آزادی و حقوق بشر از دیدگاه اسلام

نویسنده Zohreh Gholami, قبل از ظهر 09:52:15 - 12/27/11

« بررسی ساختار و صلاحيت دادگاه‌هاي كيفري در لايحه آيين دادرسي كيفري | قانون جرایم رایانه اي در دنیای مجازی و سایبری »

0 اعضا و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

Zohreh Gholami

آزادی و حقوق بشر از دیدگاه اسلام

9.jpg


مقدمه
حقوق بشر را مي‌توان از نظرهاي گوناگون مورد توجه قرار داد يکي از اين رويکردها، توجه به حقوق بشر از زاويه بررسي مباني ديني آن است، يکي از مهم ترين اين مسأله آزادي است، آزادي کلمه مقدسي است که تمامي ملت‌ها، اقوام و افراد بشر، طبعاً خواستار حقيقت آن بوده‌اند و براي بدست آوردن واقعي آن، همواره تلاش مي‌کرده‌اند.

هم اکنون نيز، يک جنبش همگاني در سراسر جهان، حتي در نقاط دور از تمدن آفريقا و غيره که از لحاظ تمدن و فرهنگ بسيار عقب مانده هستند، عليه استبداد و استعمار شروع شده که اميد است پايان اين شب سيه، سپيد، و تحصيل آزادي واقعي براي بشريت قطعي باشد.

ليکن، هنوز که هنوز است، بشريت، با آنهمه تلاش و فعاليتي که در طول تاريخ زندگي براي بدست آوردن «آزادي» كرده و آنهمه خون‌هايي که در اين راه ريخته شده، نتوانسته است خود را از چنگال اهريمنانه استبداد، نجات دهد و آزادي به معني واقع کلمه را بدست آورد.


آزادي چيست؟
واژه آزادي، از زيباترين واژگاني است که ذهن انسان از روز نخست با آن آشنايي دارد،آزادي، اميدبخش‌ترين مفهوم را شکل مي‌دهد. زندگي با آزادي همراه است، زندگي بدون آزادي، زيبايي و جاذبه و اميدآفريني ندارد، مفهوم آزادي، همان رهايي از بندها، قيدها، اسارت‌ها، محدوديتهاي نارواست با کاربردهاي گوناگون.


گفتار اول: آزادي در تفکر دانشمندان غربي ـ آزادي
به بيان‌هاي مختلفي از سوي متفکران غربي تعريف شده است:
منتسيکو مولف کتاب نفيس «روح القوانين» مي‌نويسد، «هيچ کلمه‌اي به اندازه آزادي، اذهان را متوجه خود نكرده است و به هيچ کلمه‌اي معاني مختلف، مانند کلمه آزادي داده نشده است».

آنگاه معاني فراواني براي اين کلمه نقل مي‌کند و در آخر کار معني زير را قبول مي‌کند:
«آزادي عبارت از اين است که انسان؛ حق داشته باشد؛ هر کاري را که قانون اجازه داده و مي‌دهد، انجام دهد و آنچه که قانون منع کرده است و صلاح اونيست، مجبور به انجام آن نشود.1»

هرلد، لايسکي در کتاب «آزادي در دولت امروز» مي‌نويسد:
«منظور از آزادي، نبودن مانع براي اوضاع و شرايط اجتماعي است که وجود آنها در تمدن امروز لازمه خوشبختي فرد است.»2

مولف کتاب «حقوق اساسي» آزادي را اين گونه تعريف مي‌کند: «آزادي عبارت از اين است که اشخاص، بتوانند، هر کاري را که اصلاح و مقتضي بدانند؛ انجام دهند، مشروط بر اينکه اقدامات آنها صدمه‌اي به حق ديگران؛ وارد نكند و با حقوق جامعه منافات نداشته باشد».3تعريف‌هايي که گفته شد، مربوط به طرز تفکر دانشمندان غرب بوده است.


گفتار دوم: آزادي واقعي
اگر بخواهيم آزادي را به يک طرز صحيح و معقولي که با بي بند و باري نيز مخالف باشد،تفسير کنيم، بايد بگوئيم: «آزادي عبارت از نبودن مانع؛ در سر راه انديشه درست و اعمال شايسته است.»

به عبارت ديگر: «آزادي حالتي است در انسان که به موجب آن شخص مي‌تواند آنطور که اراده کند، رفتار كند و اين در مواردي است که قوانين الزامي(امر و نهي) نداشته باشد.»4


مبحث دوم: اقسام آزادي
آزادي داراي مصاديق فراواني است که مهمترين آنها اقسام ذيل است:
1ـ آزادي فردي يا شخصي
2ـ آزادي سياسي
3ـ آزادي مدني
4ـ آزادي ديني (مذهبي)

ما هرکدام از اقسام آزادي را به طور اختصار توضيح مي‌دهيم.


گفتار اول: آزادي فردي يا شخصي
منظور آزادي فردي يا اختيار نفس اين است که هر فرد به‌طوري که بتواند از هر نقطه جهان به نقطه ديگر مسافرت كند يا نقل مکان کند و از توقيف بدون جهت محفوظ و مصون باشد.5

به عبارت ديگر منظور از آزادي شخصي، اين است که: هر کس حق دارد، همانطوري که خدا او را آزادآفريده و به او اراده و اختيار داده است، سرنوشت زندگيش را شخصاً تعيين کند و تحت نفوذ جائرانه ديگران، قرار نداشته باشد. اين اصل مي‌گويد: هيچ فردي حق ندارد، روي تمايلات و هواهاي نفساني، ديگران را تحت تملک و عبوديت خود درآورد و مالک بر جان و مال و اراده و افکار آنان باشد.


گفتار دوم: آزادي سياسي
از آزادي سياسي دو موضوع زير منظور است:
الف) هر فردي از افراد ملت، حق دارد، هر منصبي از مناصب اداري مملکت را که شايستگي تصدي آن را داراست اشغال كند و در پي‌ريزي تشکيلات سياسي و اجتماعي خود سهيم باشد و هيچ عاملي نمي‌تواند او را از اين حق قانوني و طبيعي محروم کند و اداره مملکت را به عده خاصي اختصاص ميدهد.

ب) هر فردي از افراد مملکت، حق دارد نظرات اصلاحي و انتقادي خود را به طور آزاد و بدون هيچگونه بيم و هراسي ابراز كند، اين حق شامل آزادي بيان و قلم و تشکيل احزاب و اجتماعات و انجمن‌ها خواهد بود.

محروميت از تصدي مناصب ـ بشريت، در طول زندگي پر از فراز و نشيب خود، کمتر توانسته است از نعمت اين نوع آزادي سياسي، برخوردار شود، بلکه همواره گرفتار نظام‌هايي نادرست بوده است که مشاغل مهم مملکتي را در انحصار گروه خاصي قرار مي‌داند و اکثريت مردم را از تصدي مناصبي که شايستگي آن را داشته‌اند، محروم مي‌کرد.

در يونان نظام حيات ملي مردم را نظام طبقاتي تشکيل مي‌داد، يعني مردم هر شهري به سه طبقه تقسيم مي‌شدند که از لحاظ سياسي و هم از لحاظ حقوقي و قانوني، از همديگر متمايز بودند، طبقه غلامان، طبقه خارجيان و طبقه اتباع.6

کشور رم نيز از لحاظ نظام طبقاتي، دست کمي از کشور همسايه خود «يونان» نداشت و به مقتضاي حکومت اشرافي که در آنجا مرسوم بوده، لياقت و شخصيت ذاتي افراد، مورد نظر نبوده است و چه بسا افراد لايقي در ميان طبقه فقرا و متوسطان پيدا مي‌شدند که از هر حيث، شايستگي مقام سناتوري، قضاوت و فرمانروايي را داشتند اما طبقه نجباء و اعيان به هيچ‌وجه به آنها مجال تصدي چنين مقامي را نمي‌دادند.

و به‌طور کلي، نظام طبقاتي، ملت روم را نيز به چهار دسته «اشراف، شواليه، متوسطان و بردگان» تقسيم کرده بود و به هر کدام از آنها جز در دايره مخصوصي اجازه فعاليت، نمي‌داد.7


طبق معتقدات مذهبي هندوها، آحاد ملت به 5 طبقه زير تقسيم ميشدند:
1ـ بر همنان که از قسمت علياي سر «بر هماي خالق» آفريده شده‌اند.
2ـ کشايرا يا حکام و جنگجويان.
3ـ ويسيا يا کشاورزان و بازرگانان
4ـ سودرا يا صنعت گران، کارگران و سياحان
5ـ پاريا يعني نجس‌ها

طبق معتقدات مذهبي هندوها، هر يک از اين طبقات، در همه امور زندگي فردي و اجتماعي خود، از قبيل زناشويي، حضور در معابد، غذا خوردن، مشاغل و غيره از طبقات ديگر، بکلي ممتاز و جدا هستند و حق ندارند جز با افراد هم طبقه خود آميزش داشته باشند و يا به مشاغل و کارهاي طبقه ديگر، اشتغال ورزند.

حکومت اشرافي ايران باستان، مانند ديگر کشورهاي آسيايي و اروپايي براساس نادرست نظام طبقاتي پايه‌ريزي شده بود و مردم به چند طبقه متمايز از هم تقسيم مي‌شدند:
1ـ روحانيون
2ـ جنگجويان
3ـ دبيران يا کارمندان دولت
4ـ توده ملت يعني کشاورزان، صنعتگران، سوداگران، صاحبان هنرها و حرفه‌هاي گوناگون.
و هيچ کس از آحاد طبقات حق نداشت از دايره امتياز طبقه مخصوص به خود خارج شود و مشاغل ديگران را برعهده بگيرد.8


آزادي سياسي در عصر حاضر
بشريت نه فقط در دوران‌هاي گذشته گرفتار نظام‌هاي غلط طبقاتي و از آزادي‌هاي سياسي محروم بوده است بلکه در قرن بيستم هم، با همه پيشرفت‌هايي که در قسمت‌هاي صنعت و دانش، نصيبش شده، هنوز نتوانسته است به افراد لايق آزادي‌هاي سياسي به معني واقعي اعطا كند.امروزه در کشورهاي بزرگ و به ظاهر آزاد جهان که براساس چند حزبي اداره مي‌شود، در مقام عمل و واقع، اصل مهم آزادي سياسي به معني حق دخالت داشتن تمام افراد ملت، در امور جاري مملکت و انتخاب شدن و راه يافتن به پارلمان، اشتغال به مشاغل و مناصب گوناگون سياسي و اداري کشور به‌طور صحيح وجود ندارد، در حقيقت صاحبان زور و زر دارندگان مقاصد مخصوصند که مشاغل و مناصب را دست به دست، مي‌گردانند!


گفتار سوم: آزادي مدني
به اين معني است که هر فردي در دايره قانون، حق هرگونه فعاليتي را دارد و هيچکس نمي‌تواند احدي را از انجام کارهايي که قانون برايش، جايز شمرده است، باز دارد و در امور ديگران، تصرف عدواني كند، مصاديق اين نوع آزادي عبارتند از:
1ـ آزادي در مسکن
2ـ آزادي در کار و پيشه

آزادي در مسکن
منظور از آزادي در مسکن در دنياي امروز اين است که هر فردي حق دارد در داخل کشور، هر کجا که دلش خواست، سکونت کند و هيچکس بدون اجازه او يا اجازه قانون، حق ندارد وارد منزل او شود.

آزادي در کار
تاريخ گواهي مي‌دهد که: از ديرباز گروهي افراد زحمت کش و کارگر زير نفوذ و قدرت عده كمي از فئودال‌ها و عزيزان بلاجهت، بکار و تلاش اشتغال داشتند ولي ثمره زحمت و فعاليت آنها، جز غذاي اندك، بهره ديگري نداشت، همه منافع کار و زحمت آنها به جيب آن ستمگران زالو صفت مي‌رفته است.

کارگران بينوا هر فرماني که از کارفرمايان صادر مي‌شد، ناگزير به اطاعت و فرمانبرداري بودند و در صورت مخالفت، عذاب و شکنجه‌هاي غير انساني بود که بايد تحمل مي‌کردند!


گفتار چهارم: آزادي در دین
تاريخ بشريت که پيروان بعضي از مذاهب و اديان، به خاطراختلافات ديني، کمتر رنگ صلح وآرامش را ديده و غالبا براي پاره‌اي از اختلافات به جان هم افتاده است و آتش جنگ و جدال آشتي‌ناپذير را روشن کرده‌اند جرايم وحشتناکي که از راه تعصبات مذهبي در ميان برخي از اديان و مذاهب، پديد آمده گاهي آنچنان وحشيانه و غير انساني است که آدمي از شنيدن آن صحنه‌ها شديداً متاثر شده و رنج مي‌برد.

در دوران قرون وسطي، طي 7 قرن يعني 1183ـ1134 كه تاريخ آغاز و پايان رسمي محاکم تفتيش عقايد در اسپانياست، بدترين وضع به چشم مي‌خورد، در اين دوران آن گونه که به تفصيل در کتب تاريخي آمده است، ده‌ها هزار نفر صرفاً به اتهام ارتداد و تخطي از دين رسمي در آتش سوزانده شدند و يا پس از شکنجه‌هاي فجيع به قتل رسيدند و اموالشان مصادره شد.


فصل دوم: آزادي از منظر اسلام
اسلام معتقد است خداي متعال علت ايجادي و جود و شئون وجودي انسان است و انسان و همه نعم و مواهب مادي و معنوي‌اي که در اختيار دارد مملوک اوست و از اين گذشته و درجه بعدي، همه موجوداتي که براي انسان نوعي منشايت اثر دارند و در مراحل نازله علت پيدايش پاره‌اي از شئون وي مي‌شوند، گونه‌اي مالکيت نسبت به برخي از شئون انسان مي‌يابند. همه اين مالکيت سبب ايجاد «حق» مي‌شود. و اين «حقوق» مسئوليت‌هاي عديده‌اي بر عهده آدمي مي‌نهد و بدين سان هر شخصي گذشته از مسئوليت اصلي اساسي که در برابر خداي متعال دارد، در قبال پدر و مادر، معلم و مربي خويش و نيز همه ديگر افراد جامعه که آرامش و آسايش زندگي انسان مرهون تلاش و کوشش آنان است و بدون وجودشان ادامه حيات آدمي اگر نگوئيم محال لااقل دشوار مي‌شود، هم مسئول است.اسلام همانگونه که براي همه موجودات (و از جمله انسان) عبوديت تکويني قائل است انسان را بعد تشريعي خداي متعال مي‌داند و در برابر او مسئول است. از اين ديدگاه، آزادي در مقابل موجودات به کلي غلط است. چنين نيست که بشر در برابر خداي متعال هم آزاد باشد و بتواند هر چه که مي‌خواهد بکند. عبوديت تشريعي بشر يکي از اصول و مباني حقوق اسلامي است. اصل در انسان مسئوليت است نه آزادي.


مبحث اول: انواع آزادي در اسلام
از نظر جهان بينانه اسلام آزادي داراي مصاديق فراواني است که مهمترين آنها اقسام بشرح ذيل است:
1ـ آزادي فردي يا شخصي
2ـ آزادي سياسي
3ـ آزادي مدني
4ـ آزادي ديني (مذهبي)

در اين مجال به بررسي هرکدام از اقسام آنها مي‌پردازيم.


گفتار اول: آزادي فردي از منظر اسلام
اين قسم از آزادي، از منظراسلام، به‌عنوان «يک حق طبيعي» براي افراد بشر شناخته شده است و همه مردم در حفظ اين حق بکوشند و از تضييع آن، جلوگيري به‌عمل آورند.

هدف از رسالت، اين بوده است که مردم را به عدالت وادار و آزادي صحيح و معقول را براي جامعه حفظ كند. «لقدارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الکتاب و الميزان، يقوم الناس با لقسط.»9

ما پيامبران خود را با دلايل آشکار فرستاديم و با آنان، کتاب و ميزان، همراه کرديم تا مردم را به عدالت وادار كنند. موقعي که فرعون ديکتاتور مصر سوابق نعمت خود را به رخ حضرت موسي(ع) مي‌کشيد که تو در ميان ما بزرگ شدي و ما از تو نگهداري و سرپرستي کرديم، حال اين چه نمک‌ناشناسي است؟ موسي(ع) در پاسخ او، مسأله سلب آزادي که فرعون براي مردم فراهم کرده و بني‌اسرائيل را به عبوديت کشيده است اين‌طور تقبيح کرده و مورد نکوهش قرار داد: «و تلک نعمه تمنها علي ان عبدت بني‌اسرائيل»10. اين چه نعمتي است که بر من، منت مي‌گذاري، با آنکه فرزندان بني‌اسرائيل را به بندگي خود، در آورده و از آنان سلب آزادي كرده‌اي؟!

اين بيان، بخوبي مي‌فهماند که سلب کردن آزادي ديگران و برده كردن مردم، گناهي است که هيچ عمل نيک و شايسته‌اي، گرچه تربيت و تکفل پيامبر بزرگي مانند حضرت موسي(ع) باشد، نمي‌تواند جبران زشتي و ناپسندي آن را كند.

اسلام، نه فقط شخص بيدادگر را که مردم را تحت عبوديت خود، درمي‌آورد سزاوار توبيخ مي‌داند، بلکه کساني را که در حفظ اين حق طبيعي خود، نمي‌کوشند و با دست خويش، زنجير بندگي را به گردن خود مي‌اندازند، مستوحب نکوهش و عذاب مي‌داند:

«اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله والمسيح ابن مريم، و ما امروا الا ليعبدوا الها لا اله الا هو سبحانه عما يشرکون»11 «غير از خدا پدران روحاني و پيشوايان مذهبيشان را با مسيح؛ پسر مريم، ارباب و صاحب اختيارشان، قرار دادند و حال آنکه جز پرستيدن خداي يگانه که خدايي غير او نيست، و از آنچه که با او شريک پندارند، منزه است، دستوري نداشتند».

حقيقتي که جاي هيچگونه انکار و ترديد نيست، اين است که: خوشبختي و بدبختي، عزت و ذلت افراد و ملت‌ها بدست خود آنهاست، خداوند در قرآن مي‌فرمايند: ان الله لا يغير ما بقوم، حتي يغيروا مابانفسهم 12

و لذا امام علي(ع) در خطبة «قاصعه» وقتي پيروان خود را دعوت به مبارزه و جهاد و وحدت کلمه مي‌کند از تاريخ گذشتگان يعني فرزندان اسرائيل و اسحق استشهارگرفته مي‌فرمايند:فراعنه آنان را به عبوديت و بردگي گرفتند و به سخت‌ترين عذاب گرفتارشان کردند و کاسه زهرآگين مشقت و بدبختي به تدريج، به آنها نوشاندند و بدين منوال، در ذلت مرگ‌آسا، و زير يوغ استعمار فراعنه بسر مي‌بردند، هيچ حيله‌اي براي نجات و راهي براي دفاع، نداشتند و...

ادامه دارد


پانویس:
1 ـ روح القوانين چاپ چهارم ص 292
2 ـ مجله فردوسي مهرماه 1346
3ـ حقوق اساسي ـ ص 224
4ـ ترمينولوژي حقوق، دکتر جعفري لنگرودي
5 ـ اصل 9ـ10ـ14 متمم قانون اساسي ايران
6 ـ تاريخ ملل شرق و يونان ـ ج2 ص 245
7ـ تاريخ روم ـ ج 1 ـ ص141ـ152
8ـ تاريخ ايران باستان
9 ـ سوره حديد، آيه 25
10ـ سوره شعراء، آيه 21
11ـ سوره توبه، آيه 31
12 ـ سوره رعد، آيه 13



جعبه متن
سيدجعفر حسيني- مشاور حقوقي دانشگاه صنعتي سهند و دانشجوي کارشناسي ارشد حقوق بين‌الملل

Zohreh Gholami

بخش دوم

هنگامي‌که فرزندان اسماعيل و اسحق بخود آمدند و تصميم گرفتند در برابر بيدادگري فراعنه مبارزه کنند و آمادگي براي مشمول عنايت خدا واقع شدن، پيدا کردند «آنان از گرفتاريهاي سخت، گشايش و رهايي داد و به آنها ارجمندي و آسودگي عطا فرمود، و به آنها عزت و آقايي داده شد».13

الناس کّلهم احرار، الامن اقر علي نفسه بالعبوديه. تمام مردم، آزاد آفريده شده‌اند، مگر کساني‌که از روي اختياربردگي را براي خود پذيرفته‌اند. 14

اسلام براي آن‌که هيچوقت هيولاي بردگي سايه شوم خود را بر سر مردم نيفکند، پيروان خود را به داشتني روح عزت و آزادگي تهييج و از فرومايگي و خوار شدن در مقابل ديگران، بر حذر داشته است. در اين باره امام صادق(ع) ميفرمايند: «خداوند، اختيار تمام کارها را بدست مومن سپرده است مگر اختيار خوار کردن خويش را که چنين اختياري به او نداده است».15


گفتار دوم: موضع اسلام درباره بردگي
اسلام در زمان و محيطي ظهور کرد که بردگي امري رايج و شايع و نظام برده‌داري نظامي مشروع بود، قدر مسلم، اسلام، بردگي و برده‌گيري از طريق قهر و غلبه و تسلط بر افراد و به بندگي کشيدن آنها و نيز بردگي از طريق اعمال ولايت را به رسميت نشناخته است.16 ولي نظام بردهداري را هم به صراحت ممنوع و ملغي اعلام نکرده بلکه براي آن احکام و مقرراتي وضع كرده است.

در قرآن کريم آياتي وجود دارد که نشان دهنده به رسميت شناخته شدن وجود برده است: والذين هم لفروجهم حافظون،الا علي ازواجهم او ما ملکت ايمانهم فانهم‌غير ملومين.17

اما اين معنا نيز مسلم و مورد قبول همه است که اسلام سعي بليغي در تمهيد آزادي بردگان و رفتار انساني و شايسته با آنها داشته است در کنار توصيه به عبادت خدا و نيکي به والدين و خويشان، رفتاري و احسان با بردگان توصيه شده است.

براساس گفته «سامي الديب» حقوقدان سوئيسي فلسطيني تبار، قرآن به طور قاطع و الزام آور بردگي را از بين نبرد، ولي اين معني واقعيت دارد که قرآن به عنوان يک عمل خيرخواهانه و نيک، آزادي بردگان را مطرح کرد، به گفته او، قرآن الغاي کامل بردگي را به طور مبهم مورد توجه قرار داد.18

خلاصه کلام اين که عدم لغو صريح بردگي در اسلام و بيان مقررات و احکام مربوط به بردگي، نمي‌تواند دليل اين امر باشد که از نظر اسلام نظام بردگي و و صورتي از آن، مشروعيت دارد، تعبيرات قرآني و بيانات مختلف پيشوايان ديني همه نشانگر آزادي ذاتي انسان و مملوک نبودن او براي انسان ديگري است و به هر حال نظر اسلام به سمت الغاء و امحاي آن بوده و حال که از بين رفته است، به طور طبيعي الغاي آن با ديدگاه اسلامي موافق است.

از همين روست که بند (الف) ماده 11 اعلاميه حقوق بشر اسلامي قاهره مقرر ميدارد: «انسان، آزاد متولد مي‌شود. هيچکس حق به برده کشيدن يا ذليل يا مقهور کردن يا بهره کشيدن يا به بندگي کشيدن اورابه غير خداي تعالي ندارد».


گفتار سوم: آزادي در چار چوب قوانين اجتماعي صحيح
در اسلام اصل بر اين است که انسانها در گزينش راه و رسم زندگي آزاد باشند.
حال سئوال اين است که آيا زماني از اين اصل عدول مي‌شود؟ به تعبير ديگر آيا ممکن است آزادي آدميان محدود شود؟ پاسخ اين است که بلي، چيزي که آزادي فرد را محدود مي‌کند مصالح مادي و معنوي جامعه است، فرد آزاد است مادام که به مصالح جامعه آسيب و زيان نرسانده است بدين جهت است که اگر شخصي در صحنه اجتماع، کاملا رعايت قوانين اسلامي را مي‌کند، يعني مثلا به کسي ظلم نمي‌کند، تظاهر به فسق نداردو... اما در خلوتگاه خود، تارک الصلوه است. روزه خواري مي‌کند شراب مي‌نوشد و... چنين شخصي اگر چه مسئوليت شرعي و الهي دارد و در عالم آخرت مواخذه خواهد شد، اما مورد تعقيب و مجازات قانوني قرار نخواهد گرفت، چون فسق و فجورش پنهاني و دور از انظار بوده است در نتيجه هيچگونه ضرري به جامعه نزده است.

اما اگر کسي بخواهد که در ملاء عام روزه خواري کند، از اين کار ممنوع مي‌شود و در صورت انجام دادن چنين کارهايي، حد خورده يا تعزير مي‌شود، زيرا چنين کارهايي اگر چه موجب ضرر مادي نيست اما ضرر معنوي و فرهنگي زيادي براي جامعه بدنبال دارد.


آزادي سياسي از ديدگاه اسلام
گفتار اول: تقسيم پستها براساس لياقت - اسلام برخلاف ملتهاي متمدن زمان خود، که ديواري به عظمت ديوار چين، ميان افراد بشر، پديد آورده، آنها را در دايره محدود نظام فاسد طبقاتي، محبوس کرده و از شكفته شدن استعدادها و بروز لياقت‌ها و شايستگي‌ها جلوگيري مي كردند، معتقد است هيچگونه مرزي که مانع رشد افکار و پرورش استعدادها باشد ميان افراد بشر وجود ندارد همه باهم برادر و برابرند و مي‌توانند از مزاياي سياسي و اجتماعي کشور اسلامي طبق لياقت و شايستگي خود بهره‌مند شوند و ملاک برتري فقط در شايستگي و فضيلت ذاتي خلاصه مي‌شود.

قرآن مي‌فرمايد: يا ايها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثي و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقيکم19
اين آيه شريفه به صراحت اعلام مي‌كند که همه اعم از سياه و سفيد، فقير و غني، آنکه حسب و نسب دارد و آنکه ندارد همه و همه مخلوق خدايند.
و خداوند است که زمين و آسمان و تمامي موجودات، آفريده و در ملک و قدرت او هستند، فرمان و حکمتش در حق هم يکسان، نافذ و جاري است، منتهي در مقام بندگي و اطاعت از فرمان حق، عده‌اي به وسيله تقوي و پرهيزکاري گوي سبقت را از يکديگر ربوده و مقرب درگاه حق شده‌اند.

بنابراين مملکت اسلامي مال همه مردم است و همه آحاد ملت، در پي‌ريزي تشکيلات سياسي و اجتماعي آن سهيمند و در تصدي مناصب اداري و غيره برروي همه باز خواهد بود. پيامبر رحمت(ص) مي‌فرمايند: باهم برابر گرديد تا دلهايتان برابر شود؛ و به هم دست دهيد تا مهر ورزيد.20


گفتار دوم: آزادي از منظر علي (ع)
آزادي اجتماعي به همان گونه که در رفتار علي(ع) جلوه‌گر است در انديشه آن امام همام به زيباترين شکل، نقش بسته بود که کتاب بزرگ و جاودانه نهج‌ا‌لبلاغه گواه آن است.

بدين خاطر بحث را در دو گزاره انديشه و رفتار امام علي(ع) پي مي‌گيريم:
الف) انديشه- انديشه تابناک امام علي(ع) فراسوي انديشه‌هاي بشري است؛ انديشه زلال وحي است و الهام گرفته از آن، از اين روي، مرور زمان در آن راه ندارد، بلکه گذر زمان، مفهوم آنرا پويا و شکوفا مي‌سازد.‏ امام علي(ع) مي‌فرمايند:‌ هان ‌اي مردمان، پدر شما آدم، مرد يا زن برده متولد نكرد، همه انسانها آزادند.

ب) رفتار- امام اين انديشه والا و ناب را در رفتار خود، مو به مو پياده کرد، همان‌گونه که در اصل حکومت، تحميل را بر مردم روا نداشت در مديريت و ارائه آن نيز، ارزشهايي اجتماعي را پياده و جلوه‌گر كرد. امام، آزادي را گستراند و هيچگونه تنگنايي که ارزشها را تهديد کند، پديد نياورد و در رفتار سياسي خويش اين حقيقت را شکوفا كرد، تا براي همگان الگو باشد. پس از مرگ عثمان در زمان بيعت مسلمانان با آن حضرت، ايشان مي‌فرمايند: و لا تکون بيعتي الا عن رضا المسلمين21 بيعت من، جز با رضا و خشنودي مسلمانان نبود.


آزادي مدني از منظر اسلام
آزادي در مسکن - اين قسم از آزادي مانند اقسام ديگر آن، مورد حمايت اسلام است، چون اسلام، تمام سرزمين‌هاي اسلامي را مال همه مسلمانان مي‌داند به اين دليل به آنها اجازه مي‌دهد هر کجا خواستند سکونت کنند.

پيامبر اکرم (ص) مي‌فرمايند: همه سرزمين‌ها متعلق به خداست و بندگان نيز، بندگان اويند، پس هر کجا موجب خير و سعادت شما است، اقامت کنيد.22

افراد مفسد تبعيد مي‌شوند -کساني که با اعمال نابکارانه خود، امنيت عمومي را در خطر مي‌اندازند و از راه ارعاب و ترس در دل ديگران در زمين فساد مي‌کنند، اسلام ازاينگونه افراد سلب«آزادي در مسکن»، مي‌کند و اينان را محکوم به تبعيد مي‌كند.

قرآن صريحا دستور تبعيد افراد مفسد في الارض و کساني که قوانين الهي را زيرپا مي‌گذارند و سلب امنيت از مسلمانان مي‌کنند را صادر کرده است.23
همچنين درباره علي(ع) نقل شده است که: آن حضرت دو نفراز مفسدان را از کوفه به بصره تبعيد كردند.24


آزادي درکار
اسلام، با آنکه در دوراني به جامعه بشري عرضه شد که در سراسر زندگي مردم آن‌روز اين رسم غلط حکمفرما بود، در عين حال با قاطعيت به جنگ اين نوع تحميل‌ها و سلب آزادي‌ها رفت، بيگاري و کار اجباري را که با شرف و عزت انساني مخالف است، نادرست و غير انساني اعلام كرد.‏

اميرمومنان علي (ع) در جواب مردي که به ايشان مراجعه و براي احياي نهر آبي که به منظورآباداني سرزميني تقاضاي صدور دستور بيگاري گرفتن از مردم و کار اجباري را مي‌كرد، فرمود:‏ لست اري ان اجبراحدا علي عمل يکرهه.25 من صحيح نمي‌دانم کسي را به کاري که دوست ندارد وادارم و به بيگاري و کار اجباري تحميل كنم. پيامبر اکرم(ص) مي‌فرمايند: فرمانبرداري از هيچ کس در نافرماني خدا روا و حلال نيست، چرا که فرمانبرداري و همراهي فقط در کار نيک و عادلانه است.26


ديدگاه اسلام درباره دين
در اين‌که اسلام دين توحيد است، بحثي نيست، از نظر اسلام بت پرستي و شرک و کفر در شان انسان نيست و خداوند نيز شرک و کفر را از انسان نمي‌پذيرد و افراد مشرک را نمي‌بخشد: ان الله لا يغفر ان يشرک به و يغفر ما دون ذلک.27 و در عين حال سراسر آيات قرآن مشحون از دعوت انسان به تعقل و تفکر و آزاد انديشي و دوري از تعصب و تقليد کور کورانه و تشويق پذيرش عقيده صحيح با استدلال و برهان است. اسلام معتقد به همزيستي مسالمت آميزمذهبي است.

کساني که با متون اصيل و مدارک دست اول اسلامي و تاريخ پر ازفراز و نشيب آن آشنايي درستي داشته باشند به خوبي مي‌دانند اسلام که از 14 قرن قبل، نه فقط به پيروان مذاهب آسماني، حق حيات مي‌دهد و نسبت به آنان کوچکترين اهانت و تحقير را روا نمي‌دارد، بلکه خود را موظف مي‌داند که در قلمرو حکومت خويش از آنان حمايت کند و وسايل رفاه و آسايش آنان را به نحو شايسته‌اي فراهم كند.


براي اين‌که با حقيقت اين امر آشنا شويم به طرح مسايل زير مي‌پردازيم.
الف - اکراه و اجبار در اعتقادات قلبي راهي ندارد -در قرآن مجيد آمده است: لا اکراه في الدين قد تبين الرشد من الغي28. دين اکراه و اجبار نيست، زيرا راه سعادت و کمال، از گمراهي باز شناخته شده‌است. همچنين قرآن مي‌فرمايد: لو شاء ربک لآمن من في‌الارض کلهم جميعا افانت تکره الناس حتي يکونوا مومنين.29

اي پيامبر اگر پروردگارت بخواهد، همگي مردم روي زمين، ايمان مي‌آورند، آيا تو براي آنکه مردم، ايمان بياورند مي‌خواهي آنان را مجبورکني؟ باز در قرآن آمده است: ما علي الرسول الا البلاغ و الله يعلم ما تبدون و ما تکتمون.30 وظيفه پيامبرجز ارشاد نيست، خدا آنچه که آشکار کنيد و يا نهان داريد، مي‌داند. پيامبر اکرم(ص) مي‌فرمايند:من به دين و آئيني ساده و آسان برانگيخته شده‌ام،و هر کس با روش من مخالفت كند از من نيست.31 اميرمومنان علي (ع) مي‌فرمايند: انسانها دو دسته اند، يا برادر ديني تواند و يا در آفرينش با تو يکسانند.

ب) بحث و مناظره بر اساس منطق و استدلال- اسلام در عين حالي که عقايد پيروان اديان آسماني را محترم مي‌شمارد، قسمتي از محتويات مذهب آنان را نادرست و غير منطقي مي‌داند، لذا به پيروانش دستور مي‌دهد: در مقام ارشاد و هدايت آنان، برآيند، ليکن هنگام بحث و مناظره با آنان سعي کنند گفتارشان براساس منطق و استدلال و قانع کردن وجدان آنان استوار باشد. نه جار و جنجال و خشونت ناشي از تعصبات بي جا. ولاتجادلوا اهل الکتاب الا بالتي هي احسن ـ با اهل کتاب جز با بهترين و موثر‌ترين روشها بحث و مناظره نکنيد.


نتيجه گيري
بنابر آنچه به اجمال در خصوص آزادي در منظر حقوق اسلامي گفته شد مشخص مي‌شود که در حدود 1450 سال پيش و در زماني که غبار تيره‌اي از جهالت و ناداني بر افکار و عقول مردم جهان سنگيني مي‌کرد و بيدادگري و ظلم و ستم به اوج خود رسيده و عدالت و فضيلت در مراکز قدرت غرب و اروپا زنداني شده بود و فساد و تباهي همه جا را فرا گرفته بود و ديکتاتوري و خودکامگي اجازه نفس کشيدن به کسي را نمي‌داد و بنيان جامعه بر اساس نظام پوسيده طبقاتي و تئوري غلط تبعيضات نژادي، استوار بود و به جاي امنيت و ثبات، اضطراب و دلهره و هرج و مرج برآنان حکمفرما بود؛ در چنين وضعي بود که نور اسلام در آن پرتو انداخت و از فروغ تابناکش جهان تاريک روشن شد، اسلام دانش و فرهنگ را بسط داد، بساط بيدادگري و خودکامگي را برچيد، عدالت و فضيلت را همگاني کرد و احکام قوانين الهي را به بشريت به ارمغان آورد.

پس روشن و پر واضح است آنچه که در خصوص آزادي که يکي از اصول حقوق بشر حقوق اسلامي است بيان شد، کما و کيفا بسيار گسترده تر، جامع‌تر و فراتر از آزادي در اعلاميه جهاني حقوق بشر که در 10 دسامبر 1948 در مجمع عمومي سازمان ملل به تصويب رسيده است، مي‌باشد و مي‌توان مدعي شد که همه اين گونه اعلاميه‌ها جنبه درون ديني دارند. اميد است با استفاده صحيح از آموزه‌هاي عميق دين مبين اسلام و عمل به احکام و موازين آن جهاني همراه با صلح و آرامش را شاهد باشيم. انشاءالله‏


منابع و ماخذ:
قرآن
نهج الفصاحه
نهج البلاغه
قرباني، زين العابدين/ اسلام و حقوق بشر/دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران 67
جوادي عاملي، عبدالله/فلسفه حقوق بشر/نشر اسرا،قم75
حيدري نراقي، علي محمد/ رساله حقوقي امام سجاد(ع)/ نشر نراقي، قم 86‏
مهرپور، حسين/ نظام بين المللي حقوق بشر/ نشر اطلاعات، تهران 87‏
احمدي، حبيب الله/ امام علي (ع) و جمهوريت/نشر فاطميا، قم 79‏
جعفري لنگرودي، محمد جعفر/ترمينولوژي حقوق/ تهران 67




پي نوشت ها:
‏13‏ - نهج‌البلاغه - خطبه قاصعه‏
14‏ - وسايل- ج3 ص 243‏
15 - وسايل - ج6 ص 424‏
16‏ - علامه طباطبايي تفسيرالميزان- ج6‏
17‏ - سوره مومنون آيات 5 و 6‏
18- ‏ALDEE, op. CIT,P. 267‎
19‏- سوره حجرات - آيه 13‏
20 – نهج الفصاحه - حکمت 289‏
21 - تاريخ الامم والمکوک، جرير طبري- ج4 ص 152‏
22 - نهج الفصاحه - ص 223‏
23‏ - سوره مائده - آيه33‏
24‏ - تفسير الميزان -ج 5 - ص 360 ‏
25 - عدالت و قضا در اسلام -ج 1 ص208‏
26‏ - نهج الفصاحه - ص 465‏
27‏ - سوره نساء - آيه 116 ‏
28‏- سوره بقره - آيه 256 ‏
29‏ - سوره يونس - آيه 99‏
30‏- سوره مائده - آيه 99
31‏ - نهج الفصاحه - ص 203‏


جعبه متن
سيدجعفر حسيني- مشاور حقوقي دانشگاه صنعتي سهند و دانشجوي کارشناسي ارشد حقوق بين‌الملل


Share via facebook Share via linkedin Share via telegram Share via twitter Share via whatsapp

https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
آزادی به چه معناست؟ (انواع آزادی)

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات حقوق و علوم سیاسی

7 ارسال
17920 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 19:00:08 - 11/02/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
موسیقی ایرانی در دوره بعد از اسلام

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات هنر, Art Articles

0 ارسال
1730 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 19:16:49 - 08/15/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
موسیقی ایران در دوران پیش از اسلام

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات هنر, Art Articles

0 ارسال
1597 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 18:20:31 - 08/15/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
آزادی در گرو برابری

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات فلسفه, Philosophy Articles

0 ارسال
1579 مشاهده
آخرین ارسال: قبل از ظهر 08:40:10 - 11/25/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
ادبیات ایران پیش‌ از اسلام‌ *Pre-Islamic Iranian Literature*

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات تاریخ, History Articles

1 ارسال
1573 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 23:38:46 - 07/02/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
دانلود مقاله معرفی رشته حقوق

نویسنده Amir Shahbazzadeh در دانلود سنتر بخش حقوق و علوم سیاسی

0 ارسال
1712 مشاهده
آخرین ارسال: قبل از ظهر 10:15:00 - 01/23/12
توسط
Amir Shahbazzadeh
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
روزه از دیدگاه قرآن

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات ویژه ماه مبارک رمضان

3 ارسال
1707 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 17:10:26 - 07/23/11
توسط
Zohreh Gholami