دل
پیش این گلبوته ی ساحل
برگکی مغرور
و باد آورده را ماند
مات مانده در درون بیشه ی انبوه
بیشه ی انبوه خاموشی
پرسد از خود کاین چه حیرت بارافسونی ست ؟
و چه جادویی فراموشی ؟
پرسد از خود آنکه هر جا می مکید از هر گلی نوشی

Zohreh Gholami

غزل 3

ای تکیه گاه و پناه
زیباترین لحظه های
پرعصمت و پر شکوه
تنهایی و خلوت من
ای شط شیرین پرشوکت من
ای با تو من گشته بسیار
درکوچه های بزرگ نجابت
ظاهر نه بن بست عابر فریبنده ی استجابت
در کوچه های سرور و غم راستینی که مان بود
در کوچه باغ گل ساکت نازهایت
در کوچه باغ گل سرخ شرمم
در کوچه های نوازش
در کوچه های چه شبهای بسیار
تا ساحل سیمگون سحرگاه رفتن
در کوچه های مه آلود بس
گفت و گو ها بی هیچ از لذت خواب گفتن
در کوچه های نجیب غزلها که چشم تو می خواند
گهگاه اگر از سخن باز می ماند
افسون پاک منش پیش می راند
ای شط پر شوکت هر چه زیبایی پاک
ای شط زیبای پر شوکت من
ای رفته تا دوردستان
آنجا بگو تا کدامین ستاره ست
روشنترین همنشین شب غربت تو ؟
ای همنشین قدیم شب غربت من
ای تکیه گاه و پناه
غمگین ترین لحظه های کنون بی نگاهت تهی مانده از نور
در کوچه باغ گل تیره و تلخ اندوه
در کوچه های چه شبها که اکنون همه کور
آنجا بگو تا کدامین ستاره ست
که شب فروز تو خورشید پاره ست ؟

Tags:

Share via facebook Share via linkedin Share via telegram Share via twitter Share via whatsapp