شب چله یا شب یلدا در تاریخ کهن ایران

نویسنده Zohreh Gholami, قبل از ظهر 10:23:14 - 12/20/11

« چند نکته مهم که می تواند در موفقیت یا شکست مؤثر باشد | چند نکته برای داشتن خواب راحت ویژه سالمندان »

0 اعضا و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

Zohreh Gholami

شب چله یا شب یلدا در تاریخ کهن ایران

شب چله در ايران سابقه چندين هزار ساله دارد و اولين روز زمستان يا نخستين شب زمستان است که زايش خورشيد يا جشن تولد مهر، «خورشيد شکست ناپذير» بوده است.

مردم دوران کهن که پايه زندگي شان بر کشاورزي و دامداري قرار داشت و در طول سال با سپري شدن فصول تضادهاي طبيعي آشنايي داشتند با گردش خورشيد و تغيير فصول و بلندي و کوتاهي روز و شب و جهت و قرار ستارگان آشنايي مي‌يافتند و فعاليت شان را براساس آن تنظيم مي‌کردند.

روشني و روز و تابش خورشيد و اعتدال هوا در نظرشان مظاهر نيک و موافق ايزدي بود و تاريکي و شب و سرما را نيز اعمال اهريمن مي‌پنداشتند. در طول سال دريافتند که کوتاه‌ترين روزها، آخرين روز پاييز، يعني سي ام آذر و بلندترين شب‌ها، شب اول زمستان، يعني نخستين شب دي ماه است. اما بلافاصله پس از اين بلندترين شب سال، از آغاز دي، روزها به تدريج بلندتر و شبها کوتاه‌تر مي‌شوند. خورشيد هر روز بيشتر در آسمان مي‌پايد و نور و گرمي نثار مي‌کند. به همين جهت آن شب را «يلدا» ناميدند يعني تولد و زايش خورشيد شکست ناپذير و آن را آغاز سال قرار دادند،اقوام آريايي، از هند و ايراني تا هند و اروپايي جشن تولد آفتاب را آغاز زمستان مي‌گرفتند.

آشکار است که به موجب بلندترين شب سال که تاريکي بيشتر در زمين مي‌پاييد و تاريکي مظهر اهريمن بود، اين شب را نحس و بد يمن مي‌شمردند.

يلدا کلمه‌اي سرياني و به معني ميلاد و تولد است. مهر، ايزد فروغ، نگهبان پيمان، پشتيبان جنگيان و راستگويان و درستکاران در اين شب زاده مي‌شود و از روز بعد بر طول مدت روشنايي افزوده مي‌شود. از زماني که آريايي‌ها به اين سرزمين آمدند، ايرانيان مهر و ناهيد ( آناهيتا و ميترا) را به عنوان دو فرشته نزديک خداوند نيايش مي‌کردند. آناهيتا فرشته پاکي، برکت، فرشته آب‌ها و باران و بانوي شهر ايران بوده است.

بر اساس اساطير ايراني، مهر، ايزد نور در اين شب زاده مي‌شود و از روز بعد بر طول مدت روز و روشنايي افزوده مي‌شود.

(نمادي از شکست اهريمن). مهريان (پيروان کيش مهر) خورشيد‏ را نمادي از نيروهاي خداوندي مي‌دانستند و محترم مي‌شمردند و به رنگ طلوع خورشيد در صبحگاه و غروب، دلبستگي داشتند از ميوه‌هاي اصلي در سفره يلدا، هندوانه، انار و مرکبات است. علت انتخاب اين ميوه‌ها تشابه رنگ آن‌ها با رنگ خورشيد در سپيده دم و غروب است. نام ميترا در زبان سانسکريت « ميتر » و در فارسي «ميترا » يا « مهر » است. نام‌هاي مهري، مري، مريم، ماريانا، مريلا از يک ريشه اند. دکتر کزازي در همايش « کاوشي در شب چله » گفته است:

شب يلدا دراز‌ترين شب سال و يکي از بزرگ‌ترين جشن‌هاي ايرانيان است. ايرانيان همواره شيفته شادي و جشن بوده‌اند و اين جشن‌ها را با روشنايي و نور مي‌آراستند. آن‌ها خورشيد را نماد نيکي مي‌دانستند و در جشن‌هايشان آن را ستايش مي‌کردند. در درازترين و تيره‌ترين شب سال، ستايش خورشيد نماد ديگري مي‌يابد و مردمان سرزمين ايران با بيدار ماندن، طلوع خورشيد و سپيده دوم را انتظار مي‌کشيدند تا خود شاهد دميدن خورشيد باشند و آن را ستايش کنند. خوردن خوراکي‌ها و مراسم ديگر در اين شب بهانه‌اي است براي بيدار ماندن. يکي از دلايل گرفتن جشن در اين شب، زاده شدن ايزد مهر است.

مهر به معناي خورشيد است و يکي از بغان ايراني و هندي است. تاريخ پرستش به سال‌ها پيش از زرتشت مي‌رسد و پس از ظهور زرتشت، اين پيامبر ايراني، خداي بزرگ را اهورا مزدا معرفي کرد و يکي از ايزدان اهورايي، مهر ايراني بود. مهر ايزدي نيک است و قسمتي از اوستا به نام او نامگذاري شده است. در « مهر يشت » اوستا آمده است: « مهر از آسمان با هزاران چشم برايراني مي‌نگرد تا دروغي نگويد.»

ايزد مهر در يکي از شهرهاي خاوري ايران از دوشيزه‌اي به نام « ناهيد » زاده شد. پس از مدتي کشور به کيش مهر پرستي گرويد. مهر پرستي از مرزهاي ايران فراتر و به رم رفت. پادشاهان رم به آن گرويدند و دين رسمي رم شد. روميان سال‌هاي بسيار تولد مهر و شب چله را جشن مي‌گرفتند و آن را آغاز سال مي‌دانستند. پس از گسترش دين مسيحيت، کشيشان اين شب را زادروز تولد عيسي معرفي کردند تا روز 25 دسامبر را به بهانه تولد عيسي جشن بگيرند نه تولد ايزد مهر. يکي ديگر از وام گيري‌هاي مسيحيان از مهرپرستان، روز مقدس مسيحي يعني يکشنبه است. ‏Sunday‏ به معني روز خورشيد يا مهر است که روز مقدس مهرپرستان بود.

استاد پورداود در « يشت‌ها » مي‌نويسد: بايد دانست که جشن ميلاد مسيح ( نوئل ) که در 25 دسامبر تثبيت شده، طبق تحقيق محققان در اصل جشن ظهور ميترا ( مهر ) بوده است که عيسويان در قرن چهارم ميلادي آن را روز تولد حضرت عيسي(ع) قرار دادند.يلدا درازترين شب‌هاي سال است و قدما آن را سخت شوم و نامبارک مي‌انگاشتتد. شعرا روز هجران را از جهت درازي بدان تشبيه کنند.

بايد توجه داشت که طول مدت اين شب با شب قبل فقط «دو » ثانيه بيشتر است.

در دوران ابو ريحان بيروني بين سال‌هاي 440- 362 هجري شمسي به دي ماه « خور ماه يا خورشيد ماه » نيز مي‌گفتند و اولين روزش را خرم روز يا «‌اورمزد » مي‌ناميدند و اعتقاد داشتند که در اين ماه، خورشيد از نو متولد مي‌شود و زندگي روستائيان نيز با اين زايش از نو زاده مي‌شود و اين روز را جشن خانوادگي مي‌گفتند.

شب يلدا، طولاني‌ترين شب سال، اول زمستان و هنگامي است که زمين در مدار گردش خود به دور خورشيد در موقعيت 270 درجه قرار مي‌گيرد و لازم به توضيح است که اول بهار و پاييز ( زاويه صفر و 180 درجه ) طول روز و شب مساوي، در زوايه 90 درجه ( اول تابستان ) بلندترين روز و در 270 درجه بلندترين شب سال است. ايرانيان قديم با تقويم‌هاي خود زاويه ي 23 درجه انحراف محور زمين را در طول سال به کمک ساخت «چهارتاقي‌»‌ها اندازه گيري کرده بودند. امروزه آثار 30 عدد چهار تاقي باقي مانده از زمان‌هاي بسيار دور شناسايي شده است. مانند چهار تاقي نياسر.

خورشيد در حرکت سالانه خود، در آخر پاييز به پايين‌ترين نقطه افق جنوب شرقي مي‌رسد که موجب کوتاه شدن طول روز و افزايش زمان تاريکي شب مي‌شود. امام از اغاز زمستان يا انقلاب زمستاني، خورشيد دگرباره به سوي شمال شرقي باز مي‌گردد که نتيجه آن افزايش روشنايي روز و کاهش شب است. به عبارت ديگر، در شش ماهه آغاز تابستان تا آغاز زمستان در هر شبانه‌روز خورشيد اندکي پايين‌تر از محل پيشين خود در افق طلوع مي‌کند تا در نهايت در آغاز زمستان به پايين‌ترين حد جنوبي خود از شرق يا نقطه اعتدالين برسد. از اين روز به بعد مسير جابجايي‌ها ي طلوع خورشيد معکوس شده و مجدداً به سوي شمال شرقي و افزايش طول روز، در انديشه و باورهاي مردم باستان به عنوان زمان زايش يا تولد ديگر باره خورشيد دانسته مي‌شد. در گذشته بيداري تا بامداد براي تماشاي طلوع خورشيد تازه متولد شده بوده است. حضور کهنسالان و بزرگان خانواده در برگزاري جشن شب يلدا، نماد کهنسالي خورشيد در پايان پاييز بوده است.

شب يلدا برابر است با شب چله بزرگ ( چله بزرگ از اول دي ماه تا دهم بهمن ماه و چله کوچک از دهم بهمن تا اول اسفند است )اما چرا چله «چله بزرگ» ناميده مي‌شود؟ چله بزرگ از اول دي ماه است تا دهم بهمن که چهل روز تمام ادامه مي‌يابد. چله کوچک از دهم بهمن ماه است تا بيستم اسفند ماه و از آن جهت چله کوچک ناميده مي‌شود که شدت سرما کاهش مي‌يابد.



شب چله, شب یلدا, بلندترین شب سال, شب چله و شب یلدا, شب چله بلندترین شب سال, شب یلدا بلندترین شب سال, شب چله بزرگ, چله بزرگ از اول دي ماه تا دهم بهمن ماه, چله کوچک از دهم بهمن تا اول اسفند, ایران باستان, جشن های ایران, چله بزرگ, چله کوچک, پیشگامان متا, meta4u.com

Zohreh Gholami

شب یلدا یا شب چله

شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیم‌کره شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق می‌شود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن می‌گیرند.

این شب در نیم‌کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیش‌تر و طول شب کوتاه‌تر می‌شود.


درباره واژه
«یلدا» واژه‌ایست به معنای «تولد» برگرفته از زبان سریانی که از شاخه‌های متداول زبان «آرامی» است. زبان «آرامی» یکی از زبان‌های رایج در منطقه خاورمیانه بوده‌است. برخی بر این عقیده‌اند که این واژه در زمان ساسانیان که خطوط الفبایی از راست به چپ نوشته می‌شده، وارد زبان پارسی شده‌است.

واژه «یلدا» به معنای «زایش زادروز» و تولد است. ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‌شوند و تابش نور ایزدی افزونی می‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می‌خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می‌کردند و از این رو به دهمین ماه سال دی (به معنای روز) می‌گفتند که ماه تولد خورشید بود. واژه دی dey از day پهلوی و از dadhva اوستایی آمده است که به معنی خداوند و آفریدگار است و این واژه با day انگلیسی که خود از daeg و tag ژرمنی متقدم آمده است مرتبط نمی باشد! ماه دی در تقویم مذهبی ایران باستان آغاز سال نو مذهبی بوده است. چنان که میراث آن از راه میترائیسم به مسیحیت و تقویم امروزی نیز رسیده است.


پیشینه جشن
یلدا و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل می‌داد و در طول سال با سپری شدن فصل‌ها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیت‌های خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.

آنان ملاحظه می‌کردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می‌شود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر می‌توانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش‌اند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی - هند و اروپایی، دریافتند که کوتاه‌ترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شب‌ها کوتاهتر می‌شوند، از همین رو آنرا شب زایش خورشید نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند.

بدین‌سان در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع می‌شد و در اوستا، واژه Sareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را افاده می‌کند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است. در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، ص ۲۵۵، از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» نیز یاد شده‌است و در قانون مسعودی نسخه موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده‌ است.


در برهان قاطع ذیل واژه «یلدا» چنین آمده‌ است:
«یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جَدی و آخر قوس باشد و آن درازترین شب‌هاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل می‌کند و گویند آن شب به غایت شوم و نامبارک می‌باشد و بعضی گفته‌اند شب یلدا یازدهم جدی است.»

تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانی‌ترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر می‌پاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا می‌رسید، آتش می‌افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر می‌آوردند و خوانی ویژه می‌گستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوه‌های خشک در سفره می‌نهادند. سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوه‌های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار می‌شد.

در آیین‌های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‌ها و فرآورده‌های خوردنی فصل و خوراک‌های گوناگون، خوراک مقدس مانند «میزد» نیز نهاده می‌شد.

ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوه‌های البرز به انتظار باززاییده‌ شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب‌هنگام دعایی به نام «نی ید» را می‌خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده‌است. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز می‌نامیدند).خورروز در ایران باستان روز برابری انسان‌ها بود در این روز همگان از جمله پادشاه لباس ساده می‌پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری نداشت و کارها داوطلبانه انجام می‌گرفت نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود این موضوع را نیروهای متخاصم با ایرانیان نیز می‌دانستند و در جبهه‌ها رعایت می‌کردند و خونریزی به طور موقت متوقف می‌شد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ به صلح طولانی و صفا تبدیل شده‌ است. در این روز بیشتر از این رو دست از کار می‌کشیدند که نمی‌خواستند احیاناً مرتکب بدی شوند که آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد. ایرانیان به سرو به چشم مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما می‌نگریستند و در خورروز در برابر آن می‌ایستادند و عهد می‌کردند که تا سال بعد یک سرو دیگر بکارند.


تأثیر یلدا در جشن‌های دیگر اقوام
امروزه محققان معتقدند که مسیحیت غربی چارچوب اصلی خود را که به این دین پایداری و شکل بخشیده به مذاهب پیش از مسیحیت روم باستان از جمله میترایسم مدیون است و برای نمونه تقویم کلیساها، بسیاری از بقایای مراسم و جشنهای پیش از مسیحیت بخصوص کریسمس را در خود نگاه داشته‌ است و کریسمس به عنوان آمیزه‌ای از جشن‌های ساتورنالیا و زایش میترا در روم باستان در زمان قرن چهارم میلادی با رسمی شدن آیین مسیحیت و به فرمان کنستانتین به عنوان زادروز رسمی مسیح در نظر گرفته شد.

هنگام توسعهٔ آیین‌های رازآمیز در اروپا و سرزمین‌های تحت فرمانروایی امپراتوری روم و پیش از از پذیرفتن آیین مسیحیت، رومیان هر ساله در روز ۱۷ دسامبر در جشنی به نام ساتورنالیا به سیاره کیوان (ساترن)، ایزد باستانی زراعت، احترام می‌نهادند. این جشن تا هفت روز ادامه می‌یافت و انقلاب زمستانی را شامل می‌شد. از آنجا که رومیان از گاهشماری یولیانی در محاسبات خود استفاده می‌کردند روز انقلاب زمستانی به جای ۲۱ یا ۲۲ دسامبر حدوداً در ۲۵ دسامبر واقع می‌شد. هنگام عید ساتورنالیا، رومی‌ها اقدام به برپاداشتن جشن و سرور، به تعویق انداختن کسب و کار و منازعات، هدیه دادن به همدیگر و آزادکردن موقتی برده‌ها می‌نمودند. همچنین آیین رازآمیز میترائیسم، بر پایه پرستش ایزد باستان ایران زمین، میترا در سرزمین‌های تحت فرمانروایی روم باستان اشاعه زیادی یافته بود و بسیاری از رومیان، رویداد بلندتر شدن روزها به دنبال انقلاب زمستانی را با شرکت کردن در مراسمی به منظور بزرگداشت میترا، جشن می‌گرفتند. این جشنها و سایر مناسک تا روز اول ژانویه ادامه می‌یافت که رومیان آنرا روز ماه و سال جدید می‌دانستند. پس از استیلای مسیحیت در اروپا، آداب و رسوم آیین مهر که در زندگی مردم و به‌خصوص در میان رومیان نفوذ کرده بود هم‌چنان باقی ماند و با آمدن دین جدید رنگ نباخت. کلیسای کاتولیک روم روز ۲۵ دسامبر را به عنوان زادروز مسیح برگزید تا به مراسم پگانیسم در آن زمان معنا و مفهوم مسیحی بخشد. برای نمونه، کلیسا جشن زادروز میترا خدای نور و روشنایی را با جشن بزرگداشت زادروز عیسی که عهد جدید او را نور و روشنی جهان می‌نامد، جایگزین نمود تا از درآمیختن این دو مناسبت، نفوذ بیشتری بر زندگی مردم داشته باشد و بزرگ‌ترین جشن آیین مهر را در خود حل کنند. اکنون کلیسای ارامنه روز ششم ژانویه را که گفته می‌شود روز غسل تعمید مسیح است را به عنوان روز میلاد مسیح جشن می‌گیرند.

تاریخدانان، تاریخ دقیق زادروز عیسی را نمی‌دانند. فرانتس کومون، باستان‌شناس بلژیکی و بنیان‌گذار میتراپژوهی مدرن و دیگر میتراپژوهان همفکر او مفاهیم آیین میترایسم روم را کاملاً برگرفته از آیین مزدیسنا و ایزد ایرانی میترا (مهر) می‌دانند اما این ایده از دهه ۱۹۷۰ میلادی به بعد به شدت مورد نقد و بازبینی قرار گرفته‌ است و اکنون به یکی از مسائل بسیار مجادله‌برانگیز در زمینه پژوهش ادیان در دنیای روم و یونان باستان تبدیل شده‌ است.

در حدود ۴۰۰۰ سال پیش در مصر باستان جشن «باززاییده‌ شدن خورشید»، مصادف با شب چله، برگزار می‌شده‌ است. مصریان در این هنگام از سال به مدت ۱۲ روز، به نشانهٔ ۱۲ ماه سال خورشیدی، به جشن و پای‌کوبی می‌پرداختند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی می‌داشتند. هم‌چنین از ۱۲ برگ نخل برای تزیین مکان برگزاری جشن استفاده می‌کردند که نشانهٔ پایان سال و آغاز سال نو بوده‌ است.

در یونان قدیم نیز، اولین روز زمستان روز بزرگ‌داشت خداوند خورشید بوده‌ است و آن را خورشید شکست ناپذیر، ناتالیس انویکتوس، می‌نامیدند که از ریشهٔ کلمهٔ ناتال که در بالا اشاره شد برگرفته شده‌است و معنی آن، میلاد و تولد است. ریشه‌های یلدا در جشن دیگر مرسوم در یونان نیز باقی مانده‌است از مهم‌ترین این جشن‌های می‌توان به جشن ساتورن اشاره کرد.

در قسمت‌هایی از روسیهٔ جنوبی، هم‌اکنون جشن‌های مشابهی به‌مناسبت چله برگزار می‌شود. این آیین‌ها شباهت بسیاری با مراسم شب چله دارد. پختن نان شیرینی محلی شبیه به موجودات زنده، بازی‌های محلی گوناگون، کشت و بذرپاشی به صورت تمثیلی و بازسازی مراسم کشت، پوشانیدن سطح کلبه با چربی، گذاشتن پوستین روی هره پنجره‌ها، آویختن پشم از سقف، پاشیدن گندم به محوطه حیاط، ترانه‌خوانی و رقص و آواز و مهم‌تر از همه قربانی کردن جانوران از آیین‌های ویژه این جشن بوده و هست. یکی دیگر از آیین‌های شب‌های جشن، فالگیری بود و پیشگویی رویدادهای احتمالی سال آینده. همین آیین‌ها در روستاهای ایران نیز کم و بیش به چشم می‌خورند که نشان از همانندی جشن یلدا در ایران و روسیه دارند.

یهودیان نیز در این شب جشنی با نام «ایلانوت» (جشن درخت) برگزار می‌کنند و با روشن‌کردن شمع به نیایش می‌پردازند.
آشوریان نیز در شب یلدا آجیل مشکل‌گشا می‌خورند و تا پاسی از شب را به شب نشینی و بگو بخند می‌گذرانند و در خانواده‌های تحصیل کرده آشوری تفال با دیوان حافظ نیز رواج دارد.

نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک هستند نیز سخت گرامی و بزرگ دانسته می‌شود و از آن با نام «خرم روز» (خره روز) یاد می‌گردد و آیین‌هایی ویژه در آن روز برگزار می‌شود. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستان هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است.


جشن یلدا و عادات مرسوم در ایران
ایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می‌مانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم می‌دارند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیهٔ آنان را تضعیف نکند و با به روشنایی گراییدن آسمان به رخت خواب روند و لختی بیاسایند.

در آیین کهن، بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی‌ماه تاج و تخت شاهی را بر زمین می‌گذاشتند و با جامه‌ای سپید به صحرا می‌رفتند و بر فرشی سپید می‌نشستند. دربان‌ها و نگهبانان کاخ شاهی و همهٔ برده‌ها و خدمت‌کاران در سطح شهر آزاد شده و به‌سان دیگران زندگی می‌کردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و مردم عادی همگی یکسان بودند. البته درستی این امر تایید نشده و شاید افسانه‌ای بیش نباشد. ایرانیان در این شب باقی‌مانده میوه‌هایی را که انبار کرده بودند به همراه خشکبار و تنقلات می‌خوردند و دور هم گرد هیزم افروخته می‌نشستند تا سپیده دم بشارت روشنایی دهد زیرا به زعم آنان در این شب تاریکی و سیاهی در اوج خود است.

جشن یلدا در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شب‌نشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار می‌شود. متل‌گویی که نوعی شعرخوانی و داستان‌خوانی است در قدیم اجرا می‌شده‌است به این صورت که خانواده‌ها در این شب گرد می‌آمدند و پیرترها برای همه قصه تعریف می‌کردند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه‌های گوناگون است که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند، این میوه‌ها که اغلب دانه‌های زیادی دارند، نوعی جادوی سرایتی محسوب می‌شوند که انسان‌ها با توسل به برکت‌خیزی و پردانه بودن آنها، خودشان را نیز مانند آنها برکت‌آور می‌کنند و نیروی باروی را در خویش افزایش می‌دهند و همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشید در شب به‌شمار می‌روند. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آینده‌گویی می‌کنند.

در خطهٔ شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچه های تزیین شده به خانهٔ تازه‌عروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانه‌ها را تزئین می‌کنند و شال‌های قرمزی را اطرافش می‌گذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین می‌کنند و به خانهٔ عروس می‌برند.

سفرهٔ مردم شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاج‌ها و خرما و رنگینک برای گرم مزاج‌ها موجود است. حافظ‌خوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازی‌هاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چله‌نشینان شده‌است.

همدانی‌ها فالی می‌گیرند با نام فال سوزن. همه دور تا دور اتاق می‌نشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر می‌خواند. دختر بچه‌ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن می‌زند و مهمان‌ها بنا به ترتیبی که نشسته‌اند شعرهای پیرزن را فال خود می‌دانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقه‌است در این شب خورده می‌شود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش و مِیز نیز خورده می‌شود که از معمولترین خوراکی‌های موجود در ابن استان هاست.

در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب مرسوم است.

در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم می‌دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می‌خورند.

در گیلان هندوانه را حتماً فراهم می‌کنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی‌کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از خوردنی‌هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می‌شود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می‌ریزند، خمره را پر از آب می‌کنند و کمی نمک هم به آن می‌افزایند و در خم را می‌بندند و در گوشه‌ای خارج از هوای گرم اطاق می‌گذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می‌شود. آوکونوس در اغلب خانه‌های گیلان تا بهار آینده یافت می‌شود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون می‌آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه‌کش آفتاب می‌خورند.(آو= آب و کونوس = ازگیل). در گیلان در خانواده‌هایی که در همان سال پسرشان را داماد یا نامزد کرده‌اند رسم است که طبقی برای خانواده نوعروس می‌فرستند. در این طبق میوه‌ها و خوراکی‌ها و تنقلات ویژه شب چله به زیبایی در اطراف آراسته می‌شود و در وسط طبق هم یک ماهی بزرگ (معمولا ماهی سفید) تازه و خام همراه با تزیین سبزیجات قرار می‌گیرد که معتقدند باعث خیر و برکت و فراوانی روزی زوج جدید و همچنین سلامت و باروری نوعروس می‌گردد.

مردم کرمان تا سحر انتظار می‌کشند تا از قارون افسانه‌ای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم‌شکن برای خانواده‌های فقیر تکه‌های چوب می‌آورد. این چوب‌ها به طلا تبدیل می‌شوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه می‌آورند

در کردستان نیز خانواده‌هایی که عروس به خانه بخت فرستاده‌اند خوانچه‌هایی حاوی هندوانه و آجیل و همچنین هدیه را به خانه نو عروس و داماد می‌فرستند.

از نظر طب سنتی ایران در شب یلدا باید غذاهای گرم خورده شود. میوه مخصوص این شب کدو تنبل می‌باشدکه دارای طبیعت گرم می‌باشد. میوه هندوانه مخصوص چله تابستان می‌باشد نه زمستان چون طبیعت هندوانه سرد است و در فصل گرم باید خورده شود. هم چنین کدو تنبل در تقویت قوای مغز نیز بسیار مؤثر می‌باشد.

Zohreh Gholami

شب چله یا شب یلدا

«سعدي»
امروزه ايرانيان در سراسر جهان، جشن زيباي يلدا را در کنار يکديگر برگزار مي‌کنند و به خواندن شاهنامه و گرفتن فال حافظ مي‌پردازند. نگاهي به پيشينة فرهنگي و ادبي اين جشن، در آستانة شب يلدا خالي از لطف نيست. اين جشن در ميان ايرانيان باستان مظهر آفرينش و باروري بوده است. ‏

کلمه يلدا يک واژة سرياني به معني زايش است که توسط ماني و پيروان ماني به ادبيات ايران آورده شده، چون شب تولد حضرت عيسي مسيح را آن شب مي‌دانستند، لذا به آن شب يلدا‏‎ ‎مي گفتند. روميان آن را "ناتاليس آنويکتوس"‏‎ ‎يعني روز تولد (مهر)شکست ناپذير نامند. نام ديگر اين شب، شب چله است، زيرا ايرانيان از اول زمستان تا دهم بهمن را چلة بزرگ مي‌نامند که شب يلدا، شب اول چله بوده. در گذشته‌هاي دور اين جشن را نود روز هم مي‌گفتند، زيرا از اين شب تا روز عيد نوروز، درست 90 روز باقي مانده بوده است. ‏

شب يلدا‏ شب تولد مهر بوده‌‏‎ ‎است. در اين شب ميترا از دل سنگي درون غاري به دنيا مي‌آيد. در هنگام تولد تنها يک کلاه شکسته مهري بر سر دارد. به دستي خنجر (خنجر نشان از قرباني کردن گاو و ايجاد حيات و برکت است) و به دستي ديگر مشعل (مشعل نشان روشني و معرفت تراويده از زايش مهر است که تا اعماق تاريکي‌ها را مي‌شکافد و روشني مي‌بخشد) دارد. نقاشي‌ها و نقش‌هاي برجسته اي از اين صحنه، متفاوت است. وجود تفاوت در نوع زادن ميترا نيست، چون در همه حال از سنگ زاده مي‌شود، بلکه در چگونگي لحظات پس از زايش است که به جاي شمشير و مشعل، چيزهايي ديگر در دست دارد که همه کنايه آميزند. گاهي تولدش از سنگ با شرارهاي آتش همراه است و گاه به دستي کره زمين و به دست ديگر خنجري دارد. جايي ديگر در حالي که از صخره متولد شده، به دستي خوشه انگوري گرفته و در دست ديگرش روي سنگ قرار دارد و روي سنگ پيکاني و کماني و خنجري حک شده است.‏

به عقيده برخي، مهر از پاک بانوي باکره‌اي به نام «‏آناهيتا‏» در درياچه‌هامون به دنيا آمد، در حالي که آن دو را دريايي از گل نيلوفر در برگرفته بود. زرتشتيان معتقدند که ميترا از نژاد زرتشت است.به عقيده آنان تخمه پاک زرتشت در درياچه‌هامون پراکنده ‌است و هر هزار سال يکبار بانوي باکره‌اي که در آن استحمام مي‌کند، باردار شده كه اولين آنان ميترا بوده ‌است و آخرين آنان منجي آخرالزمان خواهد بود.‏

«هنگامي که مهر زاده مي‌شود، دو چوپان براي پرستش وي مي‌آيند که برخي آن دو را کوتس1 و کوتوپاتس2‎ ‎مي دانند که در دو طرفش با دو مشعل ايستاده‌اند. يکي مشعل را سوي آسمان گرفته و ديگري مشعلش به سوي زمين سرازير است. بيرون آمدن ميترا از دل سنگ اشاره به تولد خورشيد است. آن‌که مشعل سوي آسمان دارد، کنايه از طلوع و آن‌که مشعلش به سوي زمين است، کنايه از غروب است. ‏

ميترا چون زاده شد، ابتدا با برگهاي درخت انجير، خود را پوشانيد و با خنجري که داشت از ميوه‌هاي درخت تغذيه کرد تا برومند و نيرومند شد. آنگاه براي توفيق در کارهاي خود، با خورشيد به مبارزه برخاست. خورشيد را مغلوب کرد و خورشيد‌هاله اي از نور گرد سر وي نهاد و متحد او گشت ». (‏‎ ‎هاشم رضي، آئين مهر (ميترائيسم)، 1371، چاپ اول، انتشارات بهجت، 147)‏

در آغاز با خورشيد پيمان بسته و متحد مي‌شود. پس گاوي مقدس را در حال چرا در يک کشمكش طولاني دستگير مي‌کند و بر شانه مي‌اندازد و به غار خود مي‌برد. در برخي جاها او پيروزمندانه سوار بر گاو مي‌شود و به سمت غار حرکت مي‌کند. اين گاو آبي رنگ بوده‌ است. گاو خود کنايه از ماه است - و با ماه يکي است (نمادي از نبرد خورشيد و ماه يا تاريکي و روشني).‏

« پس از رسيدن به غار، گاو از غار مي‌گريزد. ميترا با ياري کلاغ که پيک خورشيد است، گاو را يافته و به غار برده و با ضربت خنجر او را مي‌کشد. ميترا گاو را بر زمين مي‌زند و بر پشت آن مي‌نشيند و چاقوي خود را بر کتف گاو فرو مي‌کند. مهر ناجي مردم بوده و براي رهايش آنان گاو را مي‌کشد. کشته شدن گاو به دست ميترا منجر به تجديد حيات در طبيعت مي‌شود. در اين هنگام سگ و مار براي ليسيدن خون گاو مي‌آيند و عقرب نيز براي اين که گاو را نيش بزند. ‏سگ‏ نشان پاسداري، ‏مار‏ نشان زندگي و ‏عقرب‏ نماينده ‏اهريمن‏ است که مي‌خواهد گاو را آلوده کند. در اين جاست که شگفت انگيزترين ماجراي ميترا و صحنه جالب آفرينش روي مي‌دهد. از کالبد گاو که در حالت احتضار است، گياهان سودمندي مي‌رويد که بسيط زمين را مي‌پوشاند. از نخاع آن گندم مي‌رويد. از خون وي درخت انگور پديد مي‌آيد تا نوشابه مقدس را پديد آورد». (راينهولد مرکلباخ، ميترا (آيين و تاريخ)، 1387، ترجمه توفيق گلي زاده، چاپ اول، نشر اختران، 17 )‏

در روايات و متون کهن ايراني آمده‌است که ميترا پس از قرباني کردن گاو از آنجا که او ايزد لطف و رحمت است، سهم خود از خون گاو (فر اورمزدي) را به روي زمين مي‌پاشد و از آن نوروز و رستاخيز طبيعت پديد مي‌آيد. ‏

«سرانجام روزي فرا مي‌رسد که رسالت وي در روي زمين پايان مي‌يابد. در آخرين روز زندگي زميني ميترا، در ضيافتي شرکت مي‌کند و خون گاو، گوشت او، نان و نوشيدني مي‌خورد. اين ضيافت درون غاري انجام مي‌شود. سُل خداي خورشيد نيز (ميترا ايزد پرتو نور خورشيد است نه خود خداي خورشيد که در طي کارزار او با خداي خورشيد او را به زمين زده پرتو آن‌را از آن خود کرده‌است) در ضيافت شرکت مي‌کند.

بعد از ضيافت ميترا سوار ‏ارابه خورشيد‏ شده و به آسمان عروج مي‌کند. سُل، ايزد آفتاب،او را سوار بر ارابه مينويي خود کرده و به آسمان مي‌برد تا در آخرالزمان دوباره به زمين برگردد ». ( هينلز، شناخت اساطير ايران، بهار 1385، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلي، چاپ دهم، نشر چشمه، 126 )‏

در آيين زرتشت، در شب يلدا اهريمن ناکام است و از روزهاي بعد روشنايي پيروز است. مردم زمانهاي گذشته، که پايه زندگي شان بر کشاورزي - چوپاني قرار داشت و در طول سال، با سپري شدن فصول و تضادهاي طبيعي خوي داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان با گردش خورشيد و تغيير فصول و بلندي و کوتاهي روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان آشنايي يافته و کارها و فعاليت‌هاشان را بر اثر آن تنظيم مي‌کردند. ‏

روشني و روز و تابش خورشيد و اعتدال هوا در نظرشان مظاهر نيک و موافق و ايزدي بود. تاريکي و شب و سرما را نيز از اعمال اهريمن مي‌پنداشتند. ملاحظه مي‌کردند که در بعضي ايام و فصول روزها بسيار بلند مي‌شود. به همان نسبت بلندي، از روشني و نور خورشيد بيشتر استفاده مي‌کردند و مي‌نگريستند که شب‌ها کوتاه است. کم کم اين اعتقاد برايشان پيدا شد که نور و روشني و ظلمت و تاريکي مرتب در نبرد و کشمکش هستند. گاه خورشيد و فروغ چيره شده و ساعات بيشتري در پرتو خود مردم را نيرومند نگاه مي‌دارد و گاه مقهور تاريکي واقع شده، ساعات کمتري با فروغ و تابش اندکي فيض مي‌رساند. ‏

در طول سال دريافتند که کوتاه‌ترين روزها، آخرين روز پاييز، يعني روز سي ام آذر و بلندترين شب سال، آغاز دي، روزها به تدريج بلندتر و شب‌ها کوتاهتر مي‌شود. خورشيد هر روز بيشتر در آسمان مي‌پايد و نور و گرمي نثار مي‌سازد، به همين جهت آن شب را يلدا ناميدند؛ يعني تولد، زايش خورشيد شکست ناپذير، و آن‌را آغاز سال قرار دادند.‏

آشکار است که به موجب بلندترين شب که تاريکي بيشتر در زمين مي‌پاييد که مظهر اهريمن است، اين شب را نحس و بد يمن مي‌شمردند. ‏

در شب يلدا، يا تولد خورشيد، جهت رفع اين نحوست، آتش مي‌افروختند. گرد هم جمع مي‌شدند. خوان ويژه مي‌گستردند. هر آنچه ميوه تازه فصل که نگاهداري شده بود و ميوه‌هاي خشک در سفره مي‌نهادند. اين سفره جنبه ديني داشت و مقدس بود. از ايزد خورشيد و روشنايي برکت مي‌طلبيدند تا در زمستان به خوشي سر کنند و ميوه‌هاي تازه و خشک و چيزهاي ديگر در سفره، تمثيلي از آن بود که بهار و تابستان پر برکت در پيش داشته باشند. همه شب را در پرتو چراغ و نور آتش مي‌گذراندند تا اهريمن فرصت دژ خويي و تباهي نيابد. ‏


حال اين سوال مطرح مي‌شود که اين همه تاکيد بر ميوه‌هاي سرخ به چه علت بوده است؟
ايزد مهر، ايزد نگاهبان پيمان و نظم و راستي و پشتيبان سرزمين‌هاي آريايي و حامي جنگاوران آريايي، ايزدي است هميشه بيدار که همراه با خورشيد از مشرق به مغرب مي‌رود و پس از فرو رفتن خورشيد نيز به زمين مي‌آيد و بر پيمان‌ها نظارت مي‌کند. او سرخي پيش از طلوع خورشيد و پس از غروب آن است و بدين گونه است که سرخي در شب تولد مهر، معناي خاصي مي‌يابد. در اين شب، ايرانيان جلوه‌هايي از اين ايزد را در محفل خود گرد مي‌آورند و تولد او را درست در انقلاب زمستاني گرامي مي‌دارند که پس از آن، روزها به سمت بلند شدن يعني به سمت نور و گرمي بيشتر پيش مي‌روند. ‏

چنانچه ملاحظه مي‌شود، اين مراسم پس از هزاران سال تا کنون باقي و برجاست و در سراسر ايران زمين به نام شب چله برگزار مي‌شود. ‏


پانویس:
1‏. ‏Cotes
2‏. ‏Cotopates


جعبه متن
سمانه دهقاني‌پور

Tags:

Share via facebook Share via linkedin Share via telegram Share via twitter Share via whatsapp

https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/clip.png
عکس های بسیار زیبا از شب یلدا در ایران

نویسنده maxim354 در نقاشی ، عکس و کاریکاتور

5 ارسال
7072 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 15:32:54 - 12/21/12
توسط
maxim354
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
تاریخ نگاری ایران باستان *Ancient historiography*

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات تاریخ, History Articles

0 ارسال
1291 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 13:59:22 - 07/03/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/clip.png
تاریخ تمدن ایران باستان (جشن ها و رسوم ها) *Ancient ceremonies*

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات تاریخ, History Articles

6 ارسال
2577 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 22:07:06 - 07/02/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/clip.png
وفات کوروش فاجعه ترین رویداد تاریخ ایران باستان

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات تاریخ, History Articles

0 ارسال
1911 مشاهده
آخرین ارسال: قبل از ظهر 00:49:30 - 07/08/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
نگرش عرفاني و ادبيات عرفاني در تاریخ ایران

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات تاریخ, History Articles

1 ارسال
2234 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 13:39:59 - 12/29/11
توسط
اکبرزاده
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/clip.png
معماری و هنر دوره کهن یونان

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات معماری, Architecture Articles

0 ارسال
4148 مشاهده
آخرین ارسال: بعد از ظهر 19:16:57 - 09/05/11
توسط
Zohreh Gholami
https://www.meta4u.com/forum/Themes/Comet/images/post/xx.png
ستاره شناسی دانش کهن و یگانه کیهان

نویسنده Zohreh Gholami در مقالات نجوم و ماورا الطبیعه, Astrology Articles

0 ارسال
1567 مشاهده
آخرین ارسال: قبل از ظهر 11:32:50 - 08/27/11
توسط
Zohreh Gholami